۶۰ سال فلسفه‌ورزی خرج برجام

  • چهارشنبه 23 آبان 1397 ساعت 7:11

اخبار => سایر رسانه ها

داوری اردکانی معتقد است الگوی کنش‌گری مطلوب در مواجهه با غرب، چه در ساحت سیاست و چه در غیر آن اعم از علم و هنر و...، مشابه آن‌ چیزی است که در برجام رخ داد حتی اگر این الگوی کنش‌گری با ناکامی‌ها و شکست‌هایی مواجه شده باشد.
۶۰ سال فلسفه‌ورزی خرج برجام

به گزارش باشگاه در و پنجره و نما

به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، ۲۰ آبان ۱۳۹۷، دکتر رضا داوری اردکانی، در مقام ریاست فرهنگستان علوم، نشان این فرهنگستان را به محمدجواد ظریف اعطا کرد. سه سال و اندی پیش هم ایشان در یادداشتی به تمجید و تعریف‌هایی عجیب و غریب از توافق هسته‌ای که مهم‌ترین آورده جناب ظریف در تاریخ حیات سیاسی‌اش است، پرداخت.

متن آن یادداشت به قدری توأم با خوش‌بینی‌های افراطی در فهم مناسبات داخلی و خارجی بود که ارزش نقادی از دریچه سیاست را نداشت، چه آنکه ایشان تصور کرده بود این توافق، دریچه‌ای به سوی همه مطلوب‌ها در سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد و فرهنگ و مدیریت و حتی اخلاق! بر جامعه ایران و انقلاب اسلامی خواهد گشود. بخش‌های ابتدایی یادداشت ایشان گویای این حقیقت است:

«از آثار و مزایای این توافق پایان یافتن گزافه تهدید به جنگ و فراهم شدن زمینه کاهش التهاب در روابط بین‌الملل و گشایش روزنه امید به پایان یافتن اضطراب‌های چندین ساله و فراهم شدن شرایط برای همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و اهتمام به بهبود وضع مادّی و اخلاقی کشور و مردم و فرونشستن امواج افراط و تفریط و تخفیف نگرانی از خطر فرو رفتن کشور در اعماق اوهام و... بوده است. امیدوارم دولت محترم بتواند با سامان دادن به وضع اقتصادی و تهیه و تدوین طرح اصلاح اداری و آموزشی و جلوگیری از گسترش و تکثیر ریشه‌ها و بذرهای فساد، امکان بهره‌برداری هر چه بهتر و بیشتر کشور و مردم را از فرصتی که پیش آمده است و می‌آید فراهم سازد».

اما فارغ از اتقان محتوای سیاسی آن یادداشت، دو چیز مایه تعجب و شگفتی از آن بود:

 ۱- اول آنکه چه شده که جناب داوری این چنین بی‌پروا، خلاف‌آمد پیشینه سیاسی‌اش وارد یک مناقشه عمیق سیاسی شده و خود و همه داشته‌های فلسفی‌اش را خرج یک واقعه سیاسیِ به غایت پرریسک کرده است؟

برخی از جملات ایشان در گفت و شنودهای مختلفش با اصحاب قلم و اندیشه بر طبیعی بودن این اعجاب و تحیر از ورود ایشان به این مناقشه سیاسی مجهول العاقبت صحه می‌گذارد:

- «اهل علم باید به کار خود مشغول باشند، آن‌ها وظیفه ندارند که هر روز اینجا و آنجا در کوچه و خیابان به تأیید و ردّ این یا آن سیاست بپردازند...».

- «من ۲۰ سال اخیر همه سرمایه ناچیزی را که طی ۶۰ سال شب و روز بدون تعطیل در فلسفه آموخته‌ام راهنمای نقد وضع تاریخی، فرهنگی، علمی و سیاسی کشور کرده‌ام. البته در این نقد نه با سیاستی مخالفت کرده‌ام و نه به یک گروه سیاسی پیوسته‌ام...».

- «اگر می‌گویند حتماً باید سیاسی باشی و با سیاستی مخالفت یا موافقت کنی عرض می‌کنم که من توانایی این کار را ندارم و نمی‌دانم چرا باید به این قبیل دستورالعمل‌ها عمل کنیم. وجه دیگر قضیه را هم بگویم. اگر دخالت نکردن در سیاست محافظه کاری باشد من محافظه کارم یا شاید فلسفه با ملاحظه کاری سیاسی مناسبت و ملازمتی داشته باشد...».

البته چون ایشان مدعی است «کسی که اهل فلسفه است درباره اشخاص و کارها اگر حکمی بکند میزانش ایدئولوژی و حتی مشهورات اخلاقی نیست» قاعدتاً چرایی این ورود و حکم تمجیدآمیز ایشان بر خلاف مشی غالب و رایجش را باید در چارچوب فلسفه و نظام معرفتی او جست‌وجو کرد.

از این روست که همه آنچه از قلم و زبان ایشان در «ضرورت فهم عالم مدرن» و «تعیین نسبت خود با جهان غرب» و «شناخت موقعیت خود در سیر تاریخ» عرضه می‌شود و البته همه ناامیدی‌ها، انکارهای محتاطانه و طرح پرسش‌های تردیدآمیز و محافظه‌کارانه- و نه صریح- ایشان در برابر «امکان در انداختن طرحی نو در مقابل جهان مدرن، چه در قالب انقلاب اسلامی و چه در هر قالب دیگر» اگر ابهام یا زوایای پنهانی برای شنونده در برداشته باشد-که غالباً قلم و زبان ایشان مملو از این ابهام‌گویی‌ها و معلق‌گذاردن‌های محتاطانه و شاید زیرکانه است- با دفاع ایشان از برجام که فراتر از یک توافق سیاسی و نشانه‌ای از یک جهان‌بینی و مکتب فکری است، این منظومه فکری کاملاً از ابهام خارج خواهد شد و معنای صریح و بی‌پرده خود را نشان خواهد داد.

به تعبیری، یادداشت ایشان در دفاع از برجام، روشن می‌کند که از دید ایشان اگر بتوانیم عالم مدرن را بالضروره درست فهم کنیم و نسبت خود با جهان غرب را بتوانیم به نیکی و در سایه درک موقعیت خود در سیر تاریخ بیابیم، خروجی چنین فهم درستی از خود و غرب در هر ساحتی اعم از علم، هنر، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و...، یک الگوی کنش‌گری مطلوب را صورت‌بندی می‌کند که «برجام» مصداق کنش سیاسی مطلوب در این منظومه فکری است. طبعاً قهرمان این عرصه هم جناب دکتر ظریف خواهد بود که شایسته تقدیر و تمجید است.

 ۲- دومین چیزی که مایه شگفتی در یادداشت سه سال پیش ایشان بود، قلم تلخ ایشان درباره منتقدان برجام بود که آن‌ها را «بهانه‌گیر» و «معاف از حکم خرد» نامیده بود و در وصف نقد و نگرانی‌های ایشان گفته بود: «این نگرانی بیشتر یک موضع‌گیری سیاسی است که وجه و مبنای عقلی ندارد».

همه کسانی که با پیشینه علمی و نحوه برخورد داوری با موافقان و مخالفانش آشنا هستند، می‌دانند که وی در مواجهه با تلخ‌زبان‌ترین منتقدان بلکه دشمنان فکری‌اش، مشی‌ای آرام، صلح‌جو و مسالمت‌آمیز داشته و دارد و شاید به سختی بتوان در حجم بالای گفته‌ها و نوشته‌های او، به عدد انگشتان یک دست، واژگان و تعابیری که حتی بوی تلخی و درشتی دارند نسبت به دیگران یافت!

حال در نقدهای مستدل و پیش‌بینی‌های کارشناسی‌شده و غالباً محترمانه ناقدان برجام چه نهفته بوده که او را به چنین واکنش خارج از عرفی واداشته، خدا می‌داند.

با همه این اوصاف، اگر به فرض-نمی‌گویم فرض محال، ولی فرض قریب به محال- یادداشت سه سال پیش ایشان را چه در مضمون و محتوا و چه در فرم و صورت و شیوه بیان، محصول نوعی بی‌تجربگی و نابلدی سیاسی ایشان بگذاریم که در ترکیب با هیجانات و غلیانات عاطفی منبعث از حس صلح‌جویی و گفت‌وگومداری و وفاق‌طلبی ایشان، منجر به دفاع از «برجام» و خوش‌باوری به آن شده است، در این مقطع تاریخی که «برجام» توسط دیوانه‌نمایی چون «ترامپ» پاره شده و همه اوهام مربوط به بهشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اخلاقی حاصل از برجام برای اهل نظر و حتی توده‌ها و عوام‌الناس به کنار گذاشته شده و کوس رسوایی برجام و برجامیان هر صبح و شام با نوایی جدید نواخته می‌شود و واقعیت‌های عینی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانِ پس از مذاکره و توافق، نشان از صدق و راستی همه سخنان و نقدهای ناقدانی است که ایشان آن‌ها را «معاف از حکم خرد» نامیده بود، تقدیم نشان «فرهنگستان علوم» به جناب ظریف توسط رئیس این فرهنگستان را باید کجای دل گذاشت؟

پاسخ به این سؤال را در چند وجه می‌توان فرض کرد:

اول آنکه ایشان به قدری در جهان فلسفه و در سلک تفلسف مستقرند که مطلقاً از احوالات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی پس از برجام بی‌خبر مانده‌اند و گمان می‌کنند پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌هایشان در باب دوران پسابرجام به وقوع پیوسته و این تمجید و سپاسگزاری اخیر، در قبال تحقق این پیش‌بینی‌هاست! روشن است که این فرض منتفی است.

دوم آنکه فیلسوفی که عمری مشهور به تخلق به اخلاق علمی بوده-که از ویژگی‌های اخلاق علمی دوری از تعصب و اعتراف به اشتباه در فهم و تصدیق مخالف در صورت روشن شدن صحت سخن اوست-اکنون بنا ندارد به این سلوک اخلاقی گذشته ادامه دهد و تلخی اعتراف به اشتباه را بپذیرد. با توجه به روحیات و سلوک ایشان به نظر می‌رسد دامن ایشان از این اتهام هم مبراست.

سوم اینکه همچنان ایشان معتقد است الگوی کنش‌گری مطلوب در مواجهه با غرب، چه در ساحت سیاست و چه در غیر آن اعم از علم و هنر و...، مشابه آن‌ چیزی است که در برجام رخ داد حتی اگر این الگوی کنش‌گری با ناکامی‌ها و شکست‌هایی مواجه شده باشد. چرایی چنین حکمی را باید در منظومه فکری-فلسفی ایشان جست‌وجو کرد، چنانکه در فرازهای پیشین این مسئله را اجمالاً شرح دادم.

به نظر می‌رسد گزینه آخر باطن آن پیام برجامی و این تجلیل اخیر از جناب دکتر ظریف است. همین مسئله است که فاصله نجومی منظومه فکری-فلسفی ایشان با منطق فکری-فلسفی امثال حضرت امام(ره) را روشن می‌کند.

نویسنده: محسن لبخندق

انتهای پیام/


تعداد بازدید : 802

ارسال نظر

ارسال