به گزارش اقتصادآنلاین، شهروند نوشت: اما حالا قضیه فرق کرده و سرمایهگذاری در این زمینه با چالشهای گوناگون همراه است، بنابراین راههای جذب مشتری هم کمی تغییر کرده. این روزها پیامکهایی به دستمان میرسد که تشویقمان میکنند به خرید ویلا با بهترین امکانات. مثلا یکی این: چرا ویلا اجارهای؟ ۱۲ نقد+ اقساط بیبهره+ وام ساحلی و جنگلی... یا این یکی: فروش ویلا با سند ثبتی ۲۸۰ متر زمین، ۱۳۰ متر بنا داخل شهرک، با گیت نگهبانی تماموقت، مشرف به جنگل فول مبله... نقد و اقساط...
بعضی برای این شغل، کانالهای تلگرامی هم راه انداختهاند و با نمایش عکسهایی زیبا و فریبنده، تبلیغات میکنند. حقیقت این است که زیر پوست معامله در این زمینه، چیزهای دیگری دیده میشود که در این گزارش به آنها میپردازیم. برای همین از اول اول شروع میکنیم. سراغ خیلیها رفتیم. بیشترشان ناراضی بودند. اما در این میان اتفاقاتی رخ داده بود که جریان را کمی دراماتیکتر جلوه میداد.
«چارشنبهسوری پارسال با همسرم رفتیم چند تا ویلا ببینیم. گفتیم اگر موردی پیدا شد که با هزینه و سلیقه ما مناسب بود، دست به کار بشویم. برای همین با یکی از فروشندگان که درواقع مشاور املاک بود، قرار گذاشتیم. با یک خودروی شاسیبلند به استقبالمان آمد.»
اینها را رسول. ن میگوید و ادامه میدهد: شگردشان این است که اول تو را میبرند چند تا جای متوسط ببینی، بعد یکدفعه میبرندت سر یک ویلای زیبا و وقتی که مطمئن شدند مشتری هستی، فاز بعدی را آغاز میکنند. ما از یک ویلا خوشمان آمد. ما را بردند به دفتر و بیعانهای از ما گرفتند و گفتند این مبلغ امانت است و شما هر وقت بخواهید پسش میدهیم. یک ساعت بعد شک و تردید افتاد به جانمان. برگشتیم و گفتیم منصرف شدهایم. با کلی غرغر رسید و یک شماره کارت از ما گرفتند تا پولمان را برگردانند. اما این پول بعد از تعطیلات و با کلی خوندل تازه با کسر ۲۵درصد به حسابمان برگشت. توجیهشان هم این بود که ۲۵۰هزار تومان بابت استهلاک ماشینی که شما را اینور آنور برده کسر شده است.»
آقای ن البته خوششانس بوده که جلوی ضرر را پیش از رسیدن به جاهای باریک گرفته. قضیه برای نسرین. ح فرق میکند: «من و همسرم قبل از عید پارسال به یکی از شهرهای شمالی برای تفریح رفته بودیم. به سرمان زد چند ویلا را بازدید کنیم، برای همین به یکی از مشاوران مراجعه کردیم. گرم ما را پذیرفتند، حتی برای دیدن موارد بهتر یک شب هم ما را در خانهای روستایی اسکان دادند. روز بعد یک ویلا را معامله کردیم، با همان شرایطی که گفته بودند. مبایعهنامه نوشته و پیشپرداختها واریز شد و شیرینی هم خوردیم. اما بعد که مبایعهنامه را به یک متخصص نشان دادیم دریافتیم که جای خالی تاریخ تنظیم سند با یک خط تیره پر شده. فهمیدیم یک جای کار میلنگد. با فروشنده که تماس گرفتیم، ادعا کرد که به ما گفته ملکش سند ندارد. حالا هم چند ماه است دنبال پیگیری شکایت هستیم و تقریبا یکچهارم مبلغ معامله را صرف دستمزد دادن به وکیل کردهایم.»
نسرین و همسرش البته هنوز به هیچ نتیجهای نرسیدهاند و در عین حال ملک را هم تحویل نگرفتهاند. وضع آقای وطنپور از این هم بدتر است. او هم مثل بقیه شب عید به فکر خرید ویلا افتاده: ما یک ویلا در شهرک مسکونی خریدیم. یک شهرک شیک کنار جنگل با نگهبان و امکانات. اول اینکه به ما قول داد تا آخر تعطیلات نوروز گازش وصل شود، اما این وعده محقق نشد. ما در تعطیلات اثاثکشی و ویلا را مبله کردیم. مبلغ شارژ شهرک را پرسیدیم، آقای فروشنده که درواقع مالک تمام ٦٠ واحد شهرک بود، گفت بعدا ابلاغ میکنیم. چهار پنجماه گذشت و در یکی از روزهای مرداد که به ویلا رفتیم برگهای به ما داد تا امضا کنیم. قصد داشتیم برگه را فورا امضا کنیم، چون فروشنده کاملا اعتمادسازی کرده بود، اما پس از مطالعه برگه که درواقع اساسنامه شهرک بود، دریافتیم شرایط اصلا مطلوب نیست. اول اینکه فروشنده خود و برادرش را تا ١٠سال مدیر شهرک اعلام کرده بود، دوم اینکه حق خریدار را پس از امضای اساسنامه به کلی سلب کرده بودو سوم اینکه از خریدار بدینوسیله تعهد گرفته بود که شرایط مندرج در اساسنامه را به اطلاع خریدار بعدی برساند.»
وطنپور یک نسخه از اساسنامه را در اختیار ما گذاشت. این اساسنامه را به دکتر احدی، وکیل پایه یک دادگستری نشان دادیم. وکیل گفت: به هیچ وجه این اساسنامه وجاهت قانونی ندارد و میتواند بهعنوان مدرکی برای شکایت تلقی شود.
«اما وقتی خواستیم به ویلای شخصیمان برویم. در شهرک را به رویمان بستند.» اینها را آقای وطنپور میگوید و ادامه میدهد: «آن شب ساعت سه بامداد رسیدیم. با خودمان مهمان هم برده بودیم، اما نگهبان زنجیر در را نینداخت و ما را پشت در نگه داشت و ورودمان را مشروط به امضای اساسنامه کرد. پس از کلی معطلی سرانجام وارد شهرک شدیم.»
برای وطنپور و خانواده و مهمانهایشان این تازه آغاز ماجرا بود:
«روز بعد با چند نفر از مالکان شهرک درباره اساسنامه صحبت کردیم. عصر در جلسهای با حضور فروشنده و بعضی مالکان شرکت کردیم، اما مورد مشکوک این بود که چند نفر غریبه هم بودند. اهمیتی ندادیم. بحث با ملایمت شروع شد، اما اختلاف بالا گرفت، چون فروشنده کوتاه نمیآمد. وقتی مورد توهین قرار گرفتم، ایستادم. اما پیش از هر حرکتی غریبههای جلسه به من حملهور شدند و مورد ضربوشتم واقع شدم. دوستم بعد از شنیدن سروصدا نزدیک شد و پرسید چه اتفاقی افتاده، اما مهاجمان او را هم مورد حمله قرار دادند. او از ناحیه ران راست مورد اصابت چاقو قرار گرفت و به علت عمق زخم زیر عمل جراحی رفت و سه روز در بیمارستان بستری بود.»
به گفته وطنپور دادگاه شهر کوچکی که این اتفاق در آن رخ داده بود، با پیگیریهای بسیار توانست ملک را به فروشنده پس دهد و بخشی از زیان خریدار را جبران کند، اما در این میان خون بیگناهی بر زمین ریخته بود.
«در همان دادگاه، خانوادهای را دیدیم که ٦سال به دنبال گرفتن حق خود از فروشندهای چون فروشنده ویلای ما بودند، اما امید نداشتند.»
جمشید نادرزاده، کارشناس امور حقوقی میگوید: «به نظر من این معاملات متاسفانه بر پایه قانون صورت نمیگیرد و پیشنهاد من به مردم این است که حتیالمقدور وارد چنین معاملاتی نشوند. اما اگر اصراری در این زمینه وجود دارد، پیش از عقد قرارداد حتما با یک وکیل یا مشاور خبره مشورت کنند، چون مراجعان بسیاری هستند که در دام سودجویان افتاده و سالها گرفتار شدهاند.»
آنچه سبب تأسف است، اینکه خیلی از سودجویان از خلأهای قانونی و نیز ناآگاهی و بیتجربگی طعمههای خود سوءاستفاده میکنند تا ملک بیکیفیت خود را در بدترین شرایط ممکن به خریداران قالب کنند. منصوری کارمند یکی از بانکهای یک شهر شمالی میگوید: با وامهای ١٠میلیونی تعمیر و مرمت ساختمان برخی پیمانکاران ویلا میسازند. فکر میکنید چند بلوک بهعنوان چهاردیواری و چند تکه چوب و سفال برای سقف چقدر هزینه دارد؟ این ساختمانهایی که بهعنوان ویلای شیک عرضه میشود، متاسفانه فقط ظاهر دارد و با یک زلزله پنج ریشتری فرو میریزد.
حالا که روزهای سال به پایان میرسد، به این فکر کنید که در یکسال چند بار به شمال سفر میکنید. آیا بهتر نیست با خیال راحت به فکر اقامت در هتل یا ویلا باشید تا خود را در دام یک داستان تلخ نیندازید؟