به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، یک فرد در جهت بهبود سبک زندگی خود، باید برای جنبههای مختلف زندگی اهدافی را تعریف کند و به این اهداف، آگاهی داشته باشد. برای تنظیم این اهداف، توجه به این امور لازم است:
روشنسازی اهداف
حتما باید اهداف زندگی را روشن کرد؛ تا فرد به آنها آگاهی داشته باشد و در نتیجه این آگاهی است که رفتارهای فرد شکل میگیرد. در صورت عدم تعیین اهداف، انسان به فردی منفعل و فاقد اثرگذاری در زندگی، تبدیل میشود و اهدافی از سوی محیط و دیگران به وی تحمیل شده و رفتارهای فرد بر اثر اهداف دیگران که وی به آنها آگاهی ندارد، شکل میگیرد.
اهداف برای همه جنبههای زندگی
یکی از محورهای اصلی در تدوین هدفهای زندگی، توجه به این موضوع است که زندگی، جنبههای مختلفی مانند جنبههای تحصیلی، شغلی، خانوادگی، اجتماعی، دینی دارد و فرد با رشد در تمامی جنبهها، میتواند به سطح بالای ظرفیت وجودی خویش برسد. او بایستی برای جنبههای گوناگون زندگی، هدفهایی متناسب را مشخص نماید. ما نباید تنها برای جنبه ای خاص، هدف را تعیین کنیم؛ زیرا در آن صورت، رفتارهای دیگر، بدون هدف میمانند و در این صورت، رفتارهای فرد تنها تحت تاثیر هدفهای یک جنبه زندگی او شکل میگیرد و در نتیجه، یا دچار رشد تک بعدی میشود و یا به دلیل فقدان تعادل در رفتارها، آن جنبه را نیز نمیتواند رشد دهد؛ زیرا جنبههای گوناگون سبک زندگی، با یکدیگر تعامل دارند و تغییرات هر جنبه بر جنبههای دیگر اثرگذار است.
نوشتن اهداف
برای تعیین هدفها، ضروری است که هدفهای خود را بنویسیم. شاید این موضوع جزئی و کم اهمیت جلوه کند؛ امّا نوشتن هدفها، نقش بسیار مهمی در جهت درک، اصلاح و برنامه ریزی آنها دارد. شاید بگویید که حافظه من، حافظه ای قوی است؛ امّا همیشه این جمله را آویزه گوش کنیم که کمرنگ ترین قلمها هم ماندگارتر از قوی ترین حافظهها هستند. زمانی که فرد هدفهای خود را بنویسد، با مرور آنها، نسبت به آنها درک و شناخت بهتری پیدا میکند و با درک بهتر آنها، در صورت لزوم، میتواند آنها را اصلاح کند. زمانی که فرد هدفهای خود را مینویسد، در واقع، برای خودش یک سند تهیه میکند و تعهد به سند، بسیار بیشتر از گفتار شفاهی است.
تعیین اهداف کلی
فرد برای تعیین و نوشتن هدفهای هر جنبه زندگی، در مرحله اول، میتواند افقها و چشم اندازهای کلی آن جنبه را بیان کند. در این مرحله، فرد هدفهای خود را باید به صورت کلی تعریف کند. تخیل در این مرحله، میتواند بسیار مورد استفاده قرار بگیرد؛ به طوری که فرد تمامی تصورات خود را نسبت به آینده خویش، تعیین کند و حتی میتواند آنها را در ذهن خود پرورش دهد. یکی از عوامل بسیار مهم در تعیین هدفهای کلی، آگاهی از ظرفیتهای وجودی است که خداوند به انسان عطا کرده است. بر همین اساس، توجه به مبانی دینی و انسانشناسی در تعیین هدفها، نقش مهم و موثّری دارد.
تعیین اهداف جزئی
پس از آن که فرد هدفهای کلی خود را تعیین کرد، بایستی برای رسیدن به هدفهای فوق، مجموعهای از هدفهای جزئی و عینی را تدوین کند. در این مرحله، فرد با توجه به واقعیات، هدفهایی جزئی و دست یافتنی را طراحی میکند.
ارزیابی اهداف
پس از تعیین هدفهای جزئی و عینی، بایستی یک ارزیابی نیز داشته باشیم. انسان، زمانی که هدفهای خود را تعیین کرد، باید آنها را مورد ارزیابی قرار دهد و ارزیابی خود را بر اساس نتیجه هدفها، تصور کند. در مرحله ارزیابی هدفها، میبایست به علائق و باورهای خود توجه کنیم.
اولویت بندی اهداف
هدفهایی که از مرحله ارزیابی هدفهای موفق گذر کنند، بایستی اولویت بندی شوند. در این مرحله،اهداف بر اساس اهمیت زمانی و اولویت بندی، به گروههای بلندمدت، میانی و کوتاه مدت، تقسیم میشوند و میتوانند به فرد کمک کنند.
برنامهریزی برای تحقق اهداف
فرد برای تحقق هدفهای خود، بایستی برنامهریزی کند. وی در این مرحله باید به تواناییها و مهارتهای خود توجه ویژه ای داشته باشد و در صورتی که تحقق هدفی نیازمند مهارت خاصی باشد و فرد فاقد آن مهارت باشد، باید برای کسب مهارتهای لازم، اقدام کند یا آن که هدف خود را تغییر دهد.
عمل
فرد در مسیر تحقق هدفهای خود، باید رفتارهایی متناسب با آنها انجام دهد. او در این مرحله میتواند با توجه به هدفهای خود، با دیگران و افراد آگاه در زمینه انجام رفتارهای مناسب، در جهت تحقق هدفهایش، مشورت کند و با توجه به هدفهای اولویت دارش در جنبههای گوناگون زندگی، اعمال مختلفی را انجام دهد.
ارزیابی رفتارها
ما باید دائما رفتارهایمان را با توجه به هدفهایی که برای خود متصور هستیم، مورد ارزیابی قرار دهیم. هدفها، مبنایی برای ارزیابی رفتارهای انسان هستند. در صورتی که فرد در وصول بهاهداف موفق نشود، بایستی رفتارهای خود را تغییر دهد؛ تا رفتارهای مذکور به اهداف منتهی شوند.از آن جا که بعضی رفتارها بدون تامّل و تدبّر از ما سر میزند، میتوان با توجه به رفتاری که اکنون انجام میدهیم، هدفهایمان را مورد ارزیابی قرار دهیم و حتی به برخی از هدفهای پنهان شده، آگاهی یابیم. فرد میتواند هر رفتار خود را مورد پرسش قرار دهد.با توجه به ضرورت اهداف در زندگی و تعامل رفتارها با هدفها، روشن است که ما در طول زندگی باید یک برنامه دائمی و پویا، برای هدف گذاری داشته باشیم و با توجه به تغییراتی که در مسیر زندگی پیش میآید، گاهی باید در هدفهای خود تجدید نظر کنیم. به یاد داشته باشیم که ما دائما در حال انجام رفتارهایی هستیم و رفتارهای ما تحت تاثیراهداف هستند. اگر ما وارد برنامه هدف گذاری زندگی شویم، رفتارهایمان تحت تاثیر هدفهای انتخابی قرار میگیرند و در صورتی که در برنامه هدف گذاری وارد نشویم، هدفهای ما خارج از آگاهی و اراده ما، رفتارهایمان را شکل خواهند داد.