به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، این روزها مردم در زابل، زحک، هیرمند، نیمروز و هامون مغمومند زیرا که اقتصاد تکمحصولی این شهرها در بدترین وضع ممکن قرار گرفته و سرزمینشان دیگر تابآوری لازم را برای روبهرو شدن با این بحران ندارد. اینها شکل شستهورفته درددلهای «احمد علی کیخا» نماینده مردم سیستان در مجلس است. هنوز گفتوگو آغاز نشده که از تشدید آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری در حوزه انتخابیهاش میگوید و ناگهان بغضش میترکد. او میگوید: «شما حال و روز مردم سیستان را نمیدانید. چشم مردم این روزها گریان است. جلوی چشمشان کشاورزیشان از دست رفته و دامدارها هم دارند دامهایشان را به دلالها میفروشند چون علوفهای ندارند که به دامها بدهند.» کیخا همین حرفها را در نامهای بلند خطاب به حسن روحانی، رییسجمهور هم نوشته است؛ نامهای که در آن هشدار داده اگر دولت برای مدیریت وضع موجود به خودش تکانی ندهد ممکن است عواقب ناگواری گریبان این سرزمین را بگیرد. کیخا که اقتصاد آب را در استرالیا و در مقطع دکترا گذرانده پیش از این در مجلس هشتم حضور داشته و سابقه معاونت سازمان حفاظت محیط زیست را هم در کارنامه دارد؛ تصمیمهای غیرتخصصی، سلیقهای و مقطعی دولتها در مواجهه با مدیریت منابع آب یکی از چالشهای شهرهای شرق کشور میداند. او بخشی از مشکلات این شهرها را بازگو کرد به این امید که این صدا شنیده شود.
جناب آقای کیخا شما هفته گذشته به آقای رییسجمهور یک نامه بلند نوشتید و تقاضا کردهاید که معاون اول دولت و چند وزیر، راهی شهرهای منطقه سیستان شوند تا برای پیامدهای بیآبی و تعطیلی کشاورزی و دامداری چارهای بجویند تا جایی که میدانیم این اولین سال نیست که آن منطقه با این مشکل مواجه است. چه شد که امسال چنین درخواستی را مطرح کردید؟
خشکسالی و کمبود منابع آب مختص امسال نیست و همیشه مردم را رنج داده. اما امسال وضعیت خیلی بدتر شده است. کشاورزی در این منطقه غالبا بر کشت گندم و جو استوار است. کشاورزان گاهی اوقات در نیمههای آذرماه کاشت انجام میدهند. مثلا با آبی که از «چاه نیمهها» رهاسازی میشود زراعت میکنند. گاهی هم به قول محلیها « خشک کاری» میکنند. یعنی زمین را دیسک میزنند و بذر میکارند به امید اینکه آبی در رودخانه جاری شود یا بارانی بیاید و این بذرها سبز شوند. مردم چشم انتظار بودند که در اسفندماه بارندگی شود یا مثلا رودخانه آبی بیاورد. اما متاسفانه در اسفندماه بارندگی نداشتیم. در رودخانه هیرمند هم که آبی جاری نیست. برای همین مردم ناامید شدهاند.
در آن منطقه هیچ ذخیره آبی دیگری وجود ندارد؟
مجموع چهار منبع ذخیره آب وجود دارد که به «چاهنیمه» معروفند. در مجموع یک و نیم میلیارد متر مکعب حجم ذخیرهشان تخمین زده میشود. اما در حال حاضر حدود ٥٠٠ میلیون مترمکعب در داخل اینها وجود دارد. البته این مخازن خیلی بزرگند و آب در وسعت زیادی پخش است. آب در این چاهنیمهها هم به اندازهای وجود ندارد که بتوان آن را رها کرد تا مردم کشاورزی کنند. بنابراین ٨٠ هزار هکتار از اراضی مردم بدونکشت مانده است. ٤٠ هزار هکتاری را هم که مردم کشت کردهاند نتوانستهاند برایش آب تامین کنند. گندمزارها در حدود ١٠ سانتیمتر سبز شده بودند که به دلیل تامین نشدن آن خشک شدند، تلخ شدند و حتی قابل استفاده برای چرای دام هم نیستند.
زابل ٩٠٠ پارچه آبادی دارد. اقتصاد زابل مبتنی بر کشاورزی و دامداری است. وقتی این اتفاق در این منطقه میافتد به تعبیر بنده یعنی کل موتور اقتصاد منطقه خاموش میشود. ناامیدی بر مردم حاکم میشود انگار که اولادهایشان را از دست دادهاند. صحنههای عجیبی میبینید مردم بر سر مزارع چشمهایشان گریان است. خیلیها دامهایشان به حراج گذاشتهاند چون علوفه ندارند و نمیتوانند کاری کنند. دولت هم دراینباره متاسفانه کاری نمیکند. دلالها با کمترین قیمتها این دامها را میخرند و میبرند. در برخی مناطق عشایر قادر به تامین آب شرب دام خودشان هم نیستند. مشکلات خیلی بیشتر از چیزی است که من میگویم. خانوادهها هیچ پس اندازی ندارند. در این شرایط چیزی برای بقا نمیماند یا مرگ است یا مهاجرت. من واقعا حس میکنم اگر این بحران را مسوولانه و بهسرعت مدیریت نکنیم تبعات بدی خواهد داشت.
این وضعیت با توجه به کمبود منابع آب دور از انتظار نبود. به جز کشاورزی و دامداری فعالیتهای اقتصادی جایگزینی برای این منطقه در نظر گرفته نشده است؟
ما تک محصولی هستیم. ما چیزی نداریم. حتی یک واحد صنعتی که تعدادی آدم در آن مشغول به کار باشند نداریم. همه اقتصاد بر محورهای تجارت، کشاورزی و دامپروری استوار بوده است. با کشیدن دیوار مرزی در دهه گذشته راه تجارت سنتی مردم دو طرف مرز که برای تامین نیازهای خودمصرفی وجود داشت، عملا مسدود شد. کشاورزی نیمبندی هم در برخی مناطق وجود داشت که آن هم از بین رفت. تعداد زیادی از مردم که در روستاهای حاشیه هامون زندگی میکردند تنها راه امرار معاششان صیادی بود که از ٢٠ سال پیش با خشک شدن تالاب هامون این امکان هم از بین رفت.
دولتها برای این مردم کوچکترین قدمی برنداشتهاند که بگویند برای صیادانی که شغلشان را از دست دادهاند شغل جایگزین پیشبینی کردهایم. در دوره مجلس هشتم با رییسجمهور وقت صحبت کردیم و در قانون بودجه هم آورده شد که از «چاه نیمه ها» برای عشایر حاشیه هامون آب منتقل شود. قرار بود حدود ٦ میلیون مترمکعب آب را بیاورند برای روستاهای حاشیه هامون تا حداقل مردم بتوانند دامداری انجام دهند یا گلخانه داشته باشند و به نوعی امرار معاش کنند. کل طرح ٣٠ میلیارد تومان پول میخواست اما همان هم به نتیجه نرسید.
شما در دوره هشتم نماینده بودید. بعد از آن معاون سازمان محیطزیست بودید و حالا هم در مجلس هستید. شما برای اقتصاد جایگزین مردم این شهرها هیچ طرح مدونی تهیه کردید که بخواهید الان به آن استناد کنید؟
من معتقدم خط مقدم جبهه توسعه منطقه آب است. بدون برنامهریزی مناسب در زمینه مدیریت منابع آب همه برنامهریزیهای توسعه در آن منطقه عقیم میماند. در دوره قبل نمایندگی کارهایمان را بر همین حوزه متمرکز کردیم. در زمانی که آقای فتاح وزیر نیرو بودند با ایشان صحبت کردم و اتفاقا ایشان هم با نگاه مثبت از برنامههای بهبود مدیریت منابع آب در سیستان استقبال کردند. من همیشه ایشان را دعا میکنم واقعا انسانی دلسوز و پیگیر هستند. در یک جلسه با حضور کارشناسان وزارت نیرو بحث مفصلی انجام دادیم. آنجا من توضیح دادم که در سیستان منافع سیل بیشتر از نبود آن است. در استانی که در برخی سالها ٥٠ میلیمتر بارندگی داریم و در برخی سالها حتی ١٠ میلیمتر هم نداریم از آن طرف چهار هزار میلیمتر تبخیر سالانه داریم وقتی آب از دو هزار کیلومتر به مرز ایران میرسد ما باید آغوشمان را به روی این آب باز کنیم.
یعنی با سدسازی و ایجاد بندهای خاکی برای کنترل آب مخالف بودید؟
بله. نظرم این بود که اجازه دهیم آب وارد سرزمین ما شود. برای این کار باید رودخانهها را لایروبی میکردیم و یک سری بندهای انحرافی را از روی رودخانه بر میداشتیم. تنها تهدید در این شرایط سیل است. سیل به این مفهوم که روستاها را خراب کند. سابقه سال ٧٠ که گفته میشود شش هزار متر مکعب در ثانیه دبی رودخانه هیرمند بوده و تا دوراهی زابل – زاهدان هم آب آمده بود ما در مجموع کمتر از انگشتان یک دست قربانی دادیم. و همین مثال خوبی بود که ما به منافع سیلابها هم توجه کنیم.
خوشبختانه رویکرد وزارت نیرو از کنترل آب به هدایت سیلاب تغییر کرد. آن زمان برای لایروبی بودجه گذاشتند. برای ایستگاه پمپاژ و مجموعه اقدامات دیگری که باید انجام میشد حدود ١٢ ردیف اعتباری در کتاب بودجه از سال ٨٧ تا ٩١ پیشبینی شد اما این کارها ادامه نیافت. نیمه کاره رها شد.
چرا رها شد؟
در این کشور هر وقت یک نفر عوض میشود و فشار از پروژه برداشته میشود کارها نیمه تمام میمانند. متاسفانه هر وقت فشارها برداشته میشود کارها تعطیل میشود. در یک سفر که با آقای مهندس فتاح به سیستان رفته بودیم ایشان موضوع لزوم مدیریت یکپارچه آب، خاک، منابع طبیعی و محیط زیست را مطرح کرد. نظرشان این بود که مدیریت یکپارچه شکل بگیرد. ما در مجلس همین را پیگیری کردیم. در بند «د» ماده ١٩٣ قانون برنامه پنجم به عنوان قانون آوردیم که در دشتهای حاشیه تالابها و دریاچهها که دارای اکوسیستم پیچیده و شکننده هستند دولت مکلف است مدیریت یکپارچه ایجاد کند. اما این اتفاق نیفتاد و بعدا در متن قانون برنامه ششم هم که گنجانده نشد و عملا رها شد.
آقای کیخا اگر قرار باشد شما راهبردی برای عبور از این بحران جدی ترسیم کنید چه میگویید. چگونه میتوان حیات اقتصادی و اجتماعی سیستان را حفظ کرد؟
دو دسته اقدامات باید انجام شود. یک سری اقدامات به داخل کشور مربوط است. باید آب ذخیره شود و درست هم استفاده شود. برای مثال طرح انتقال آب با استفاده از لوله به مزارع هنوز به نتیجه نرسیده است. یا اینکه ایجاد دیوار مرزی در بستر تالاب هامون متاسفانه مانع این شده که آب فراهرود و خاشرود وارد هامون شود. در زمانی که در سازمان حفاظت محیط زیست بودم هم خیلی فشار آوردیم و بخشی از آن تخریب شد اما بطور کامل این اتفاق نیفتاد. این طرح با هیچ معیار عقلانی سازگاری ندارد. ما میخواهیم مرز را کنترل کنیم اما تنها راهش ایجاد یک بلندی از خاک نیست! روشهای دیگری میتوان استفاده کرد که هم امنیت را تامین کند و هم به تالاب هامون ضربه نزند. بنابراین بخشی از معضلات ما برخی مدیریت منابع آب یا کنترل مرز است.
حتما بخش دیگر هم به چالش ما در دیپلماسی آب و مذاکراتمان با افغانستان بر سر حقابه هیرمند مربوط است؟
بله، ما ملت افغانستان را از خودمان جدا نمیدانیم و در طول سالیان دو ملت در کنار هم همزیستی مسالمتآمیز داشتهاند و مراودات فرهنگی و تاریخی داریم که قوامیافتگی این روابط را نشان میدهد. ما باید به جای نزاع با هم همکاری کنیم و برای مردمان دو سوی مرز زندگی مطلوب فراهم کنیم. من معتقدم افغانستان هم مثل هر کشور بالادستی دیگری به کنترل آب تمایل دارد. این به ما بستگی دارد که چگونه با این کشور تعامل میکنیم. وزارت خارجه باید از توان دیپلماتیکش استفاده کند.
شما از عملکرد وزارت خارجه در این زمینه رضایت دارید؟
در بیش از سه دهه گذشته مردم سیستان و موضوع حقابه در فرمول مذاکرات دو کشور هیچ جایی نداشته و مردم ما نادیده گرفته شدهاند. اما در دو سه سال اخیر برای اولینبار آقای روحانی به خوبی بحث حقابه هامون از هیرمند را جدا کردهاند. پروتکل ما برای تامین ٨٢٦ میلیون متر مکعب آب صرفا برای شرب و کشاورزی است. هامون سه تا ٥ میلیارد متر مکعب میخواهد برای اینکه حیات داشته باشد که هیچوقت دیده نشده است. احیای هامون منافعش به هر دو کشور برمیگردد. بدون داشتن هامون به دلیل بادهای ١٢٠ روزه زندگی در سیستان مختل میشود. الان کارگروههایی تعریف شده و وزارت خارجه اقداماتی کرده اما این کار خیلی دیر شروع شده است. باید از سه دهه پیش شروع میشد. با وجود جهتگیریهای مثبت دو سه سال اخیر وزارت خارجه به نظر بنده نتیجه مورد انتظار را از چانهزنیهای دیپلماتیک نگرفتهایم.
همین حالا عکسهای هوایی نشان میدهد پشت سد کجکی آب وجود دارد. وزارت خارجه میتواند از توان دیپلماتیکش استفاده کند و رایزنی کند تا دویست سیصد میلیون متر مکعب آب را رها کنند و زراعت مردم نجات پیدا کند.
این کار هم ممکن است در کوتاهمدت جواب بدهد. بالاخره مشکلات کنونی مردم سیستان نیازمند یک برنامهریزی دقیق است تا شکل اقتصاد و معیشت تغییر کند. شاید اصلا رایزنیهای دیپلماتیک جواب نداد؟
بله، با توجه به تغییرات اقلیمی باید فعالیتهای سیستان کمترین وابستگی به آب داشته باشد. مثلا طرح انتقال آب هیرمند به زاهدان کاری عبث و بیهوده بود. همان زمان گزارش محرمانه کارشناسی نوشتم و حتی به دفتر حضرت آقا هم فرستادم. نه به این دلیل که چون نماینده سیستان بودم بلکه به عنوان کارشناس آب معتقد بودم و هستم انتقال آب از زابل به زاهدان و به عبارتی وابسته کردن مرکز استان به آبی که به قول محلیها کاسه قرض همسایه است، کار درستی نبود. این بستن دست نسلهای آینده ایرانی است. البته حالا همان کسانی که عامل اجرای این طرح بودهاند مدعیاند که نقشی نداشتهاند.
منظورتان چه کسانی است؟
در کتابی که سال ٩٠ با عنوان مجلس و توسعه در سیستان نوشتهام در صفحه ١١١ اشاره کردهام که برخی مدیران ذینفوذ بومی معتقدند زاهدان را باید به آب هیرمند گره زد و دلایل خودشان را داشتند و تصور میکردند این طور دولت بیشتر به مسائل استان توجه میکند. وقتی میگفتیم این به ضرر ایران است، میگفتند شما بچهاید و نمیدانید.
خب از طرفی با افغانستان چالش داریم، از طرف دیگر طرحهای مدیریت منابع آب هم که نیمهکاره ماندهاند، تازه اگر اجرا شوند هم معلوم نیست تا کی توان ادامه این وضع وجود داشته باشد. در برنامهریزی بلندمدت اقتصادی مردم شهرهای سیستان باید به چه چیزی گره بخورد؟
کشاورزی نمیتواند محور توسعه سیستان باشد. ما باید کارهایی را طراحی کنیم که کمترین وابستگی به آب وجود داشته باشد. دولت باید تمام قد به میدان بیاید. ما باید الگوی تولید را عوض کنیم. چه ضرورتی دارد در جنوب بلوچستان برنج و هندوانه و یونجه بکاریم. این دردها نسخه دارند ولی جزیرهای عمل کردن وزارتخانهها، حاکمیت سلیقه فردی در طرحها و... به ما ضربه زدهاند. اوایل دهه ٧٠ در دولت زندهیاد هاشمیرفسنجانی تصمیم خوبی گرفتند و سازمان توسعه سیستان تاسیس شد. آقای حجتی وزیر کنونی جهادکشاورزی آن موقع استاندار سیستان و بلوچستان بودند. تمام اقدامات توسعهای قرار بود از سوی این سازمان انجام شود. در مجمع سازمان چند وزیر حضور داشتند. متاسفانه با اتفاقاتی که در کشور افتاد بعدا سازمان دچار انحراف شد به راه دیگری رفت و تعطیل شد. همین الان هم من میگویم دولت همان سازمان عمران سیستان را احیا کند. مجلس هم منطقه آزاد سیستان را مصوب کند تا پولهایی که به صورت لکهای میرود در منطقه هزینه میشود بهتر مدیریت شوند.
تاسیس منطقه آزاد چه فایدهای دارد؟ چون تجربه تاسیس برخی مناطق هم چندان مفید نبوده؟
امید به مردم بازمیگردد. منطقه آزاد تصویب نشود فاجعه است. منطقه آزاد بازارچه میلک تنها مرز کشور است که صادرات از آن انجام میشود. برخی مناطق آزاد بر اساس ظرفیتها تاسیس نشدهاند بلکه به واسطه چانهزنی و نفوذ مصوب شدهاند. واقعیت این است که در دو شهر زابل و مریوان در شرق و غرب کشور باید منطقه آزاد تاسیس میشده و این اتفاق نیفتاده؛ حالا که نوبت به اصلیها رسیده میخواهند محدودش کنند.
و در کوتاهمدت از دولت چه انتظاری دارید؟
مردم در وضعیتی هستند که نیازمند یک کیسه آردند. معاون اول دولت با تعدادی از وزرا بیایند این وضعیت را ببینند. دامها دارند در منطقه تلف میشوند. کاه ارزان در آن سوی مرز موجود است اما چون مرزبانی و جهاد کشاورزی با هم هماهنگ نیستند کسی نمیتواند برای دامهایش علوفه بخرد. این خندهدار نیست؟ مشکل قرنطینه دارد. خب اجازه ندهید از حوزه سیستان خارج شوند بالاخره هر مشکلی راهحل خودش را دارد. یا مثلا در خوزستان علوفه وجود دارد خب دولت یارانه حمل و نقل که میتواند اختصاص دهد تا این علوفه به استان برسد. چرا این کار را نمیکنند؟ از ٤٠٠ هزار نفر جمعیت شهرهای سیستان ٢٠٠ هزار نفر تحت پوشش نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی هستند. این یعنی فقر مطلق. اگر دولت نیاید و محکم در کنار سیستانیها نایستد ممکن است ضربه بخوریم. سیستان نگهبان ایران است. سیستان را دریابیم. بسیاری از سیستانیها به مشهد و گلستان و سرخس و جاهای دیگر مهاجرت کردهاند. باید جلوی موج مهاجرت مردم را بگیریم.