به گزارش اقتصادآنلاین، هنوز جهش سه برابری قیمت دلار در سال 90 و 91 از ذهن خانوارهای ایرانی پاک نشده است ، افزایش قیمت دلار نگرانی افزایش تورم و گرانی را به ذهن ایرانیان تداعی می کند . به جرات می توان گفت که شعارهای حسن روحانی مبنی بر ثبات قیمت ارز و تداومش در چهار سال گذشته یکی از عوامل پیروزی اش در انتخابات ریاست جمهوری دو دوره گذشته بود.
همه مردم از نوجوان تا سالخورده دوران وحشتناک بالا رفتن ارز را از حدود 1000 تومان به 3400 تومان به خاطر دارند. در طی ماه هایی که کاغذ گران بها افسار گسیخت و همه را نگران کرده بود عده کمی از آن تلاطم سود برده اما اکثریت جامعه از آن اتفاق ضربه شدیدی خوردند. قشر متوسط جامعه جایگاه خود را از دست داد و لایه بی بضاعت کشور روز به روز ضخیم تر شد.
این روزها نیز دوباره ارز روند رو به رشد به خود گرفته. مردم لحظه به لحظه تغییرات ارز را دنبال می کنند و نگرانند تا اتفاق ناگواری بیفتند. حسن روحانی معتقد است که اوضاع تحت کنترل است و جای نگرانی نیست اما بازار چیز دیگری را نشان می دهد. به همین مناسب «آکادمی سازندگی» وابسته به حزب کارگزاران سازندگی نشست اول از سلسه نشست های « فرصت ها و چالش های اقتصاد و جامعه » را تحت عنوان «چالش ها و فرصت های دلار ، تاثیر افزایش نرخ دلار بر اقتصاد و جامعه» با حضور دکتر میثم رادپور کارشناسی بازارهای مالی و ارز ، دکتر علی سعدوندی استاد بانکداری و فاینانس دانشگاه استرالیایی وولونگونگ در دبی و دکتر علی حاجلی جامعه شناس برگزار کرد:
دولت باید بودجه ارزی را از بودجه ریالی جدا کند ، بودجه ارزی باید صرف عمران و توسعه کشور شود
در ابتدای این نشست دکتر علی سعدوندی به ایراد سخنان خود پرداخت و گفت : انسانها وقتی با مشکل رو به روی می شوند در جست و جوی راه حل می گردند. متاسفانه پنجاه سال است که سیاست ارزی ما تغییری نکرده و همیشه مبنای ما بر این بوده است که «حق تغییر نرخ ارز را نداریم مگر آنکه مجبور شویم». اخیرا نوشتم که نه تنها سیاست های ارزی ما که سیاست های اقتصادی ما به طور کل به همین شکل است.
این استاد بانکداری و فاینانس با بررسی 50 سال سیاستگذاری ارزی در کشور ادامه داد: « از زمان آقای هویدا تا همین حالا سیاست و نگرشمان نسبت به ارز تحولی پیدا نکرده است. دو مساله اصلی اقتصاد ایران مساله نرخ بهره و نرخ ارز است. بیش از 50 سال است که سیاست های ارزی ما مطلقا حتی یک روز تغییری نکرده است، سیاست ما در مورد ارز این است که ما حق نداریم قیمت را تغییر دهیم مگر اینکه مجبور شویم ، ما زیر بار زور نمی رویم ، مگر اینکه زورش پر زور باشد. » احساس ما بر این است که اگر نرخ ارز در کشور بالا برود کشور دچار ضرر و زیان خواهد شد اما آیا واقعیت این است؟
او افزود: «قیمت ارز پایین تر از قیمت تعادلی آن است و همین قیمت تعادلی را هم کسی نمی تواند به طور دقیق تعیین کند. آیا می توان صراحتا گفت که قیمت دلار 5،6 یا 7 هزار تومان است؟»
متاسفانه سالهای سال است که سعی نکردیم تا در این باره از کشورهای موفق دیگر الگو برداری کنیم. کره جنوبی چطور توانست طی بیست سال گذشته تحولی شگرف را با اتخاذ سیاست های درست در زمینه نرخ ارز ایجاد کند؟ چین و ژاپن چگونه موفق به این کار شدند؟ ترکیه با تغییر در روند سیاست خود در قبال ارز بعد از بیست سال توانسته درآمد سرانه خود را تقریبا به دو برابر ما برسند.
یکی از دلایل عمده عدم رشد اقتصاد کشور سیاست های ارزی ماست. ما حاضر به پرداخت یارانه به کالاهای وارداتی هستیم و دادن یارانه زیاد در کنار نبود صنعت مشکلات عدیده ای را به وجود می آورد که امروز شاهد آن هستیم.
قیمت ارز باید توسط بازار تعیین گردد ، تعرفه های کالاهای وارداتی باید کاهش پیدا کند و حمایت از اقشار ضعیف لازم است ساختارمند گردد
این اقتصاددان اظهار داشت : در سیاست کلان مان تصمیم به کاهش و تثبیت نرخ ارز می گیریم و از طرف دیگر تعرفه ها را افزایش می دهیم که هر دو اشتباه است . گاهی اوقات که شرایط نامساعدتر می شود تعرفه را بیشتر می کنیم. نمونه کاملا بارز آن هم بازار خودرو است. چرا قیمت این دسته از محصولات بالا می رود؟ زیرا دسترسی کافی به ارز نداریم هرچند ذخایر ارزی زیادی در کشور وجود دارد اما دسترسی ما به آن محدود است.
علی سعدوندی گفت: به نظر من شاید بد نباشد قیمت دلار به هفت هزار تومان می رسید و ذخیره ارزی ما نیز تمام می شد و ما مجبور می شدیم که نرخ ارز را به بازار بسپاریم و به کالای وارداتی یارانه نمی دادیم. اگر از مسئولین پرسیده شود چه اشتباهی در زمینه های سیاستگذاری های اقتصادی انجام داده اید خواهند گفت که هیچ اشتباهی نکرده ایم و مشکل ما به خارج از کشور و مسائل تحریم بر می گردد که از نظر من این حرف تاحدود زیادی اشتباه است.
توصیه من این است که نرخ ارز را تعدیل کنید اما به فکر قشر ضعیف جامعه هم باشید ولی چگونه؟ عوایدی که از افزایش نرخ دلار به وجود می آید را تقسیم کنید.
سعدوندی ادامه داد : اگر راه حل نداریم بهتر است بحث نکنیم. اینکه مداوم بگوییم کشور با مشکلات رو به رو است چیزی را حل نمی کند. در شورای عالی بازرگانان در دبی سخنرانی داشتم که با واکنش های مختلفی همراه بود. در سال 2013 که اینها را ارائه می دادم فکر نمی کردم این مقدار ضعف در کشور وجود داشته باشد. باید توجه داشته باشیم که کشور ما از لحاظ پتانسیل رشد به دلیل مسائل مختلفی از جمله جوانان جزو دو سه کشور برتر دنیا هست. وقتی کشور خودمان رو نمی شناسیم چطور می خواهیم به سایر کشورها درس بدهیم.
این اقتصاددان افزود: با این وضعیت آیا اقتصاد ما به صورت ملموس در حال پیشرفت است؟ من ادعا می کنم که در اقتصاد در حال پسرفت هستیم زیرا اصولی را پیگیری می کنیم که غلط است و جامعه را به سمت جامعه مدرن نمی برد.
او در ادامه به مسائل ارزی پرداخت گفت: عرضه و تقاضای ارز باید بصورت مبادلاتی باشد و این می تواند از سوی بخش خصوصی و دولتی صورت بگیرد که در کشور ما دولت نقش بسیار پر رنگ تری را دارد. چرا بخش خصوصی نتوانست در ایران فعال شود؟ جواب اینجاست که سیاست ارزی ما در کشور اشتباه بوده است.
این اقتصاد دان افزود: ارز از محل فروش نفت است و وقتی کشورهایی مانند چین و دبی سنگ اندازی می کنند به مشکل بر می خوریم.
آیا ما صادرات غیر نفتی داریم؟ به نظر من یکی از دروغ هایی که در زمینه اقتصاد مطرح شده است این بود که ما صادرات غیر نفتی داریم در صورتی که این چنین نیست. ما ثروت صادر و کالای مصرفی وارد می کنیم. ما بدترین مدیریت اقتصادی جهان را به همراه ونزوئلا داریم. صادر کردن ثروت باعث شده تا حاشیه سود برای ما مهم نباشد.
ایشان افزود : حالتهایی وجود دارد که با اینها می توانیم صادرات غیر نفتی داشته باشیم. یکی از آنها این است که شاهد شکل گیری و رشد شرکت با فناوری بسیار بالا شویم. من حتی یک شرکت در ایران نمی شناسم که کالای خاص صادر کنیم و شرکتی کاملا مدرن باشد. آنچه ما می فروشیم ثروت کشور است.
سیاست ذخیره کردن درآمدهای ارزی بجای سرمایه گذاری کردن آن اشتباه است
سعدوندی با انتقاد از سیاست های ذخیره درآمدهای ارزی گفت :« ما دو صندوق ارزی در کشور ایجاد کردیم که به نوعی فاجعه آمیز بودند. صندوق ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی. بسیاری از دوستان افتخار می کنند که در حال ذخیره کردن پول هستیم که به نظر من صندوق ذخیره ارزی که در زمان آقای خاتمی به وجود آمد بیهوده و صندوق توسعه ملی که در زمان آقای احمدی نژاد پدید آمد فاجعه اکبر است.»
فاجعه اصلی در اقتصاد روزی رخ می دهد که پول ها از بانک ها خارج شود
سعدوندی نگرانی خود را از آینده اقتصاد کشور چنین ابراز کرد :« قطعا وقتی قیمت ارز بالا می رود کاهش قدرت خرید هم به همراه دارد. ولی مشکل اصلی جای دیگری است . پنج سال است که دولت به شدت در حال افزایش نقدینگی است و روزی این سد بزرگ خواهد شکست و روزی که این اتفاق بیفتد فاجعه عظیمی اتفاق می افتد و این زمانی رخ می دهد که بانک ها با مشکل اصلی رو به رو شوند.»
دولت و بانک مرکی در پنج سال گذشته تصمیم گرفته اند که پایه پولی افزایش پیدا نکند و روی قولشان ماندند و من همان زمان اعتراض کردم و نتیجه آن رکود اقتصاد کشور بود. هر چند آمارها نشان بدهد که کشور در رکود نیست اما هر شخص با توجه به شاخصهای زندگی خود و اطرافش می توان این رکود را احساس کند. حال اگر رکود ایجاد شود چه اتفاقی می افتد؟ تولید می خوابد و بانک هایی که به مردم پول داده اند، پولشان بر نمی گردد. اتفاقی که امروز رخ داده است.
خارج شدن ناگهانی کنترل قیمت دلار و افزایش آن از نظر سیاسی- اجتماعی اعتماد به حکمرانان را کاهش ، چشم انداز آینده را مسدود و آستانه تحریک جامعه را افزایش می دهد
در ادامه دکتر علی حاجلی به بیان دیدگاه های خود از منظر جامعه شناسی در مورد تاثیر افزایش قیمت دلار بر جامعه پرداخت و گفت:
علی حاجلی گفت: نوسانات تند نرخ ارز می تواند نسبتی با اعتراضات اجتماعی داشته باشد و پتانسیل به وجود آوردن چنین چیزی را هم دارد. رابطه خطی این دو با هم به این شکل است که با افزایش نرخ ارز، نرخ کالا و خدمات بالا می رود و نارضایتی به وجود می آورد.
وقتی دلار سیر صعودی به خود می گیرد مردم احساس خطر می کنند و تصورشان بر این است که یا جنگی در آینده رخ خواهد داد یا موضوع اختلافات داخلی است و یا دوباره کشور دچار تحریم های بین المللی شده است.
او ادامه داد: با توجه به این مسائل زمانی که دلار از 3700 به 4800 تومان می رسد اولین مشکلی را که پدید آورد اخلال در امنیت آنتولوژیک جامعه است. در کشور ما وحشت و اضطراب فراوانی وجود دارد و پرسش هایی هم گاهی در جامعه به وجود می آید که این ترس را تشدید می کند و عده زیادی برای غلبه بر آن سپر دفاعی ایجاد می کنند.
وقتی در امنیتی که در ذهن خود متصور هستیم مشکلاتی رخ دهد باعث می شود که نظم در زندگی ما به هم بریزد.
ارزش دلار در ایران ماهیت کانونی دارد و فراتر از یک ارز عمل می کند و بی ثباتی در آن می تواند به سرعت امنیت شخص را بر هم بزند و انسان برای نجات از آن شرایط حتی به دنبال براندازی خود نیز می رود. شخص برای خود هویت جدید و یک سپر دفاعی ایجاد می کند و به همین دلیل است که وقتی دلار بالا می رود عده ای برای خرید آن هجوم می روند زیرا بسیاری برای سود بردن این کار را انجام نمی دهند و تنها قصدشان کاهش اضطراب خودشان است.
این جامعه شناس افزود: این اولین نکته ای است که می تواند جامعه را مورد تلاطم قرار دهد.
ما در جامعه دچار وضعیت «محرومیت نسبی » هستیم . محرومیت نسبی بدان معناست که شخص خود را لایق به دست آوردن برخی از امکانات می داند و وقتی چنین شرایطی در کشور فراهم نمی شود و برنامه ریزی فرد با مسائلی همچون افزایش نرخ ارز بهم می ریزد می تواند منجر به یک اعتراض شود.
با این ساختار اقتصادی امکان حل بحران هایی که هراز چندگاهی با آن درگیر می شویم را نخواهیم داشت
آخرین سخنران این نشست دکتر میثم رادپور کارشناس بازارهای مالی و ارزی بود که مشکلات اقتصاد ایران را ساختاری دانست و گفت:« مطلبی که در ابتدای عرایضم می خواهم بیان کنم این است که مشکل اساسی ما نرخ ارز و بهره،تورم و وجود فساد نیست.مشکل اصلی ما چرایی وجود چنین چیزهایی است. وقتی چهل سال است که نرخ تورم ثابت نیست و هر سال نوسان دارد بدان معناست که اقتصاد ما از مشکلات اساسی رنج می برد.»
مگر غیر از این است که ارزش پول ما نسبت به اجناس هر سال کاهش پیدا می کند؟
در زمانهایی که نرخ ارز هم در کشور از ثبات نسبی برخوردار بود ما شاهد این بودیم که تورم همچنان وجود دارد.
او ادامه داد: در کشورهایی که دارای اقتصاد سالم هستند نرخ بهره دو یا سه درصد است ولی در کشورهای بی ثباتی از لحاظ اقتصادی مانند ایران نرخ بهره بسیار بالاست.
زمانی که در کشورمان بازار آزاد نداریم مشخص است که نمی توانیم در رابطه با بسیاری از مسائل صحبت کنیم.
اشکال اصلی اقتصاد کشورمان دولتی بودن آن است و بازار ارز هم مانند سایر بخش های اقتصادی دولتی است و با این ساختار نمی توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
رادپور اضافه کرد: طبق آمار موجود درآمد ارزی ما از نفت و میعانات حدود 60 میلیارد دلار است و ده الی پانزده میلیارد دلار هم بخش خصوصی در درآمدهای ارزی سهیم است. در حالیکه درآمدهای ارزی حدود 15 میلیارد دلار صرف قاچاق کالا ،40 میلیارد دلار صرف واردات از مبادی رسمی و حدود 15 میلیارد دلار دیگر هم حواله های غیروارداتی است، را شامل می شود.
با توجه به این آمار حدود 90 الی 95 درصد مخارج ارزی توسط دولت تامین می شود و با دولتی بودن اقتصاد طبیعتا به چنین مشکلاتی بر می خوریم.
رادپور با اشاره به اینکه راه حل دادن برای اقتصاد ایران ساده نیست و باید چند بعدی و پیچیده باشد افزود: «معضلات اقتصادی کشور با خصوصی سازی هم قابل حل نیست. ما نمی توانیم بخش خصوصی را با زور به سرمایه گذاری وادار کنیم. این زمین جذابیت لازم برای سرمایه گذاری را ندارد. ما نتوانسته ایم انگیزه های سرمایه گذاری را به خاطر نگاه های سیاسی و ایدئواوژیک مان ایجاد کنیم و امروز هم هزینه هایش را می پردازیم.»
اما خب در حال حاضر باید چه کرد؟ درست است که یکی از بخش ها عدم ثبات نرخ ارز است اما اشکال اساسی جای دیگری است.
بازار ارز ما تحت یک سری فشارها و تنش ها اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است و هر کدام از این ها می تواند مشکلات خاص خود را برای ما ایجاد کند. مسائل سیاسی می تواند مشکلات عدیده ای از جمله عدم اطمینان را برای ما به وجود آورد .مگر در ونزوئلا که یک کشور نفت خیز است مشکلات وجو ندارد؟ درست است که بسیار با آنها فاصله داریم اما در برخی از مسائل می توان شباهت هایی هم پیدا کرد. بخشی دیگر از آن هم مشکلات اجتماعی است که وجود چنین اشکلاتی اعتراضات را به وجود می آورد و به نظر می رسد در آینده هم ادامه دار خواهد بود. دل صاحبان ریال خالی می شود و در نهایت مسائل فنی است که در این دوره بیشتر به این مسئله گره خورده است. نظام حوالمون در ماه های اخیر دچار تنگنا شده و از دسترس خارج شده و دبی به خاطر مالیات بر ارزش افزوده حساب های ما را مسدود کرده است. صراف های ایرانی در دبی نگران هستند.
رادپور گفت: مسئله بعدی مشکلاتی که در ترکیه خصوصا آقای ضراب به وجود آمد هم توانست به این روند سرعت ببخشد. هیچ صراف بزرگی را نمی شناسم که با ترکیه معاملات جدی داشته باشد. تهدید های آقای ترامپ در خصوص لغو برجام هم در این باره بی تاثیر نبوده است.
رادپور جمع بندی کرد :« نمی توان به صورت خط کشی شده مشکلات ناشی از افزایش نرخ ارز را شناسایی کرد و سهم هر بخش را به درستی تشخیص داد.»