به گزارش باشگاه در و پنجره و نما
عصر ایران - عضویت ایرانی ها در گروه های تروریستی، پدیده نادری است و به جز کسانی که در مقطعی فریب سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را خوردند و تعدادشان به چند هزار نفر هم رسید، تا کنون گرایشی از سوی مردم ایران به سمت گروه های تروریستی وجود نداشته است.با این حال در سال های اخیر، تعدادی هر چند اندک از ایرانی ها جذب گروه های تروریستی شده اند و حتی بعضی از آنان، سر از برخی گروهک های تروریستی در کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان در آورده اند.
آنان که عضو این گروهک ها می شوند، عمدتاً دو گروه اند: یا فریب شعارهای ایدئولوژیک آنها را می خورند (مانند آن تروریستی که فکر می کرد بعد از عملیات انتحاری، ناهار را با رسول الله"ص" خواهد خورد!) یا جذب پول هایی می شوند که سازمان های تروریستی به اعضای خود می دهند.
به هزار تأسف می توان گفت در هر دو مورد، عملکرد ضعیف مسؤولان بیداد می کند. دستگاه عظیم و عریض و طویل تبلیغاتی نظام برغم برخورداری از دهها نهاد و دستگاه مانند صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج، حوزه های علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دانشگاه ها و ... و دسترسی به صدها هزار مبلغ، سخنران، فیلمساز، نویسنده و ... هیچگاه برنامه ای مدون و علمی برای افزایش سطح آگاهی های عمومی درباره واقعیت های گروه های تروریستی نداشته است. از آن سو اما گروه های تروریستی به ویژه در شهرهای کوچک و روستاها، با شعارهایی مانند بازگشت به اسلام راستین یا استقلال خواهی و... جوانان را فریب داده و گوشت قربانی اهداف خود می کنند.
اگر امروز چند فرد دارای شناسنامه ایرانی در اهواز به سمت هموطنان خود شلیک می کنند، بخش مهمی از مسؤولیت آن بر عهده نهادهایی است که سالانه هزاران میلیارد تومان بودجه فرهنگی کشور را می بلعند ولی برنامه ای برای مقابله فرهنگی با فعالیت های تبلیغی گروهک های تروریستی ندارند.
این که در ماه محرم بودجه میلیاردی بگیرند و در تهران نمایشگاه محرم برگزار کنند یا در فلان استان برخوردار، ویژه نامه چاپ کنند، هنر نیست؛ هنر آن است که با این بودجه ها به روستاهای دور افتاده کردستان و سیستان و بلوچستان و خوزستان بروند و سمپاشی های تروریست ها را خنثی کنند.
کار فرهنگی، هر چند لازم است ولی به هیچ روی کافی نیست. آنچه بسیاری از مردم این مناطق را می آزارد، فقر اقتصادی است. بسیاری از کسانی که در سال های اخیر جذب گروه های تروریستی شده اند، افراد عادی و بدون ایدئولوژی بوده اند که لنگ نان شب بوده اند. هر چند بدیهی است که اکثر انسان های فقیر به حدی شرافت و تعقل دارند که فقرشان آنان را به سمت آدمکشی رهنمون نکند ولی واقعیت این است که فقر، علت اصلی پیوستن برخی افراد به گروه های تروریستی است.
اگر قرار است امنیت پایدار در کشور ایجاد شود، بی گمان باید ارتقاء اقتصاد مناطق محروم به ویژه در استان های مرزی به یک اولویت ملی تبدیل شود. اگر اشتغال ثابت و درآمد مکفی برای مردم وجود داشته باشد، آن چند نفری هم که از سر "نادانی و فقر مالی"، جذب تروریست ها می شوند، از این خطر مصون می مانند و برای دیگران نیز خطرسازی نمی کنند.
البته آنچه نوشته شد، بدین معنا نیست که دشمنانی در خارج وجود ندارد و دسیسه نمی کنند، البته که وجود دارند و دسیسه هم می کنند ولی بخش اعظم تلاش آنها، سوار شدن بر زمینه هایی است که در داخل ایجاد شده است. اگر پروژه ارتقاء فرهنگی و اصلاحات اقتصادی به سرعت در مناطق محروم اجرا شود، حتی در کوتاه مدت نیز می توان آثار آن را دید؛ در غیر این صورت باید نگران رخنه تدریجی گروهک های تروریستی بود که از سوی عربستان و آمریکا تغذیه می شوند و هدف شان ناامن سازی و تجزیه ایران است.
حادثه تروریستی اهواز، گذشته از بررسی های امنیتی که لازم دارد، باید از منظر فرهنگی و اقتصادی نیز به طور جدی مورد مداقه قرار گیرد.