به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، دست و پایشان اگر زخمی شود، با پارچهای که از دل همان زبالهها پیدا میکنند، زخمشان را میبندند؛ به جز تعدادی از بچهها که با خانوادهشان در نزدیکی این گاراژها زندگی میکنند. بقیه شبها در همسایگی زبالهها میخوابند، در اتاقهایی شش الی 10 متری که از بلوکهای سیمانی که تویش را رنگ سفید زدهاند و گوشه و کنارش را با وسایلی که از میان آشغالها پیدا و تزئین کردهاند، زندگی میکنند. اینجا یک مرکز بازیافت دستی زباله، چند کیلومتر آنطرفتر از پایتخت است. هر روز چندین تن از زبالههای شهر به اینجا آورده میشود. توی آشغالها همه چیز هست؛ پتو، لاستیک، دمپایی، پوشک بچه و پسمانده غذا.
وارد اتاق کوچک گوشه گاراژ میشوم. پسرک روی تشکی کهنه و پر از لکه، که گوشهای از آن پاره شده و مقداری پنبه از آن بیرون زده است، دراز کشیده، حالش خوب نیست و نای صحبتکردن ندارد. کیسهای از دارو کنار تشکش است، مقداری از شربت داخل کیسه ریخته است و آن را نوچ کرده. شیشه شربت تقریبا پر است و به نظر میرسد اصغر یک بار بیشتر از آن نخورده است. با صدایی که از ته گلویش بیرون میآید، میگوید «دو روز پیش دکتر اومد اینجا». اصغر 10ساله از تب میسوزد، دو نفر از بچههای جمعیتامام (علی) که برای سرکشی به این کودکان آمدهاند، اصغر را از جایش بلند میکنند و با خود به نزدیکترین درمانگاه میبرند.
گاهی یک بیماری ساده مثل سرماخوردگی برای کودکانی که شرایط مساعدی ندارند، میتواند به دردسری بزرگ بدل شود. بابک خطی، متخصص اطفال و فعال حقوق کودک دراینباره میگوید: «بسیاری از این کودکان هنگامی که سرماخوردگی میگیرند، درمان نمیشوند. به ظاهر بیماری سادهای است اما اگر درمان نشود، میتواند باعث ایجاد سینوزیت عفونی، فونت ریوی شدید شده و بیماری سیستم ایمنی بدن را پایین بیاورد. برای کودکانی که در محیطهای آلوده زندگی یا کار میکنند و بیمار میشوند، گاهی پزشکان داوطلب همراه انجیاوها به این مکانها سرکشی میکنند و آنها را مداوا میکنند اما این درمانها به صورت موقتی است؛ به دلیل اینکه محیط زندگیشان آلوده است».
کمیآن طرفتر از اتاق اصغر یکی از پسرها میان آشغالها هدفون قرمز رنگی پیدا میکند، درحالیکه سیمش روی زمین افتاده، آن را روی گوشش میگذارد. چشمهایش را میبندد، سرش را کمی به چپ و راست تکان میدهد و با صدایی نهچندان بلند ترانهای میخواند. ناگهان یکی از بزرگترها صدایش میزند و از دنیای کودکی پرت میشود به دنیای زبالهها.
ساعت 9 صبح است. غلام 10ساله که ساعت مشکی خرابی را دور مچ دستش بسته، تازه از خواب بیدار شده است. دوستانش اما تقریبا یک ساعت است که کار خود را شروع کردهاند. «چون دیشب آشغال کم جمع کردم، دیگه امروز اونارو تمیز نکردم و گذاشتم آن را با آشغالهای فردا تمیز کنم». اینجا به تفکیک زباله میگویند تمیزکردن آشغالها. خانوادهاش در یکی از روستاهای این اطراف زندگی میکنند و او فقط جمعهها به خانه میرود. کامیون سفیدرنگ گوشه گاراژ را نشان میدهد: «ساعت پنج و شش عصر همه سوار این کامیون میشیم تا ما را به محل کارمان ببرد. معمولا ساعت یک الی دو شب دنبالمان میآید تا ما را با گونیهای پر آشغال به گاراژ برگرداند. صبح هم بین ساعت هشت تا 8 و نیم بیدار میشیم و آشغالهایمان را تمیز میکنیم. ساعت یک ظهر تا پنج بیکار هستیم و معمولا با بچهها فوتبال بازی میکنیم. روزی بین 20 تا 35 هزار تومان درآمد دارم. پلاستیک کیلویی 300 تومن، ظرف غذا کیلویی هزار تومن، کارتون کیلویی 200 تومن، کتاب کیلویی 30 تومن، آلومینیوم هزار و 500 تومن از ما میخرند. بعضی وقتا چیزای خوبی تو آشغالها پیدا میکنم». لباسی که به تن دارد را نشان میدهد: «این رو تو کاسبی (جمعکردن آشغالها) پیدا کردم اما شلوارم رو مامانم برام خریده. این ساعت را هم در کاسبی پیدا کردم. روز اول که اومدیم ایران خیلی خوشحال بودم. گفته بودن جای خوبی است اما الان دلم رو زده، دوست داریم برگردم افغانستان. مردم ایرانی خوبن زیاد اذیت نمیکنند. بعضی وقتها ولی باهامون دعوا میکنند». موش بزرگی میان زبالهها سرش را بالا میآورد و دوباره میان آنها فرو میرود. موشهایی که اینجا زندگی میکنند، عامل بسیاری از بیماریهای این کودکان هستند. این سطلها علاوه بر آنکه منبع تغذیه حیواناتی مثل موش، گربه، حشرات و خزندگان است، خاستگاه انواع میکروبهای بیماریزا مثل کزاز، حصبه، سالک پوستی و احشایی، انگلهای رودهای، اسهال خونی و محسوب میشود. بر اساس تحقیقی که متخصصان وابسته به جمعیت امام علی روی کودکان زبالهگرد انجام دادهاند بیماریهای پوستی از شایعترین بیماریهایی است که زبالهگردها با آن مواجه هستند. از طریق زبالهها سه دسته بیماریهای باکتریایی، ویروسی و قارچی به این افراد منتقل میشود. آلودگیها و انگلهای داخل زبالهها از طریق خراشهای جلدی، مخاط دهان، چشم و بینی به بدن فرد زبالهگرد منتقل میشود و تولید بیماری میکنند. کودکان هنگام زبالهگردی با وسایل آلوده و برندههایی مثل سوزن و تیغ و سرنگ تماس مستقیم برقرار میکنند که لمس این اشیای برنده میتواند عامل انتقال ویروس HIV و هپاتیت باشد.
علاوه بر این زبالهگردها بهدلیل حمل گونیهای سنگین به زانودرد، دیسک کمر و کمردرد مبتلا میشوند. با توجه به وجود حجم انبوه زباله دائمی در این مراکز، وجود موجودات موذی از جمله موش، مارمولک و انواع حشرات در محل زندگی کودکان بسیار مشهود است، بهطوریکه بهوضوح علائم حضور این موجودات را در محل خواب، در میان مواد غذایی و وسایل شخصی کودکان مشاهده میکنیم.
در شناساییهای جمعیت امام علی(ع) در گاراژهای یادشده که محل کار و زندگی کودکان زبالهگرد است، صحنههایی از نتایجِ حضور موشها و مارمولکها: صورتهای جویدهشده کودکان، انگشتان قطعشده دست یا پا، شکمها و پشتهای زخمی و عفونتکرده، زخمهای جایجای بدن کودکان، کندگی و خونمردگی و چرکهای ناشی از گزیدگیهای متعدد است. نتیجه این گزیدگی میتواند بیماریهایی باشد که از طریق موش به انسان منتقل میشود: طاعون، سالمونلوز (تب رودهای تیفوئید)، توکسوپلاسموز، تیفوس، لپتوسپیروز، تب گازگرفتگی و سالک.
سوسن مازیارفر، از اعضای جمعیت امام علی و مسئول شناسایی طرح کعبه کریمان (آیین برآوردهکردن آرزوی کودکان) این جمعیت میگوید: «بعد از اینکه درِ گاراژها به روی ما باز شد و متوجه شدیم کودکان با چه شرایط سختی در آن زندگی میکنند سعی کردیم به ارگانهای دولتی که منکر وجود این کودکان بودند وجود آنها را اثبات کنیم. پس از آن جمعیت امام علی سعی کرد همه گاراژها را شناسایی و وضعیت سلامت این کودکان را بررسی کند که در این تحقیق میدانی متوجه شدیم بیشتر این کودکان از انواع بیماریها رنج میبرند. کارفرماها دستکش کار در اختیار این کودکان قرار نمیدهند، درحالیکه آشغالها پر از شیشه و اجسام تیز و برنده است و هنگام کار به کودکان آسیب وارد میکند؛ علاوه بر این استفاده از ماسک نیز میتواند از بسیاری از بیماریها مانند بیماریهای ریوی جلوگیری کند. کندگیهای زیادی روی صورت و دست کودکان بود که توسط موشها ایجاد شده بود، بههمیندلیل وجود وبا و حصبه چیز عجیبی نیست. این کودکان یا توسط شهرداری یا پیمانکاران شهرداری بهصورت مستقیم و غیرمستقیم استخدام میشوند، پس از آنکه برخی از ارگانهای دولتی از گاراژها بازدید کردند، وعدههای زیادی دادند، اما تاکنون هیچیک از آنها عملی نشده است. یکی از نگرانیهای ما این است که کودکان بدون برنامهریزی از محل کارشان اخراج میشوند. متأسفانه هر بار اخباری از آنها رسانهای شده و به سراغشان میروند و صاحبکارانشان را میترسانند، آنها نیز میترسند و سعی میکنند اخباری از داخل گاراژ به بیرون درز نکند. بهدلیل اینکه این کودکان هویتشان پذیرفته نیست، از همهچیز محروم هستند، حداقل کاری که میتوان برای این کودکان انجام داد، این است که وزارت بهداشت به محل زندگی آنها برود و از نظر بهداشتی به وضعیت این کودکان رسیدگی کند بهدلیل اینکه این کودکان هرگز به پزشک مراجعه نمیکنند و فقط گاهی پزشکان داوطلب به آنها مراجعه و معاینهشان میکنند».
در گوشهای دیگر از گاراژ احمد در حال کارکردن است، روی دست و صورتش جای زخم است، قبل از این در افغانستان ورزش مشتزنی انجام میداد و در چند مسابقه شرکت کرده بود، حالا به ایران آمده و زباله جمع میکند؛ کودکی که شاید اگر میتوانست ورزشش را بهصورت حرفهای دنبال کند یکی از قهرمانان این رشته میشد، اما حالا معلوم نیست چه آیندهای در انتظارش است. او در یکی از اتاقها نشسته تا کمی خستگی در کند، اتاقی که با گلهای مصنوعی که در آشغالها پیدا کردهاند، تزئین شده و در گوشه آن فانوسی رنگی که معلوم نیست در کدام جشن تولد استفاده شده، از سقف آویخته شده است. احمد که مثل همه کودکان اینجا روی دست و صورتش پر از لک است، میگوید «بچگی خیلی بهتره، دوست ندارم بزرگ بشم، چون باید بیشتر کار کنم». گوشه هریک از اتاقها یک گاز پیکنیکی قرار دارد که با شلنگ به کپسول بزرگ گوشه اتاق وصل شده است. «بزرگترها همینجا برایمان غذا درست میکنند بعضی وقتها تخممرغ گاهی هم برنج»، وقتی از او میپرسم دوست داری بزرگ شدی چهکاره شوی، نفس بلندی میکشد و سکوت میکند.
مسئله فقط خطر ابتلا به بیماری نیست، براساس تحقیقات انجامشده، تعدادی از این کودکان به بیماریهایی مانند ایدز، هپاتیت، حصبه، کزاز، اسهال خونی، انگلهای رودهای، سالک پوستی، زانودرد و کمردرد مبتلا شدهاند، اما شانس مداواشدن را ندارند.
بابک خطی، متخصص اطفال و فعال حقوق کودک، در ادامه میگوید: «گاراژهای پر از زباله در سیطره حشرات موذی و بوی ناخوشایند نافذی است که از فاصلههای دور هم به مشام میرسد. این گاراژها فقط محل کار نیست و کودکان زبالهگرد در آنها زندگی میکنند. محلهایی در غیربهداشتیترین و غیرانسانیترین شکل خود که به بستری خطرناک برای آزارهای روحی، جسمی و جنسی این کودکان تبدیل میشود. این کودکان علاوه بر بیماریهای عفونی، در معرض انواع آزار جنسی هم قرار میگیرند».
متولی و مسئول رسیدگی به چنین موضوعی در نهادهای رسمی کیست؟ برای طرح همین مسئله سراغ احمدرضا پرنده، مدیر کل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت رفاه رفتیم، او دراینباره میگوید: «در بررسی وضعیت کودکان زبالهگرد نیازمند همکاری و حضور پژوهشگران و محققان و سازمانهای مردمنهاد هستیم تا در کنار سازمانهای دولتی برای شناخت جامع از این کودکان و سیاستگذاریهای معطوف به هدف؛ اقدامات مناسبی انجام دهیم، بههمینمنظور در وزارت رفاه کارگروهی با حضور سازمانهای مختلف از جمله سازمان بهزیستی، شهرداری، مرجع ملی حقوق کودک و سازمانهای مردمنهاد تشکیل دادهایم و با توجه به اینکه سازمانهای مختلفی عضو آن هستند، بهدنبال آن هستیم که بررسی میدانی گستردهای به کمک سازمانهای مردمنهاد در این رابطه انجام دهیم تا حداقل بدانیم تعداد این کودکان در شهر تهران چقدر است و چه ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی و جغرافیایی دارند تا بتوانیم برای بهبود شرایط آنها برنامهریزی کنیم. کارکردن کودکان زیر 15 سال خلاف قانون است و از آنجا که زبالهگردی و کار در کارگاههای تفکیک زباله جزء مشاغل سخت و زیانآور است و حتی بهکارگیری افراد نوجوان 15 تا 18 سال در این مشاغل غیرقانونی است. ما در این خصوص جلسات مختلفی را با شهرداری، سازمانهای مردمنهاد و سازمان بهزیستی برگزار کردیم و مقرر شده است که با توجه به اینکه این کودکان با پیمانکاران طرف قرارداد شهرداری کار میکنند، مسئولان شهرداری بر این شرکتها نظارت بیشتری داشته باشند و همچنین فهرست شرکتهای طرف قرارداد خود را در اختیار وزارت کار قرار دهند تا از طریق بازرسی ادارات کار نسبت به بازرسی از این کارگاهها و شرکتها اقدامات لازم صورت گیرد. همچنین لازم است توسط مرکز سلامت و بهداشت کار وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی به استناد ماده 85 قانون کار نسبت به مسائل بهداشتی و پیشگیری از بیماریهای محیط کار و کارگاههای تفکیک زباله اقدام لازم به عمل آورند و کارگاهها مکلف به رعایت دستورالعملهای بهداشتی هستند. انتظار داریم که شهرداری نیز به عنوان مسئول مستقیم نظارت بر پیمانکاران خود با شرکتهای پیمانکار طرف قرارداد خود که نسبت به بهکارگیری کودکان در زبالهگردی و تفکیک زباله فعالیت میکنند، برخورد قانونی انجام دهد و از انعقاد قرارداد با این شرکتها خودداری کنند».