به گزارش باشگاه در و پنجره و نما
عصر ایران؛ مصطفی داننده- حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین (مرکز بررسی های دکترینال) در یکی از سخنرانیهای هیجانی خود از شروط ایران برای مذاکره با ایران پرده برداری میکند. شرطهایی که در فضای مجازی در حال دست به دست شدن است.
شرطهای عباسی برای ایالات متحده بدین شرح است:
« شرط نخست آن است که امریکا تمامی وبسایتهای پورن خود را مسدود کند. شرط دوم آن است که امریکا باید حجاب را به رسمیت شناخته و آن را بپذیرد. شرط سوم آن است که امریکا باید والاستریت را به عنوان مرکز ربای جهانی بسته و اقتصاد ربوی کنار بگذارد. شرط چهارم جمع کردن بساط اسراییل است. شرط پنجم آن است که امریکا باید بپذیرد مسلمان شود.»
خوب حالا فرض میکنیم من نگارنده این متن، یک آمریکایی هستم و بعد از شنیدن سخنان عباسی تصمیم گرفتهام در مورد ایران، حجاب، اقتصاد بدون ربا و مسلمانی تحقیق کنم. اصلا تصمیم میگیرم به ایران سفر کنم.
به محض رسیدن به ایران ابتدا شرط دوم حسن عباسی مرا درگیر میکند؛ حجاب. در رسانههای خواندهام که در ایران گشتی به نام ارشاد وجود دارد که با دخترانی که به اصطلاح بدحجاب گفته میشود برخورد میکند. با چشمهایم میبینم که بسیاری از زنان چادر سر نمیکنند و تنها یک شال و یا روسری به سر دارند. از دوستان ایرانیام در مورد حجاب میپرسم و اینکه چرا برای زنان مسلمان در ایران گشت ارشاد گذاشته شده و یا اینکه چرا به آنها اجازه ورود به ورزشگاه ورزشی داده نمیشود. همان روز که من به ایران رسیدم، گویا به زنان مشهدی گفته شده بود برای رفتن به کوه باید از پدر یا همسر خود اجازه بگیرند.
گویا در ایران بر سر حجاب مناقشههای اساسی وجود دارد.
به سراغ بانکداری میروم. بانکداری که گویا اسلامی است. اما با چرخی در اینترنت به نظر مراجع تقلید شیعه میرسم. بسیاری از مراجع تقلید بانکداری در ایران را ربوی اعلام کردهاند. برخی از این نظرها را میخوانم. « آیتالله نوری همدانی: بانکها دست از رباخواری بردارند./ آیتالله علوی گرگانی: برخی بانکها ربای آشکار میگیرند/ آیتالله جوادی آملی: حقوق کارمندان بانکهایِ ربوی، حرام است/ آیتالله مکارم شیرازی: در بانکداری اسلامی تا ۲۸ درصد از مردم سود میگیرند» با خود میگویم بانکداری خود اینها هم که ربوی است، چگونه به ما توصیه میکنند دست از وال استریت برداریم.
در این چند وقت سخنرانیهای عباسی و چند شخصیت سیاسی دیگر ایران را هم گوش دادم. آنها در سخنرانیهای خود یا فحش میدادند یا دیگران را متهم میکردند بدون اینکه سندی از این اتهامها ارائه دهند. با خود گفتم این چه مسلمانی است که آنها از آن دم میزنند ولی به راحتی غیبت میکنند، اتهام میزنند، دروغ میگویند و ....
کاش جناب حسن عباسی قبل از اینکه دیگران را هدایت میکرد نگاهی به داخل ایران میانداخت و میدید که خودمان بیشتر از آمریکاییها احتیاج به تغییر داریم. حرف از مدیریت جهان زدند خوب است به شرطی که بتوانیم اول کشور خودمان را به جایگاه مطلوب بفرستیم و بعد به فکر دیگران باشیم.
مثل آن مردی نباشیم که به دیگران توصیه میکرد با همسران خود بسازید و با آنها مهربان باشید اما در خانه خودش هر روز جنگ بود و دعوا یا به قول سعدی :«تو بر اوج فلک چه دانى چیست/که ندانى که در سرایت کیست»