مشکلات و مصائب قطع سلسله‌وار برق برای شهروندان

  • پنجشنبه 14 تیر 1397 ساعت 9:15

اخبار => سایر رسانه ها

جمعیت ابتدای باغ فردوس روبه‌روی کافه راک یا روی صندلی‌های پارک نشسته‌‌‌اند یا در حال قدم‌زدن هستند. کمی جلوتر که می‌رویم سه پزشک روی صندلی‌های پلاستیکی روبه‌روی کافه راک نشسته‌‌‌‌‌اند و در حال ویزیت بیماران هستند؛ برق آسانسور که قطع شد پرفسور بابک باباپور، جراح مغز و اعصاب و دستیارانش دکتر بهزاد آیرملو و دکتر مریم رحیمی تصمیم گرفتند بیماران را روبه‌روی ساختمان مطب یعنی باغ فردوس ویزیت کنند.
مشکلات و مصائب قطع سلسله‌وار برق برای شهروندان

به گزارش اقتصادآنلاین، شرق نوشت: زهرا آیرملو که جراح زنان است و برای کمک به همسرش به اینجا آمده، دراین‌باره می‌گوید: «مطب همسرم روبه‌روی باغ فردوس قرار دارد، به‌همین‌‌دلیل پس از قطع برق آسانسور‌ها همسرم نگران حال بیماران شدند و در نهایت با صحبت‌‌هایی که با هم داشتیم تصمیم گرفتند بیماران را در باغ فردوس ویزیت کنند. امروز اداره برق یکی از فاز‌های برق ساختمان را که برای آسانسور‌ها بود، قطع کردند، با اداره برق که تماس گرفتیم گفتند مصرف برق ساختمان بالاست و به‌همین‌دلیل برق را قطع کرده‌‌‌‌اند، بعد از این اتفاق چندباری با اداره برق تماس گرفتیم برای آنها توضیح دادیم اینجا مطب دکتر است و بیماران ما به‌دلیل مشکلات نخاعی و ستون فقرات نمی‌توانند هشت طبقه از پله‌ها بالا بیایند که در جواب گفتند این‌قدر با ما تماس نگیرید، برق قطع است. بعد از اینکه مطمئن شدیم قرار نیست برق وصل شود، پرونده‌‌های پزشکی را جمع کردیم و به اینجا آمدیم».  

کمی ‌آن‌طرف‌تر از میز پلاستیکی سفیدی که دکتر بیمارانش را آنجا ویزیت می‌کند، مرد جوانی در حال هل‌دادن ویلچری است که همسرش روی آن نشسته، این زن جوان که پس از تصادف دچار ضایعه نخاعی شد، با دعای خیر برای دکتر می‌گوید: «از کرمان آمده‌ام، به مطب که رسیدم متوجه شدم برق آسانسور قطع است، برای همین نزدیک به یک ساعت پایین منتظر ماندم تا شاید برق وصل شود که این اتفاق نیفتاد که ساعت شش منشی دکتر به ما گفت دکتر به خاطر بیماران می‌خواهد آنها را در پارک روبه‌رو ویزیت کند، خدا خیرش دهد، اگر این کار را نمی‌کرد احتمالا باید به کرمان برمی‌گشتیم و یک بار دیگر این‌همه راه را طی می‌کردیم».

کمی آن‌طرف‌تر زن میان‌سالی همراه دخترش روی صندلی‌های پارک نشسته‌‌  است تا نوبتشان شود. او می‌گوید: «از مهاباد به اینجا آمده‌ایم. 11 ساعت در راه بودیم، مشکل ستون فقرات دارم و به من گفته‌اند ایشان دکتر خوبی هستند و می‌‌تواند مشکلم را حل کند، من که از پله‌ها نمی‌توانستم بالا بروم، خدا را شکر که دکتر آمد اینجا تا ما را ویزیت کند».

چند قدم آن‌طرف‌تر از میز دکتر، منشی جوان در حال نوبت‌دهی به بیماران است، او می‌گوید: «همه پرونده‌ها را از مطب به اینجا آورده‌ایم تا الان به 35 نفر نوبت داده‌ام، بسیاری از‌ آنها از شهرستان آمده‌اند 15 نفر از آنها اولین‌بار بود به مطب دکتر می‌آمدند و برایشان پرونده تشکیل دادیم. از او می‌پرسم میز‌ها را از کجا آورده‌اید، می‌گوید: «از کافه بغل میز‌ها را گرفتم، بعد از اینکه ماجرا را برایشان توضیح دادیم، آنها هم با ما همکاری کردند».

ساعت نزدیک 9 است و دکتر همچنان در حال ویزیت بیماران، مرد میان‌سالی که تازه دکتر او را ویزیت کرده می‌گوید: «شکر خدا، کارمون تموم شد دکتر ویزیت کرد». همسرش می‌گوید: «رفتیم مطب گفتند دکتر رفته پارک روبه‌رو مریض‌ها رو ویزیت می‌کنه. اکثر بیماراش عمل کردن و نمی‌تونن هشت طبقه پله‌ها رو بالا برن. 100 تا 150 پله داره. خدا خیرش بده اگر نمی‌‌اومد پایین، باید چی‌کار می‌کردیم، باید برمی‌گشتیم یک روز دیگه می‌اومدیم. اولین‌بار هستش میام پیش دکتر، از گلستان میام سال 87 از بالای درخت گردو افتادم، کشاورز بودم بعد از 10 سال تازه الان تونستم با عصا راه برم، بچه خواهرزاده‌ام اومد پیش این دکتر نتیجه گرفته، منم اومدم اینجا که ایشالا نتیجه بگیرم». چند دقیقه بعد پسرش او را صدا می‌زند و می‌گوید نوبتمان رسیده.

ساعت نزدیک 10 شب منشی جوان به بیماران خبر می‌دهد برق آسانسور وصل شده و از بیماران می‌خواهد به مطب بروند. بعد از چند دقیقه وارد مطب می‌شویم، صندلی‌ها تقریبا پر است و جای نشستن نیست. ساعت 10:30 که از در مطب خارج می‌شویم، زن میان‌سالی با عصا همراه پسرش تازه وارد مطب می‌شود تا دکتر ویزیتش کند.


تعداد بازدید : 589

ارسال نظر

ارسال