به گزارش باشگاه در و پنجره و نما
به گزارش اقتصادنیوز؛ تاریخ اقتصادی در بر گیرنده مطالعات اقتصادی یا پدیدههای اقتصادی در گذشته است. این شاخه، تجزیه و تحلیلی است در تاریخ اقتصاد که با استفاده از ترکیبی از روشهای تاریخی، روشهای آماری، و با استفاده از نظریه اقتصادی مرتبط به هر نهاد یا موقعیت تاریخی صورت میپذیرد. این حوزه شامل موضوعاتی از قبیل سابقه کسب و کار، سابقه مالی و مناسبات مرتبط با هر ناحیه تاریخ اجتماعی مانند تاریخ دموگرافیک (جمعیتشناختی) و تاریخ کارگری است. کمیتهای مرتبط با تاریخ اقتصادی نیز به عنوان تاریخ اقتصادی جدید1 در نظر گرفته میشوند.
توسعه تاریخ اقتصادی به عنوان یک رشته جداگانه
در نظر گرفتن تاریخ اقتصادی به عنوان یک رشته دانشگاهی جدا برای سالیان زیادی مورد بحث بوده است. دانشگاهیان مدرسه اقتصاد لندن2 و دانشگاه کمبریج در دوران بین دو جنگ جهانی اختلافات زیادی بر سر جدایی دو حوزه اقتصاد و تاریخ اقتصادی داشتهاند. اقتصاددانان دانشگاه کمبریج بر این باورند که اقتصاد اصلی به عنوان بخشی از تاریخ اقتصادی بوده و این دو، جداییناپذیر هستند. این در حالی است که اقتصاددانان مدرسه اقتصاد لندن معتقد بودند تاریخ اقتصادی جایگاه خاص خود را داشته و روش تحقیق و جایگاه دانشگاهی متفاوتی از اقتصاد اصلی دارد.
در دوره اول پایهگذاری، مدرسه اقتصاد لندن جایگاهی مجزا از اقتصاد اصلی را برای تاریخ اقتصاد در نظر گرفت. بسیاری از دانشگاههای انگلستان به پیروی از مدرسه اقتصاد لندن برنامه کلاسی مجزایی را برای تاریخ اقتصادی در نظر گرفتند. در واقع رشته تاریخ اقتصادی کار خود را در سال 1926 و از مدرسه اقتصاد لندن آغاز کرد و دانشگاه کمبریج آخرین دانشگاهی بود که برنامه کلاسی جدا برای رشته تاریخ اقتصادی دایر کرد. با این حال، 20 سال گذشته گواهی بر پایان یافتن جدایی این دو حوزه و ادغام منسجم دو رشته تاریخ اقتصاد و اقتصاد اصلی است. فقط دانشگاه گلاسکو و مدرسه اقتصاد لندن هستند که در نظر گرفتن دو بخش مجزا برای تاریخ اقتصادی و اقتصاد اصلی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را ادامه دادند. دانشگاه گلاسکو و دانشگاه آکسفورد به طور مشترک اکثریت قریب به اتفاق مورخان اقتصادی آینده را از طریق نظام آموزشی عالی انگلیس آموزش دادند.
در ایالات متحده تاریخ اقتصادی به عنوان یک شکل کاربردی از اقتصاد در نظر گرفته میشد و به طور کلی هیچ متخصص فارغالتحصیل رشته تاریخ اقتصادی در هیچ یک از دانشگاههای سطح کشور وجود نداشت. اگرچه در بعضی از دانشگاههای این کشور از جمله دانشگاههای کالیفرنیا برکلی، هاروارد، نورث وسترن و ییل، تاریخ اقتصادی به عنوان یک درس مستقل برای دوره دکترا به طور منظم تدریس میشد.
در دهههای اخیر پس از داگلاس نورث3، مورخان اقتصادی تمایل به چشمپوشی از مطالعه کمّی محدود موضوعات و گرایش بیشتر به ادغام تاریخی، فرهنگی و اجتماعی موثر بر تکامل اقتصاد پیدا کردهاند. با این حال این روند توسط فرانچسکو برلدیزونی مورد انتقاد شدید قرار گرفته و از آن به عنوان شکلی از امپریالیسم اقتصادی «گسترش مدلهای نئوکلاسیک به قلمرو روابط اجتماعی» یاد میکند. در مقابل او اقتصاددانان در تخصصهای دیگر شروع به نوشتن موضوعات دیگری مربوط به تاریخ اقتصادی کردهاند.
تاریخچه سرمایهداری
بعد از سال 2000 رشته نوپای تاریخچه سرمایهداری با دورههای آموزشی دانشکدههای تاریخ پایهگذاری شد. این رشته شامل موضوعاتی از قبیل بیمه، بانکداری و مقررات، ابعاد سیاسی و تاثیر آنها روی طبقه متوسط جامعه، زنان، قشر ضعیف و اقلیتهای جامعه است.
رابطه بین اقتصاد و تاریخ اقتصادی
ایروینگ فیشر، اقتصاددان دانشگاه ییل، در سال 1933 در «تئوری بدهی کاهش قدرت از رکود بزرگ» در خصوص رابطه میان اقتصاد و تاریخ اقتصادی اینگونه مینویسد: «مطالعه نقطه تعادل میتواند در هر کدام از دو روش صورت پذیرد.» ممکن است ما یک واحد درسی را برای مطالعه یک نمونه واقعی تعادل که در گذشته اتفاق افتاده انتخاب کنیم که طبق گفته او شرایط بحرانی 1873 مثالی برای این موضوع است یا اینکه یک واحد درسی را به منظور مطالعه هر بخش تشکیلدهنده آن از قبیل کاهش قیمت، کشف قوانین عمومی، روابط و ترکیب آنها با تمایلات دیگر بگذرانیم. مطالعاتی که سابقاً صورت میگرفت در وهله اول حول اتفاقات و حقایق و در مرحله بعد درباره تمایلات بود. سابقاً در درجه اول تاریخ اقتصادی و پس از آن علم اقتصاد را در نظر میگرفتند. هر دو نوع از مطالعات مناسب و مهم است. هر کدام از آنها میتواند یاریگر دیگری باشد. رکود و بحران سال 1873 فقط در جریان مطالعات حول کاهش قیمت و غیره درک میشود و کاهش قیمت را تنها میتوان در جریان تظاهرات سال 1873 درک کرد.
یک مکتب فکری در میان مورخان اقتصادی وجود دارد که اقتصاد تاریخی -که به مطالعه پدیدههای اقتصادی در گذشته میپردازد- را از اقتصاد اصلی -که به آزمایش کلی نظریههای اقتصادی با لحاظ کردن یک قسمت تاریخی تکاملیافته میپردازد- جدا میکند. مورخ اقتصادی آمریکایی، چارلز پی کندلبرگ، در سال 1990 در کتاب خود تحت عنوان «اقتصاد تاریخی: هنر یا علم؟»4 این موضوع را توضیح میدهد. یکی از جوامع پیشرفته برای مورخان اقتصادی جامعه اروپاست که از آن تحت عنوان جامعه اقتصاد تاریخی اروپا نام میبرند تا گویای این واقعیت باشد. تاریخ اقتصادی جدید اشاره به استفاده سیستماتیک از تئوریهای اقتصادی یا تکنیکهای اقتصادسنجی به منظور مطالعه تاریخ اقتصادی دارد. اصطلاح اقتصاد کمیتی اولین بار توسط جاناتان آر تی هوگز5 و استنلی ریتر6 در سال 1960 مطرح شد و به واژه clio -که الهه شعر و موسیقی تاریخ و قهرمان شعر یونان است- اشاره کرده است. تاریخدانان اقتصادی جدید استدلال میکنند که رویکرد آنها رویکردی ضروری است چرا که استفاده از تئوری در نوشتن تاریخ اقتصادی خوب بسیار مهم است. در حالی که مورخان به طور عام به این راهکار انتقاد داشته و درباره خطر ایجاد حواشی اضافی هشدار میدهند. تاریخ اقتصادی جدید اولیه، نوعی بیان متفاوت از آنچه میتواند اتفاق بیفتد، بود ولی این ویژگی مدت زیادی دوام نیاورد. برخی استدلال کردهاند که اوج تاریخ اقتصادی جدید در دهههای 1960 و 1970 بوده و به همین دلیل است که امروزه توسط اقتصاددانان و مورخان نادیده گرفته میشود.
دانشمندان تاریخ اقتصادی که جایزه نوبل گرفتند
میلتون فریدمن در سال 1976، رابرت فوگل در سال 1993 و مرتون میلر در سال 1990 میلادی، از جمله اقتصاددانانی به حساب میآیند که جایزه نوبل را دریافت کردهاند و فعالیتهایی در زمینه تاریخ اقتصادی نیز داشتهاند.
نویسنده: الهام شفیعنژاد/تجارت فردا/خرداد 92