به گزارش باشگاه در و پنجره و نما
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، 31 شهریورماه برای مردم ایران، یادآور روزی است که آتش جنگ به موجب زیاده خواهی و جاه طلبی جنون آمیز صدام حسین شعله ور شد؛ جنگی نابرابر که عراق به پشتوانه حمایت های مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی کشورهای غربی و عربی در یک سوی آن قرار داشت و ایران که تنها دو سال از انقلابش می گذشت و هنوز درگیر استقرار پایه ها و نهادهایش بود به تنهایی در سوی دیگر آن قرار گرفت.جنگ هشت ساله، هزینه های سنگین مادی و غیرمادی بسیاری را به کشورمان تحمیل کرد، تا جایی که هنوز غبار جنگ از چهره برخی شهرها و آثار آن از روان جامعه به طور کامل پاک نشده است. طی سال های گذشته جنگ از زوایا و ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی اما بر این باورند که با گذشت سی سال از پایان جنگ، امروز باید با رویکردی تازه و کارآمدتر به بازخوانی دفاع مقدس بپردازیم.
«امیر فرودگاهی» مدرس دانشگاه و مدیر «اندیشکده مطالعات راهبردی» در گفت و گو با پژوهشگر ایرنا، توجه به صلح و بازخوانی جنگ از رویکرد صلح خواهی را نیاز امروز جامعه ما دانست.
از نظر فرودگاهی، امروز وقت آن است که از صلح و پیامدهای سازنده آن برای نظام و جامعه سخن بگوییم، تا ضمن افزایش امنیت و آرامش در جامعه و حرکت آن به سوی توسعه، نظام را هم از اقتداری مبتنی بر صلح خواهی و صلح گستری منتفع کنیم. آنچه در ادامه آمده، مهمترین بخش از اظهارات فرودگاهی در گفت و گو با ایرنا است.
*وقت آن است که از ناگفته های جنگ سخن بگوییم
جنگ در برهه ای از زمان و در شرایطی اتفاق افتاد که موجب شد افراد و گروه های مختلف تعابیر مختلفی از آن ارایه دهند؛ تعابیری چون «جنگ تحمیلی» یا «دفاع مقدس» که هرکدام بخشی از واقعیت را با خود حمل می کند. من با این تعابیر و نام ها کاری ندارم. قصد ندارم به خود مساله جنگ بپردازم یا به متن جنگ ورود کنم. حدود 38 سال از آغاز و 30 سال از پایان جنگ می گذرد. در مورد جنگ بسیار صحبت شده است. ابعاد مختلف جنگ از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. علت شروع جنگ، فرایندشناسی جنگ، زیان های آن، محاسن آن و .... بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفته است. حال اما وقت آن است که به ناگفته های جنگ بپردازیم. چون جنگ هشت ساله ابعاد مختلفی دارد که کمتر در مرکز توجه بوده اند و مورد غفلت قرار گرفته اند.
**صلح ؛ مفهومی نیازمند بازروایی
جنگ فارغ از اینکه نیت مقدس یا غیر مقدسی پشت آن باشد، فی ذات ماهیتی مخرب دارد. کسی نمی تواند ذات تخریبی جنگ را انکار کند. بخاطر همین ماهیت تخریب گر، کسی طرفدار جنگ نیست. پس سخن گفتن از جنگ کافی است. باید از چیزهایی سخن بگوییم که طی این سال ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در این میان آنچه کمتر به آن پرداخته ایم و مورد غفلت قرار گرفته، مفهومی به نام «صلح» است. صلح مفهومی بسیار ماندگارتر از جنگ است. صلح قبل از جنگ وجود داشته ولی جنگ، این صلح را دچار تزلزل می کند و سپس در نهایت خود جنگ، صلح را به عنوان هدف غایی خود معرفی می کند. جنگ در نهایت می خواهد به صلح بیانجامد. قرار نیست جنگ ادامه داشته باشد. صلح، دقیقا برعکس مقوله جنگ، برای همه مفهومی زیبا و سازنده است که به دنبال خود امنیت، آرامش، رفاه، انگیزه، پیشرفت و ترقی و سازندگی می آورد.
صلح دارای مفهومی فراتر از صلحِ در برابر جنگ است؛ صلح در اجتماع، صلح در خانواده، صلح در فرد و ... مصداقی بر ابعاد وسیع خرد و کلان این مفهوم هستند.
صلح انسان با چندگانگی های درونی اش، قدرت سازندگی او را افزایش می یابد. وجود صلح در خانواده، در این نهاد اجتماعی پویایی و هم افزایی ایجاد می کند، به واسطه وجود صلح در جامعه، پیشرفت و ترقی حاصل می شود. بخاطر پیامدهای مثبت و سازنده صلح است که تاکید دارم بعد از اینهمه سال که به جنگ پرداخته ایم، وقت آن است که به مقوله صلح بپردازیم.
دیگر وقت آن است که ما به نتیجه نهایی جنگ بپردازیم. جنگ در نهایت باید به صلح منجر شود؛ پایان جنگ و شروع صلح. ما بیشتر می خواهیم به این مقوله بپردازیم و سعی داریم از این لایه بسیار پنهان از جنگ صحبت کنیم.
**پایان جنگ، آغازی بر طرح مطالبات سیاسی- اجتماعی
زمانی که صلح برقرار شود، با برقراری آرامش و امنیت مطالبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... در جامعه فرصت بروز و ظهور می یابد. البته پیش از آن مجموعه ای از مطالبات در راستای جبران خسارت های جنگ شکل می گیرد که به طور مشخص در دوران بازسازی پاسخ داده می شود.
پس از این دوره، مجموعه مطالباتی شکل می گیرد که در دوره جنگ در اولویت نبوده اند. زمانی که کشور درگیر جنگ است نمی توانید به بسیاری از مسایل دیگر بپردازید، چون جنگ و مسایل امنیتی در اولویت است. این نیازها در دوران جنگ مسکوت می ماند و پس از جنگ ظاهر می شود. به طور طبیعی مسایلی چون ترقی و پیشرفت، رونق اقتصادی، اجتماعی، فضای باز سیاسی و از این قبیل در دوره صلح و آرامش بروز پیدا می کند؛ مطالباتی که زمینه های توسعه در ابعاد مختلف حیات جمعی را فراهم می کند.
مصداق های بسیاری وجود دارند که تغییر فضای جامعه از دوره جنگ به دوران پس از جنگ را به تصویر بکشند. مثلا سازندگی خود یکی از این مصداق ها است. سازندگی تنها به معنی ساختن مناطق جنگی نیست، بلکه ساختن همه زیرساخت های مورد نیاز در مناطق غیرجنگی است که غبار جنگ را از جسم و جان جامعه می شوید.
**نسبت صلح و اقتدار
ریشه جنگ را باید در تمرکز دو طرف بر وجوه اختلاف انگیز ارتباطاتشان جستجو کرد. در واقع جنگ بر اساس نوعی خودبرتربینی یا اصطکاک منافع شکل می گیرد. بر همین اساس، سایه جنگ همیشه بر سر کشورها وجود دارد چون ممکن است در حوزه های مختلف با یکدیگر دچار اختلافاتی شوند که منافع آن ها را تهدید کند.
برای دوری از جنگ، فعالیت برای گسترش صلح و رویکرد صلح آمیز لازم و ضروری است. به نظر من حتی اگر قرار است ما نظر و تفکری را به افراد دیگر منتقل کنیم، در فضای صلح و فضای گفتمانی خیلی بهتر این اتفاق رخ خواهد داد. فراتر از این مساله، من اعتقاد دارم باید عملگرا باشیم. یعنی اگر ما کشور پیشرفته ای در همه جوانب داشتیم، طبیعتا در همه حوزه ها اعم از علمی، صنعتی، اجتماعی، فرهنگی و نیز ایدئولوژیک ام القرا می شدیم.
ما باید در وهله اول به ساخت درونی قدرت خودمان بپردازیم و خودمان را قدرتمند کنیم. منظورم قدرتی نیست که تهاجم ایجاد کند، بلکه قدرتی است که اقتدار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و .. ایجاد کند و در نهایت برای جامعه رفاه، امنیت و آرامش به دنبال آورد. در این صورت، افکار و نظریات و عقاید ما به صورت خودکار و نه با اجبار و زور منتشر می شود. چرا؟ چون همه دوست دارند که به عنوان یک الگو مطرح شوند. همه برای پیشرفت به دنبال یک الگو هستند.
**با صلح به جنگ شر برویم
برخی در داخل کشور بر این باورند که ما خیر هستیم و باید به جنگ شر مطلق برویم. در پاسخ به این عده باید گفت با صلح هم می توان به جنگ شر رفت. حتما نباید چنگ و دندان نشان بدهیم . کما اینکه اگر شما بخواهید تفکراتتان را به گروهی دیگر منتقل کنید، باز هم با زور نمی پذیرند، یعنی روش اجبار و زور جوابگو نخواهد بود. ممکن است شما بتوانید در مقطعی بر گروهی تفوق پیدا کنید و افکار و عقاید خودتان را تحمیل کنید ولی به محض ضعیف شدن این فشار، آثار آن از بین می رود. ضمن اینکه وقتی بخواهید با زور کاری را انجام دهید به شدت هزینه بر است. زمانی که نتوانید این هزینه ها را تامین کنید، آنها دوباره سرجای خود بر می گردند.
بنابراین وقتی با فضای گفتمانی و فضای صلح ورود پیدا می کنید نیازی نیست که سیم خاردار بکشید، کانالیزه کنید و نگهبان بگذارید، فشار بیاورید، اینها خودشان جذب می شوند، فکرشان عقیده و اراده شان به این سمت هدایت می شود .
بنابراین در پاسخ به این تفکر که «احساس می کنیم خیر هستیم و باید با شر بجنگیم»، باید گفت ما می توانیم با صلح به شر پاسخ دهیم، مگر در شرایطی که شبیه آنچه امام فرمودند که با یک «دیوانه ای» چون صدام طرف باشیم که هیچکدام از منطق های فکری و عقلی در او تجلی پیدا نکرده باشد. حتی باید گفت در شرایطی می توانیم دیوانه را دور بزنیم، دیوانه را در همان حد دیوانگی خودش محدود و محصور کنیم تا آسیبش به ما نرسد.
**غبار فراموشی بر سیمای سربازان جنگ
سربازان به عنوان یکی از مهمترین نقش آفرینان دفاع از کشور در سال های پس از جنگ به اندازه ای که باید مورد توجه قرار نگرفتند در حالی که این گروه بخش زیادی از بار جنگ را به دوش کشیدند.
در سال های پس از جنگ هیچ نهاد متولی، توجه ویژه به این قشر را بر عهده نگرفت تا سربازان به جایگاه درخور خود دست یابند. البته در این میان بحث بسیجی ها و سپاهیان جدا بود. همچنین آن بخش از ارتشی ها که کادری بودند، سازمان و ساختاری داشتند، ولی سربازان به طور ویژه متولی نداشتند.
همچنین بخاطر شرایط فرهنگی کشورمان، زنان در منطقه جنگی حضور مستقیم نداشتند و مردان در خط مقدم جبهه فعالیت می کردند ولی در خطوط پشت جبهه زنان هم سربازی کردند و جنگ برای آنان هم جدی بود. علاوه بر آن، جنگ فقط در میدان نبرد تعریف نمی شد. جنگ مسائل و مشکلات زیادی در تمام عرصه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به دنبال داشت که همه حتی کودکان را هم درگیر خود می ساخت. به همین خاطر علاوه بر کسانی که همواره روایتگر متن جنگ بوده اند باید لایه های پنهان آن را نزد کسانی که طی سال ها کمتر کانون توجه قرار گرفته اند، جست وجو کرد.
پژوهش**9275