به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، مردی شهریور سال جاری با مأموران پلیس تماس گرفت و خبر از یک آدمربایی عاشقانه داد. او گفت: برادرزنم توسط خواستگار خواهرزنم ربوده شده و پسر جوان از ما میخواهد اجازه ازدواج به او بدهیم.
با دخالت مأموران پسر جوان که ربوده شده بود، آزاد و متهم بازداشت شد. با تشکیل پرونده مرد شاکی جزئیات این آدمربایی را توضیح داد و گفت: ١٣ سال قبل اشکان همسایه ما بود و عاشق خواهرم رژین شد. اشکان و خواهرم هر دو نوجوان بودند به همین خاطر ما با این ازدواج مخالفت کردیم و موضوع برای ما تمام شده بود اما مسئله برای اشکان تمام نشده بود. او آنقدر برای ما و خواهرم مزاحمت ایجاد کرد که مجبور شدیم خانه را بفروشیم و از آن محله رفتیم. چند سال بعد که خواهرم بزرگتر شد، پدرم برایش بنز خرید. وقتی خواهرم به محله قدیمی ما رفته بود، در آنجا اشکان را دید و دوباره رفتارهای نادرست اشکان شروع شد. وی گفت: من در این مدت خیلی تلاش کردم اشکان از خانواده ما فاصله بگیرد اما او دستبردار نبود. در فضای مجازی مزاحم من و خواهر بزرگم و شوهرخواهرم میشد. مدام پدر و مادرم را تهدید میکرد و از ما میخواست با این ازدواج موافقت کنیم اما کارهایی که اشکان کرده بود به ما ثابت کرد او آدم نرمالی نیست و نمیتوانیم خواهرمان را به او بسپاریم. مرد جوان ادامه داد: روز حادثه وقتی از من خواست سر قرار حاضر شوم، با شوهرخواهرم رفتم و از او خواستم کمی دورتر بایستد تا اشکان او را نبیند اما مراقب من باشد. وقتی با اشکان روبهرو شدم او با اسلحه من را تهدید کرد و بعد هم من را ربود. وقتی شوهرخواهرم این موضوع را دید با پلیس تماس گرفت و باعث شد تا من رها شوم. با توجه به شکایت شاکی و سایر مدارک موجود کیفرخواست صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه ٢ دادگاه کیفری استان تهران رفت. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. در ادامه شاکی در جایگاه حاضر شد و یک بار دیگر شکایتش را مطرح کرد و گفت: متهم چندین بار اعضای خانواده من را به اسیدپاشی تهدید کرده است. او عکسهای خواهر بزرگم را در فضای مجازی منتشر کرد و قصد داشت با توهینهایش آبروی ما را ببرد و بعد هم من را ربود؛ من از او شکایت دارم.
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام آدمربایی را رد کرد و گفت: من عاشق دختری شدم و خانوادهاش هربار که عشق من را دیدند، تحقیرم کردند. ١٣ سال دنبال آن دختر بودم و در نهایت برادرش با من قرار گذاشت تا درباره این موضوع با من صحبت کند. چون میدانستم برادرش آدمی است که ممکن است به من آسیب برساند، با خودم اسلحه بردم. او حمله کرد تا من را بزند که من اسلحه کشیدم. رفتارهای خانواده رژین با من آنقدر بد بود که سه بار خودکشی کردم اما نمیتوانستم از دوستداشتن رژین دست بردارم.