به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، واکنش دیگر اما بسیار متفاوتتر بود، سمپادیها یعنی همان دانشآموزان و فارغالتحصیلان مدارس استعدادهای درخشان با هشتگ # نگران_سمپادم اعتراضشان را در توییتر منتشر کردند و عدهای از سمپادیها هم مخالفتشان با این تصمیم جدید را در پیادهروی مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش با تجمع و پلاکارد نشان دادند. جمله و تصمیم محمد بطحایی کافی بود تا بحثهای زیادی در مورد مدارس سمپاد میان موافقان و مخالفان این تصمیم شکل بگیرد: مشکل از سمپاد هست یا نیست؟
«به عنوان یک معلم پایه دوازدهم میگویم که سمپاد یعنی دوره اول. آنچه در دوره دوم اتفاق میافتد چندان فرقی با سایر مدارس ندارد چون فضای حاکم متاثر از کنکور است و آقایان زورشان نمیرسد کنکور را حذف کنند. بنابراین با حذف دوره اول دیگر سمپادی وجود نخواهد داشت.» یکی از دبیران و فارغالتحصیلان مدارس سمپاد که برای اعتراض به آموزش و پرورش آمده بود میگوید که قول و وعدهها برای برجا ماندن دوره دوم سمپاد چندان تاثیری در کل ماجرا ندارد چراکه کار اصلی این مدارس در همان دوره متوسطه اول انجام میشود، زمانی که هنوز این مدارس مانند سایر مدارس وارد بازی کنکور نشدهاند. او هم مثل بسیاری از منتقدان این تصمیم، حذف آزمون دوره اول را نوعی پاک کردن صورت مساله میداند: «مشکل اصلی این است که در سایر مدارس اتفاق ویژهای نمیافتد و وقتی یک مدرسه سمپادی دارد خوب کار میکند این تفکیک به چشم میآید. هر وقت آموزش و پرورش توانست ساختار بقیه مدارس را درست کند دانشآموز با قبول نشدن در سمپاد احساس سرخوردگی نمیکند، این حس وقتی پیش میآید که دانشآموز فکر کند به غیر از سمپاد باقی مدارس به درد نمیخورند. بله حتما بین سمپاد و غیر سمپاد فرق هست اما باید جایگزینهای مناسب برای دانشآموزان وجود داشته باشد نه اینکه اگر نمیتوانی جایگزین مناسب معرفی کنی آن مدرسهای را هم که خوب کار میکند منحل کنی»
«ر»، فارغالتحصیل سمپاد که حالا در دانشگاه شهید بهشتی دانشجو است، میگوید آنچه منتقدان مدارس سمپاد به عنوان تفکیک میان دانشآموزان نام میبرند، نوعی از تفکیک است که ارتباطی به خودبرتربینی و جداسازی نخبگان ندارد: «تا اواخر سال سوم راهنمایی متوجه نبودیم که وقتی میگویند سمپادی یعنی فرق ما با باقی بچههای همسال خودمان در چیست، وقتی رفتیم به دبیرستان دیدیم که کل پایه پژوهشی و تفکر ما در راهنمایی شکل گرفته، یاد گرفتیم کار گروهی بکنیم و با هم ارتباط بگیریم. تا سال دوم دبیرستان هم کار پژوهشی میکردیم ولی در نهایت من دانشآموزی بودم که ریاضی خواندم و بعد از قبولی در دانشگاه انصراف دادم. همان نوع تفکر و آموزشهای دوره اول بود که سبب شد من بدون نیاز به مدرسه دوباره کنکور بدهم و اینبار وارد رشته انسانی بشوم. این کلمه تفکیک به معنای برتر بودن ما نیست، به معنای نوع فکر کردن بچههای سمپاد است و سختیهایی که کشیدیم. ما خیلی زودتر دست به کار شدیم و خودمان را بزرگ کردیم. همه اینها را در همان دوره اول به ما آموختند.»
دستهای از منتقدان آموزش و پرورش والدینی هستند که از اوایل دبستان برای ورود فرزندانشان به مدارس استعدادهای درخشان وقت و هزینه کردهاند و حالا میگویند آموزش و پرورش باید خیلی پیشتر این تصمیم خود را اعلام میکرد، برای آن زمانبندی اجرایی در نظر میگرفت تا مادر و پدرها با توجه به آن تصمیمگیری و برنامهریزی میکردند. بخشی دیگر از منتقدان هم به درستی اشاره میکنند که مساله اساسی در واقع مساله کنکور است چراکه تا وقتی آزمون اصلی برقرار باشد، تعطیلی سمپاد راهحل نیست، تنها باز کردن جا برای مدارس غیرانتفاعی است که شهریهای به مراتب بالاتر از سمپاد میگیرند و در عمل تبعیض هوشی نظام آموزشی تبدیل میشود به تبعیض مالی. شادی در توییتر خود نوشت «فرزانگان و علامه حلی و سایر مدارس سمپاد نباشند ابوریحان و خرد و انرژی اتمی و علامه طباطبایی و سلام و امثالهم که جمع نمیشوند. صرفا ممکن است خانوادهها حریصتر شوند یا آنها شهریهشان را افزایش دهند.»
جدال معمولیها و غیرمعمولیها
نسلهای مختلفی از دانشآموزان خاطره شرکت در آزمونهای ورودی مختلف را در خاطره دارند، شرکت در آزمون مدارس استعدادهای درخشان احتمالا یکی از پررنگترین آنها است. پس از سالها یک توییت از سوی وزیر آموزش و پرورش کافی بود تا موجی از خاطره و تجربه کسانی که وارد سمپاد شده یا نشده بودند خودش را در قالب بحث، مشاجره و نقد نشان دهد. کسانی که میگفتند سمپادیها در مدارسشان خودبرتربینی را آموختند و فکر کردند با باقی دانشآموزان تفاوت خاصی دارند و آنهایی که میگفتند در سمپاد هویت گرفتهاند و هرگز فکر نکردهاند خونشان از بقیه رنگینتر است.
«سمپاد به هم نسلهاى من احساس غرور داد، باعث شد در مقابل سختیها شجاع باشیم، به ما یک فرصت فوقالعاده داد تا پیشرفت کنیم، بهترین متخصصان کشور آنجا پرورش یافتند، سمپاد یک کارخانه تولید انسانهای موفق است، اگر آن را منحل کنید هم خاطرات ما را نابود میکنید هم آینده ایرانمان را.» این نوشته امیر یکی از اظهارنظرهایی بود که واکنشهای زیاد و اغلب تندی را برانگیخت، برخی از کاربران این گونه اظهارنظرها را ثمره تفکیک میدانستند و اشاره داشتند که این تفکیکها نشانهای از فاشیسم آموزشی است.
صابر یکی از کسانی است که سمپاد را نشانه فاشیسم آموزشی میداند. او خودش در اواخر دهه ٧٠ و اوایل دهه ٨٠ فارغالتحصیل همان مدارس بوده و میگوید بعد از ورود به دانشگاه متوجه شده که نگاه سایرین به بچههای سمپاد چیست. او میگوید: «از روز اولی که وارد تیزهوشان شدم همه معلمها و اطرافیان یک جمله تکراری را توی گوشم خواندند: تو با بقیه دانشآموزان فرق داری و باید بهتر نتیجه بگیری. تو هوش بالاتری داری، تو استدلال استنتاجی قویتری داری و... بچههای تیزهوشان این مدرسه را به این دلیل دوست دارند که آن حس متفاوت و برتر بودن را القا میکند. من هم لذت میبردم اما وقتی رفتم دانشگاه و واکنش بچههای مدارس عادی را نسبت به خودمان دیدم متوجه شدم چقدر از ما بیزارند. راست میگفتند؛ ما محصول تعالیم بهتر توسط معلمان برتر بودیم و اگر هرکدام از آنهایی که در فضایی غیر از تیزهوشان بودند هم همین ابزارها و امکانات را داشتند مثل ما نتیجه میگرفتند. آن موقع فهمیدم نگاه از بالا به پایین تیزهوشان به عادیها چقدر فاشیستی بوده.» او که حالا دانشجوی رشته ژنتیک در آلمان است، میگوید که تبعیض به یکی از پایههای نظام آموزشی در ایران تبدیل شده: «بچههای سمپاد گناهی ندارند، استعداد داشتن در تحصیل گناه نیست. گناهکار اصلی سیستمی است که نمیخواهد همه مدارس را به حدی برساند که امکانات سمپاد تبدیل به امکانات ویژه شوند. سیستم آموزش و پرورش ما اصولا مایل به ایجاد تبعیض است؛ تبعیض بین دختر و پسر، تبعیض بین فقیر و غنی. در آلمان دانشآموزان نه یکباره بلکه طی سالهای تحصیلی تفکیک میشوند تا راهی مدارس منتهی به دانشگاه شوند و مثلا پزشکی یا مهندسی بخوانند یا بروند به دانشگاههای کاربردی و به عنوان مثال مکانیک بشوند اما سمپاد از اول پزشکها و مهندسها را جدا میکند و آماده ارسال به خارج از ایران.»
بسیاری از کاربران توییتر که در دفاع از مدارس سمپاد نوشته بودند، به موضوع پرورش خلاقیت و احساس هویت جمعی این مدارس گفتند، محبوبه که دوره راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه فرزانگان بابل گذرانده حرفی خلاف آنها دارد. او میگوید: « فضای مدرسه سمپاد سالمتر از مدارس عادی بود و در امر تحصیل جدیتر بودیم اما پرورش خلاقیت نداشتیم. شاید مدرسه کسانی که از سمپاد دفاع میکنند فرق داشته اما فرزانگانی که من در آن تحصیل کردم و مدرسه شهید بهشتی که همسرم در آنجا درس خوانده دقیقا فضای کنکوری و تستی و تحصیلی داشت.» محبوبه از جمله سمپادیهایی است که با تصمیم آموزش وپرورش موافق است: «معتقدم نباید از راهنمایی بچهها را جدا کنند. من با آزمون مخالفم، عملکرد تحصیلی و آزمون در کنار هم باشند.»
آموزش بر اساس تفکیک
فروردین ماه امسال مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی با نام «گونهشناسی مدارس در نظام آموزش و پرورش ایران» به بررسی انواع مدارس در ایران پرداخت. در این گزارش اشاره شده بود که بر اساس تصمیم مراجع مختلف، مدارس گوناگون با انواع تفکیکها به وجود آمده است و شمار این مدارس حالا به ٢٠ نوع میرسد. جداسازی مدارس بر پایه ویژگیهای انتسابی یعنی سن، قدرت بدنی و میزان هوش و استعداد، بخش دیگری از این گزارش را تشکیل داده است. در دو بخش سن و قدرت بدنی (اشاره به دانشآموزان با اختلالات رفتاری، ناتواناییهای یادگیری، دانشآموزان طیف اوتیسم، معلول جسمی- حرکتی چند معلولیتی، نیمهبینا) تاکید به مثبت بودن جداسازی شده اما وقتی صحبت از میزان ضریب هوشی دانشآموزان میشود بحث جداسازی با جزییات بیشتری مورد توجه قرار میگیرد. در گزارش مرکز پژوهشها آمده بود: «بخش مهمی از پروژه فرار مغزها یا مهاجرت تحصیلکردگان از ایران، به دانشآموزان مدارس تیزهوشان اختصاص دارد. در اینصورت کشور مبدا از دو جنبه زیان دیده است. از یک سو سرمایهگذاری و پرورش استعدادها با مدارس و برنامههای ویژه برای نظام آموزش و پرورش ایران، هزینهبر است. از سوی دیگر با وجود چنین سرمایهگذاریهایی، نتیجه و محصول این مدارس در کشور نمیمانند و گویی دستچین شده و به کشورهای توسعهیافته تقدیم میشوند.» اما جدای از این مساله، جداسازیها بر اساس معیارهای مختلف انجام میشوند و البته در نهایت همه این مدارس در نهایت با یک مشکل بزرگتر دست و پنجه نرم میکنند که کیفیت نظام آموزشی را نشانه گرفته است؛ با آزمون اصلی، آزمون نهایی، با کنکور.