ایران و ترکیه در همین بازه زمانی به قطر نزدیکتر شدهاند ودوحه نیز به اتکای حمایت مردمی از حاکمیت و همچنین رابطه تجاری که با تهران و آنکارا برقرار کرده توانسته به نوعی با تنفس مصنوعی جان خود را حفظ کند. در این بازه زمانی برخلاف انتظار عربستان و برخی متحدان عرب آن در منطقه، دوحه تن به خواستههای ریاض نداده و نهتنها سطح رابطه با تهران را کاهش نداده بلکه هفته گذشته سفیر خود را نیز به تهران بازگرداند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد ، مهران کامروا، استاد دانشگاه و رییس مرکز مطالعات بینالمللی و منطقهای دانشگاه جورج تاون قطر اعتقاد دارد که صرف بازگرداندن سفیر نمیتواند نشاندهنده بهبود رابطه در بلندمدت باشد اما همزمان تاکید میکند که دوحه در حال استفاده از کارتهای در اختیار برای مقابله با حصر عربستان سعودی است. مشروح گفتوگوی «اعتماد» با مهران کامروا به شرح زیر است.
ظرف چند روز گذشته شاهد بازگشت سفیر قطر به ایران و عادیسازی رابطه دوحه – تهران بودیم. این تحول در شرایطی رخ داد که یکی از اصلیترین گلایهها و شروط عربستان سعودی برای قطر، کاستن از رابطه با تهران بود. چه مسائلی منجر به چنین تصمیمگیری در ساختار قدرت در قطر شد؟
در این ارتباط باید چند نکته را در نظر گرفت. نخستین نکته این است که در مرحله نخست دولت قطر به دلیل نزدیکی رابطه با عربستان و ابراز همدردی درارتباط با حمله به سفارت عربستان در ایران، سفیر خود را از تهران فرا خواند. در چنین شرایطی که قطر با عربستان مشکل پیدا کرده است بنابراین دلیل اصلی که فراخواندن سفیر از ایران به دلیل همراهی با ریاض بود نیز از میان رفته است.
نکته دوم که میتواند در این تصمیمگیری تاثیرگذار باشد نیز این است که در چند روز اخیر صحبتهایی در مورد دیدار دیپلماتهای عربستان با دیپلماتهای ایرانی مطرح شده است. در چنین شرایطی دوحه تصور میکند که اگر قرار است دیپلماتهای ایران و عربستان با یکدیگر مذاکره و دیدار داشته باشند بنابراین دلیلی برای حفظ وضعیت قبلی رابطه تهران و دوحه وجود ندارد.
نکته سومی که باید در نظر گرفته شود این است که دوحه با این کار سیگنالی را به عربستان میفرستد مبنی بر اینکه باید قطر را جدیتر بگیرد. در این سناریو، قطریها این پیام را برای عربستان مخابره میکنند که میتوانند رابطه خود را با ایران بهبود ببخشند. در حال حاضر میتوان گفت که رابطه قطر با ایران صرفا جنبه تجاری دارد اما با عادیسازی رابطه و آغاز به کار سفیر قطر به عربستان نشان میدهد که میتواند به جنبه تجاری موجود در رابطه دوجانبه با ایران، ابعاد دیپلماتیک و سیاسی هم بیفزاید.
اشاره به بحث ملاقات دیپلماتهای ایران و عربستان سعودی داشتید که البته از زبان وزیر امور خارجه ایران شنیده شده است اما ایشان هم تاکید کردهاند که این تبادل دیپلماتها برای بررسی وضعیت سفارتخانهها خواهد بود و الزاما به معنای بهبود رابطه تهران و ریاض نمیتواند باشد. با این وجود امارات متحده نسبت به این عادیسازی رابطه تهران و دوحه و بازگشت سفیر قطر، عکس العمل تندی نشان داد. فکر نمیکنید که این تصمیم قطر موجب واکنش تند از جانب عربستان یا کشورهایی بشود که در مقابل قطر ایستاده اند؟
من چنین تصوری ندارم. باور اولیه عربستان و امارات این بود که قدمی که علیه قطر برداشتهاند، در یک یا دو هفته به نتیجه خواهد رسید و دوحه تسلیم درخواستهای آنها میشود. این در حالی است که ماجرا از بیش از دو ماه پیش آغاز شده و همچنان هم ادامه دارد و قطر نیز عکس العمل مطلوب عربستان و امارات را از خود نشان نمیدهد. دوحه حتی گامهایی را برمیدارد که علیه منافع عربستان و کشورهایی است که در کنار ریاض ایستادهاند. قطر حتی گامهای دیگری نظیر عمیق کردن روابط با ترکیه و ایران را هم برداشته است. بنابراین قطر در هر گامی که برمیدارد به دنبال یافتن راههای بیشتر برای خود است تا بتواند با بحرانی که فعلا با آن درگیر است، کنار بیاید. عکس العمل و واکنش منفی امارات امر طبیعی است. در حال حاضر امارات به سختی تلاش میکند تصویری که از قطر میسازد تصویر یک مستعمره ایران باشد و در نتیجه تصمیم اخیر قطر برای آغاز به کار سفیرش در تهران را نیز بهانهای میکند تا نشان دهد که قطریها در حال تمایل بیشتر به سمت تهران هستند.
اشاره کردید که قطر به دنبال ارسال این سیگنال به عربستان سعودی است که میتواند بر رابطه تجاری موجود با تهران، روابط سیاسی را هم بیفزاید. چرا در این مقطع زمانی تهران تا این اندازه برای دوحه مهم شده است؟ ایران به ابزاری برای تامین منافع کوتاهمدت قطر بدل شده است یا میتوانیم امیدوار باشیم که رابطه تهران و دوحه در بلندمدت هم گسترش یافته و به نوعی توسعه پایدار را تجربه کند؟
این سوال بسیار مهم است اما نمیتوان پاسخ قطعی در این مقطع به آن داد. نمیتوانیم از تحولات فعلی به این پاسخ قطعی برسیم که آیا رابطه دوحه با تهران در درازمدت بهبود پیدا خواهد کرد یا خیر؟ سیاستمداران قطر از نزدیک مشاهده و لمس کردهاند که نمیتوانند به همسایههای عرب خود اعتماد کنند و در مقابل کشورهایی که میتوانند به آن اعتماد کنند، ایران و ترکیه هستند. قطریها در میدان عمل مشاهده کردند که در زمان خطر و نیاز این ایران و ترکیه هستند که به کمک دوحه شتافتند. هیچ بعید نیست که در دراز مدت هم این وضعیت ادامه داشته باشد. اما من دقیقا پاسخ سوال شما را نمیتوانم با قطعیت بیان کنم چرا که نمیتوان روی تحولات سیاسی در این مقطع حساب ویژهای باز کرد.
رابطه ایران و قطر، همیشه صمیمی و دوستانه بوده اما در عین حال سطحی بوده است. ایران در سالهای گذشته تلاش کرد به این رابطه دو جانبه عمق بیشتری ببخشد اما قطر در یک الی دو دهه اخیر نسبت به ایران سوء ظن عمیقی داشته است. مثلا ایرانیهایی که چندین دهه در قطر ساکن بودند، اجازه اقامت آنها تمدید نشده است یا تعداد زیادی از آنها ویزای مجدد نگرفتهاند. بسیاری از رستورانهای ایرانی برای اینکه بتوانند خدمه بیشتری را از ایران بیاورند با مشکلات متعددی در دوحه روبهرو هستند. مشکلات تجار ایرانی نیز در قطر کم نیست. البته در این یک الی دو ماه اخیر، اندکی از این موانع برداشته شده است. به عنوان نمونه قطر به اتباع هشتاد کشور اجازه اقامت بدون ویزا داد ولی ایران جزو آن کشورها نبود. با وجود آنکه در مقطع فعلی رابطه میان دوحه و تهران خوب است و دو کشور شاهد تبادل سفرا هستند اما سفیر فرستادن به تنهایی نشانه بهبود روابط به طور عمقی و درازمدت نیست. همکاریهای نظامی، تجاری و روابط فرهنگی است که در درازمدت موجب نزدیک شدن دو کشور به یکدیگر میشود و این امر نیز تنها با گشایش سفارتخانه و اعزام سفیر صورت نمیگیرد.
به فرض بهبود سطحی رابطه قطر و ایران تا چه اندازه این مساله میتواند بر معادلههای منطقهای و روندهای جاری در منطقه تاثیرگذار باشد؟
اگر به آینده نگاه کنیم یک دو راهی روبهروی ما وجود دارد. یک راه این است که شورای همکاری خلیج فارس مجددا به همان مواضع سابق خود باز خواهد گشت. یعنی دوباره به یک جبهه ضد ایرانی و متحد با امریکا تبدیل خواهد شد. البته نمیشود گفت که تحت هژمونی، ولی تحت همکاری و پوشش با عربستان و سایرین خواهد بود.
راه دوم در ادامه این مسیر است که اعتمادی که قطر نسبت به عربستان و سایرین داشته دیگر متلاشی شده و در آینده نزدیک هم آن اعتماد مجددا شکل نخواهد گرفت. در چنین شرایطی در درازمدت شاهد شکلگیری یک دو دستگی در خاورمیانه و منطقه خواهیم بود. در یک سوی این میدان طرفداران عربستان، امارات، بحرین و مصر هستند. در سوی دیگر میدان نیز گروهی که متشکل از ترکیه، ایران، قطر و شاید سوریه باشند. فکر نمیکنم این دستهبندی دو گانهای که مدنظر من است واقعا در میدان عمل هم شکل بگیرد اما به هرحال روابط بهشدت دگرگون شده است. ایران و ترکیه بسیار به هم نزدیکتر شدهاند که این به خاطر تحولات درونی سوریه است. همچنین ایران، ترکیه و قطر هم به دلیل اتفاقهای اخیر به هم نزدیک شدهاند. براساس این تحولات در درازمدت ما شاهد اتفاقهایی خواهیم بود اما اینکه این تحولات چه شکلی باشند، مشخص نیست. احتمال این نیز وجود دارد که دستهبندی بین ایران، ترکیه و قطر شکل بگیرد که زیر بنای آن اقتصادی و تجاری باشد یا اینکه همانطور که در ابتدای پاسخ به این سوال گفتم به ساختار سنتی شورای همکاری خلیج فارس برمیگردیم که مواضع آن ضدایرانی بود.
فکر میکنید آلترناتیوهای داخلی مانند حمایت مردم از شیخ تمیم بن حمد آل ثانی یا آلترناتیوهای خارجی مانند افزایش سطح رابطه تجاری با ایران و ترکیه تا کجا میتواند به قطر برای مقابله با حصر در میان برخی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کمک کند؟ به غیر از این دو مساله چه ابزار قدرت دیگری برای ادامه مقاومت قطر وجود دارد؟
یک علامت سوالی که همه در حال تماشای عکسالعملهای آن هستند، امریکا است. در حال حاضر امریکا یک مجهول در یک پازل مطرح است. دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده در یک ماه گذشته درباره بحران میان قطر و برخی کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی سکوت کرده است و همزمان هم وزارت خارجه امریکا توانایی برای میانجیگری از خود نشان نداده است. باید دید که امریکا چه موضعی در این مورد اتخاد میکند و شاید هم بدون موضع به روند فعلی ادامه دهد.
همان طور که میدانید در داخل امریکا نیز کاخ سفید مشکلات سیاسی خود را دارد. به عنوان مثال اگر امریکا تصمیم بگیرد در این پرونده بر عربستان و امارات سخت بگیرد یا به نوعی بر آنها فشار وارد کند، تحلیلهایی نظیر اینکه ایران در حال استفاده از بحران موجود میان کشورهای عضو شورای همکاری است یا اینکه ایران به دلیل بحران در داخل شورا در حال قویتر شدن است میتواند موتوری برای تحولات جدید باشد.
سناریوی دیگر هم این است که قطریها با ایران و ترکیه وارد مذاکره شوند. در این قالب مذاکراتی آنها باید بتوانند از طریق اروپا لوازم سنگین مانند لوازم یدکی خودرو و ماشین آلات را به ترکیه و از ترکیه و به صورت زمینی وارد ایران کرده و پس از عبور از خاک ایران و خلیج فارس وارد دوحه کنند. این مساله در حال حاضر در دست مذاکره است.
گروهی از قطریها هفته گذشته با سفر به ایران مذاکره و رایزنی در این خصوص و چند مورد دیگر را آغاز کردند که البته ممکن است چند ماه به طول بینجامد تا ترکیه و ایران بتوانند این راه را مجددا راهاندازی کنند. برای قطر پیدا کردن راهی برای دور زدن تحریم کشورهای همجوار بسیار مهم است. در حال حاضر مخارج هر فعالیت تجاری در قطر تقریبا بین ١٥ الی ٢٠ درصد بیشتر شده است. بنابراین اگر شما بخواهید یک کار تجاری انجام بدهید، به خاطر این تحریمها، بین ١٥ الی ٢٠ درصد هزینه آن بیشتر خواهد بود. دولت در قطر تلاش میکند به هر وسیلهای این افزایش ١٥ الی ٢٠ درصدی را کاهش دهد. اگر بتوانند در درازمدت و سه الی چهار ماه آینده این رقم را کاهش دهند و از فشار حاکم بر بخش خصوصی بکاهند، قیمتها پایین میآید و میتوانند تا مدت زمان بیشتری مقاومت کنند.
اخیرا سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان که تعطیلات تابستانی خود را در مراکش سپری میکند، میهمان ویژهای داشت. این میهمان ویژه «عبدالله بن علی بن عبدالله آلثانی» یکی از اعضای خاندان حاکم در قطر بود. برخی از این دیدار با عنوان کودتا در روز روشن و تلاشی برای کنار زدن حاکمیت فعلی قطر یاد کردند. آیا شکاف قابل استفادهای در دولت قطر برای عربستان وجود دارد؟
اصلا چنین شکافی وجود ندارد. اتفاقا پدیده بسیار جالبی که اتفاق افتاده این است که در دو ماه اخیر ما شاهد یک احساس ملیگرایی و وطنپرستی در بین قطریها بودهایم. این مساله در یک دههای که من در قطر زندگی کردهام بیسابقه است. در اینجا حتی خارجیهایی که در قطر زندگی میکنند، عکس امیر قطر را بدون اینکه کسی به آنها بگوید یا بدون هیچگونه فشاری به ماشین یا دیوار خانههایشان نصب کردهاند. در قطر برخلاف اکثر کشورهای خاورمیانه، هیچوقت عکس امیر را در خیابانها یا میادین مشاهده نمیکردیم. ولی در دو ماه اخیر، مردم در همه جا و به طور خودجوش عکس امیر را زدهاند.
اینکه عربستان تلاش کرده که با عکس گرفتن و نشان دادن عکس یکی از اعضای خانواده سلطنتی در دیدار با ملک سلمان به نوعی در خیال خود قطر را تضعیف کند، نشان میدهد که عربستانیها به یک بنبست رسیدهاند. آنها سعی کردند که از این فرد استفاده کنند و امیر قطر را بترسانند و جالب است که به هدف مدنظر خود نیز نرسیدند.
درحال حاضر طرف مقابل، تحریم همهجانبه از طریق دریا، آسمان و زمین بر قطر اعمال کرده است و دستان آنها مقابل دوحه خالی شده است. در چنین شرایطی کارت برنده خودشان را هم استفاده کردهاند. تنها قدم باقیمانده میتواند حمله نظامی باشد که اصلا در دستور کار نیست. عربستان و دیگر کشورهای تابع ابتدا با برگ برنده شروع کردند و زمانی که دیدند این برگ بازدهی مدنظر آنها را ندارد دست به تحریکات جدید زدند. مثلا در امارات، رییس پلیس دوبی در توییتر خود میگوید که قطر مستعمره فارسی شده است. یا اینکه در تلویزیون دولتی امارات خبر میدهند که در قطر تظاهرات شده و نیروهای ترکی مردم قطر را سرکوب کردهاند؛ ادعاهای خندهدار و مضحک. با وجود این اخبار، احساس ملیگرایی و وطنپرستی مردم قطر بسیار زیاد شده است.
با از دست رفتن تمام برگهها اکنون عربستانیها تلاش میکنند به طرق مختلف قطریها را تحریک کنند. مثلا یک شیخ قطری را در عربستان گرفتند که مقادیر زیادی ملک و زمین در عربستان دارد. به او گفتند که اگر املاک خود را میخواهد به عربستان برود و با محمد بن سلمان ملاقات کند. سپس این شیخ قطری را به مراکش بردند که با ملک سلمان ملاقات کند. از این ملاقات عکس هم گرفتند تا به نوعی از دولت قطر زهر چشم بگیرند. این شیخ قطری در حال حاضر فرار کرده و در لندن بسر میبرد و به امیر قطر پیغام داده که نگذاشته از او سوءاستفاده کنند. در حال حاضر بزرگترین مشکلی که قطر دارد انتقال ماشینآلات به داخل این کشور است و مشکلات اقتصادی و تجاری دیگری ندارد. البته در حال حاضر ماشینآلات هم وارد قطر میشوند اما با قیمتهای بسیار گزاف و اگر بتوانند از طریق ترکیه و بعد ایران ماشینآلات را وارد کنند مشکل اساسی دیگری نخواهند داشت.