به گزارش اقتصادآنلاین، شهروند نوشت: آنها که درددلها و حرفهایشان از زمانی که مدرسه میرفتند و مقرراتی که تمامی نداشتند، زیاد است؛ از صفهای طولانی صبحگاهی بگیر که ناظمهای مدرسه صورتهای دانشآموزان دختر را ریز به ریز چک میکردند تا آرایشگاه رفتن یا نرفتنشان را کشف کنند تا چکهای روزانه کلاسبهکلاس برای پیداکردن پسرانی که موهایشان را مدل روز زدهاند.
«مریم» یکی از دانشآموزان دهه شصتی است و از این دست خاطرههای مدرسه زیاد دارد. او حالا مهندس یک شرکت مهندسی مشاوره است و با مترو در راه شرکت است: «متولد ٦٠ هستم. خاطرات دوران مدرسه، شیرینترین بخش زندگی هرکسی است، البته ما دهه شصتیها خاطراتی مجزا از مدرسهرفتن داریم. صبر کن یکی از آن خاطرات را برایت تعریف کنم؛ زمستان بود و مادرم لباس مدرسهام را شسته بود و صبح که از خواب بیدار شدم، متوجه شدم شلوارم خشک نشده است. با عجله برای اینکه مدرسهام دیر نشود، شلوار پارچهای دیگری پوشیدم و رفتم مدرسه. وقتی صف به سمت کلاس درس میرفت، ناظم مدرسه از صف بیرونم کشید و برد دفتر. «این چه شلواری است پوشیدی» اولین جملهای بود که شنیدم و شروع کردم به تعریف ماجرا اما برای او اهمیتی نداشت و مدام این جمله را تکرار میکرد: این شلوار روی ساق کتانیات را نگرفته، ٣نمره از انضباطت کم میشود تا یاد بگیری مقررات مدرسه را رعایت کنی.» در آن دوران پوشیدن کتانی ساقدار در مدرسه ممنوع بود و اگر کسی میپوشید، باید شلوار ساق کتانی را میپوشاند.» «مرضیه» که حسابدار شرکتی است، هم مسافر همان قطار است و از شنیدن خاطره «مریم» خندهاش گرفته؛ میگوید من هم خاطرهای از آن دوران دارم: «مدرسه ما خیلی سختگیر بود و باید از محلی که تعیین میکردند، مانتو و شلوار مدرسه را انتخاب میکردیم. من در مدرسه نمونه دولتی درس میخواندم و رنگ قهوهای را برای لباس آنسال انتخاب کرده بودند اما چون من رنگ قهوهای روشنتری را انتخاب کرده بودم، علاوه بر کسر نمره انضباط مجبور شدم دوباره رنگ دلخواه مدرسه را تهیه کنم. در آن دوران خیلی سخت میگرفتند و حتی در محیط مدرسه هم نباید یک تار مویمان بیرون میآمد.» یکی از دستفروشها که برای کمی استراحت کنار ما نشسته، میپرسد من هم میتوانم خاطرهای تعریف کنم؟ و حرفهایش شروع میشود: «به نظرم سختگیریها به مناطق بستگی داشت. من در منطقه ١٨ درس میخواندم و ناظم و مدیر سختگیری داشتیم. یک روز که درس عربی داشتیم، ناظم مدرسه وارد کلاس شد و از بچهها خواست کیفهایشان را روی میز بگذارند و شروع کرد به گشتن کیف بچهها تا مبادا رژلب یا سیدی و... چیزی داشته باشند. یادم است یکی از بچهها که برقلب همراهش بود، یواشکی برقلب را لای موهایش گذاشت تا به دردسر نیفتد.» بازار گفتن خاطرات گرم شده و هرکسی از خاطرات دوران مدرسهاش میگوید. زن مسنی از کلاسهای تنیس و موسیقی دوران تحصیلش تعریف میکند و دیگری که کمی جوانتر به نظر میرسد، از مسابقه بعد از مدرسه برای ترکاندن پاکتهای شیر میگوید.
«سمانه» پرستار است و دغدغه مهاجرت دارد. زنی باریکاندام و خوشپوش: «یکی از برنامههای روزانه و گاهی اوقات یکروز درمیان مدرسه چککردن صورت بچهها بود تا خدایناکرده تارمویی از آن کم نشده باشد. لباسهای گشاد هم که اجبار آن روزها بود، البته مقنعه هم داستان خودش را داشت و نباید از اندازهای که متعارف مدرسه بود، کوتاهتر میشد، چون بسته به شدت عصبانیت، ناظم تنبیه متفاوت بود از کسر انضباط و تذکر به خانواده برای تعویض مقنعه؛ البته گاهی اوقات مقنعه پاره میشد تا جای خود را به مقنعه بلندتر بدهد. خواهرم هم که متولد ٥٨ است، تعریف میکند که در آن دوران پوشیدن مقنعهای به غیر از مقنعه چانهدار خلاف مقررات بوده است.» «برزو» هم به همان دهه تعلق دارد. مردی بلندقامت و خوشرو که به رسم خانوادگی معلمبودن را انتخاب کرده: «به نظرم تمام محدودیتها در آن دوران یکی بود. مدرسه که میرفتی، برای خودت مردی میشدی. یادم است وسیله یکی از دانشآموزان گم شده بود، همه ما را در حیاط مدرسه جمع کردند و تعدادی از بچهها که آن دوران به «شر» معروف بودند را بیرون کشیدند و شروعکردند به بازدید بدنیشان، البته وسیله پیدا نشد. بازدید ناگهانی کیفها برای نداشتن چاقو و پنجه بکس و... هم یکی از برنامههای همیشگی بود. قد مو و دیرآمدن هم هرکدام تنبیه مختص به خود را داشتند.» «مسعود» هم از بچههای دهه شصت است که به دلیل ورشکستگی در اسنپ کار میکند: «معیار و مقررات مدرسه ما ناظممان بود. دستش را لای موهایمان میکرد، اگر از یکاندازه بلندتر بود، باید کوتاه میشد. لباسهای فرم بدرنگ هم جزو برنامه بود. آن دوران ژل مد بود و اگر کسی ژل به موهایش میزد، سرش را میشستند. یکبار من را فرستادند خانه تا موهایم را کوتاه کنم، البته قبلش به پدرم زنگ زدند تا در جریان باشد.» «مسعود» با برادرش «امید» در یک مدرسه درس میخواندند. با یکسال تفاوت سنی: «امید یکبار سر کلاس صدای معلم را تقلید کرده بود که مجبورش کردند یک روز را در گوشه حیاط مدرسه بایستد. اصرارهای من هم جواب نداد و امید تنبیه شد. در آن دوران هر اشتباهی حتما تنبیه به دنبال داشت؛ تنبیههایی که برای مدتی در مدرسه دانشآموز را انگشتنما میکرد.»
روایت نسل جدید
دبیرستان تعطیل شده و بعضی از بچهها سوار سرویس میشوند و بعضی دیگر پای پیاده به سمت خانه میروند. دیگر خبری از آن هیاهوی مدرسههای گذشته نیست. بچههایی که صدایشان خیابان را پر میکرد. بعضیها سرشان به گوشی گرم است و تنهایی میروند، بعضی دیگر همراه همکلاسیهایشان. حرفهایشان از جنس اپلیکیشن جدید و بازیهای کامپیوتری است، البته بعضیشان خبرهایی را که در سایتها خواندهاند، برای بقیه تکرار میکنند. «حسام» تمام حواسش به صفحه گوشیاش است و قدمهایش را آرام برمیدارد: «لباس فرم وجود دارد، البته اگر استفاده نکنیم، منجر به تذکر میشود. آوردن گوشی به مدرسه خلاف مقررات است. خبری هم از بازرسی نیست. بیشترین تمرکز روی نیاوردن گوشی است، البته راهحلهای زیادی است که متوجه نشوند. معلمها هم سخت نمیگیرند و تقریبا همه بچهها درسها را پاس میکنند، مگر اینکه امتحانات نهایی باشد و معلمها نتوانند کمکی به دانشآموز کنند.» «میلاد» که منتظر تاکسی ایستاده، سال آخر متوسطه دوم است و لباس فرم به تن ندارد: «مدرسه میآییم که درس بخوانیم، پادگان نیست که به همه چیز گیر بدهد. به نظرم همین گوشی هم سختگیری است. چه اشکالی دارد دانشآموز گوشی داشته باشد؟ سختگیریها برای خیلیوقت پیشهاست. الان در سال ٢٠١٨ زندگی میکنیم و بعضی سختگیریها نهتنها بیمعنی است بلکه خندهدار هم هست.» «کامران» که همکلاسی اوست هم، سختگیریها در محیط مدرسه را بیمعنی میداند: «ما باید الگوهای آموزشیمان را عوض کنیم. مقررات انضباطی تا حد و اندازهای مفید است تا جایی که از هرجومرج جلوگیری کند اما اجبار به پوشیدن یک مدل لباس یا یکشکلبودن موی سر بچهها چه کمکی به تحصیل آنها میکند؟» «آرزو» کلاس هشتم است؛ او که همراه دوستانش تازه از مدرسه بیرون آمده، آرام جواب میدهد: «لباس فرم اجباری است و تا زمانی که بیش از اندازه جذب نباشد، مشکلی ندارد. مدل مو و بیرونبودنش مشکلی ندارند اما نمیتوانیم موهایمان را رنگ جیغ کنیم. موبایل هم جزو خط قرمزهای مدرسه است اما با کسی که ابرو بردارد یا پشت لبش را تمیز کند، کاری ندارند. این سختگیریها برای دوران تحصیل مادرهایمان بوده یعنی خیلی وقتپیشها.» «سمیرا» هم دانشآموز دوره اول متوسطه است و همه هوشوحواسش را گذاشته برای درسخواندن: «دوست دارم در یکی از دانشگاههای خارج از کشور درس بخوانم، برای همین خوب درس میخوانم و در کنارش زبانم را تقویت میکنم، برای همین خیلی به مسائل حاشیهای توجه نمیکنم اما میدانم رنگکردن مو هم خلاف است، البته بچهها بیشتر پایین موهایشان یا تکهای را رنگ میکنند تا مدرسه متوجه نشود. البته به مدل مو گیر نمیدهند اما اگر کسی گوشی بیاورد، باید همان ابتدا به دفتر مدرسه تحویل بدهد و زمان خروج تحویل بگیرد. در درسها هم مانند گذشته سختگیری نیست و تنها در امتحانات نهایی است که معلمها نمیتوانند کمک کنند، در غیر این صورت همکاری زیادی دارند تا دانشآموزی نمره قبولی بگیرد.»
داشتن قانون و چارچوب عمل یک امر ضروری برای زندگی اجتماعی است
آییننامه انضباطی مدارس به سالها پیش برمیگردد و هر چند دیگر مثل قدیم در مدارس اجرا نمیشود؛ اما هنوز وجود دارد. «علی زرافشان» معاون دوره متوسطه آموزشوپرورش در مورد تاثیرگذاری و الزامیبودن اجراییشدن آییننامه انضباطی در مدارس میگوید: «آییننامهای که در مدارس ملاک عمل است، تصویبش به سال ٧٩برمیگردد. درواقع این آییننامه ذیل آییننامه اجرایی مدارس که تمامی مسئولیتها و ارکان مدرسه در آن تعریف شده است، بخشی هم به مقررات و آییننامه انضباطی و همچنین پوشش دانشآموزان پرداخته است؛ بنابراین میشود گفت این آییننامه برای دهه ٨٠ است.» زرافشان ادامه میدهد: «فصل چهارم این آییننامه مربوط به شرایط بهداشتی و ایمنی مدارس است، فصل پنجم در مورد پوشش و لباس دانشآموزان است و فصل ششم مقررات انضباطی دانشآموزان را پوشش میدهد که بخشی در مورد وظایف دانشآموزان است؛ تعلیم و تشویق و تنبیه که ذیل هر یک چندین ماده آمده است. در اینکه هر آییننامهای نیاز به بازنگری و روزآمدی دارد، تردیدی نیست. این مباحث کلی و عمومی است که در مدارس اجرا میشوند و تاکنون بازخورد خاصی به وزارت آموزشوپرورش و بهخصوص به شورای عالی آموزشوپرورش که مرجع تصویب این آییننامه است، داده نشده تا ضرورت بازنگری آن را ایجاد کند.» معاون دوره متوسطه آموزشوپرورش درباره دغدغه امروزی مدارس در مورد آوردن گوشی میگوید: «در این مورد یک گزاره کلی را در آییننامه انضباطی داریم و آن هم نیاوردن وسایل غیر آموزشی و غیرضروری به مدرسه است که به استناد آن آوردن گوشی هم در آن قرار میگیرد، البته یکی از مواردی است که در دستورکار آموزشوپرورش است و در معاونت متوسطه این موضوع در حال پیگیری است و تاکنون دو جلسه کارشناسی برای این موضوع تشکیل شده است؛ هم با مدیران مدارس جلسه داشتیم و هم مطالعات تطبیقی داشتیم تا مشخص شود در دنیا چه راهکارهایی برای آن وجود دارد.» زرافشان تجربیات داخلی و دنیا را متفاوت میداند: «در بسیاری از کشورهای توسعهیافته هم از ممنوعیت مطلق تا آزادی ورود موبایل به مدرسه دیده میشود؛ درواقع این موضوعی پیچیده است که در دستورکار قرار گرفته است تا به چارچوبی در مورد آن برسیم.» معاون دوره متوسطه آموزشوپرورش یکی از وظایف نظام تعلیموتربیت را تربیت افراد مسئولیتپذیر و قانونپذیر میداند: «چارچوبهای مقرراتی در مدارس هم در این راستا است؛ به عنوان نمونه در آییننامه انضباطی نوشته شده است که گرفتن عکس از معلمان، دانشآموزان و حریم آموزشی ممنوع است؛ آن هم در راستای حفظ حریم خصوصی افراد. واقعیت این است که داشتن قانون و چارچوب عمل یک امر ضروری برای زندگی اجتماعی است و نمیتوان نام آن را سختگیری گذاشت؛ بلکه آن را جزو اهداف تربیتی قرار میدهیم که قانونمداری و مسئولیتپذیری را در جامعه شکل میدهد و باید از مدرسه هم آغاز شود، البته بخشی از مقررات هم علاوه بر حریم شخصی افراد به حریم دیگران هم مرتبط میشود، بنابراین آزاد گذاشتن آن باید براساس قانون باشد.»
نگاهی دوباره به آییننامهها و دستورالعملها داشته باشیم
معلمها و معاونهای مدارس قدیم و جدید هم اما حرفهایی برای گفتن دارند. «اکبر ترابیان» معاون یکی از مدارس تهران است و درباره دستورالعملهای مدارس میگوید: «قوانین و دستورالعملهای انضباطی یکی از الزامات مدارس است؛ اما متاسفانه هنوز ما شاهد اجراییشدن آییننامهای هستیم که در سالهای بسیار دور تعیین و تبیین شده است، آییننامهای که بیشک نیازمند بازنگری است. درواقع این قوانین و دستورالعملها نیازمند تکمیلشدن هستند، باید با بازنگری مجدد آنها را به سمت تکامل برد.» ترابیان معتقد است که آییننامه انضباطی نیازمند بهروزشدن در حیطههای مختلف است: «مدارس حیطههای مختلفی را در خود جای دادهاند که هر یک به نوبه خود نیازمند توجهند. حیطه پرورشی نیازمند قوانین خاص خودش است، حیطه آموزشی هم همینطور. حیطه انضباطی نیز از این امر مستثنا نیست. در این حیطه با توجه به شرایط موجود روشهایی که در گذشته به کار برده میشد، دیگر کارآیی خود را از دست داده است، به نظر میرسد باید برنامه مدونی تبیین شود که از خاصیت کاربردیبودن برخوردار باشد.» این معاون مدرسه رویه فرمایشی و دستوری از بالا به پایین را برای شرایط امروزی فسخشده میداند: «مدارس امروز نیازمند این هستند که در کنار آییننامه کلی که از وزارت آموزشوپرورش ابلاغ میشود، دارای آییننامههای مختص به خود باشند؛ چون مدرسهای که در منطقه خزانه واقع شده نیازمند دستورالعمل و مقرراتی است که در مدارس منطقه ٦ یا ٥ کاربرد ندارد، البته نباید از یاد برد که ما درحال حاضر در سیستم آموزشو پرورش چند نوع مدرسه تعریفشده داریم؛ مدارس نمونه دولتی، غیرانتفاعی، تیزهوشان و ... که هر یک به نوبه خود قوانین و مقررات خاص خود را میطلبند.» ترابیان گذری هم به گذشته میزند: «در گذشته ما شاهد نوعی از روابط میان دانشآموزان و معلمان بودیم که امروز خبری از آنها نیست. متاسفانه در حال حاضر شرایط بهگونهای شده که دانشآموزان جواب معلمان را میدهند و در بعضی شرایط کار به زدوخورد میکشد؛ درگیریهایی که گاهی اوقات برای مسائل درسی است و گاهی اوقات مسائل تربیتی را شامل میشود. مدارس در شرایط فعلی نیازمند مقرراتی هستند تا هم معلمان و هم دانشآموزان ذینفع باشند. هم دانشآموز در آرامش درس بخواند و هم معلم آرامش داشته باشد.»
در شرایط فعلی سیستم تعاملی پاسخگو است
«بوذرجمهر پرخیده» مدیر یکی از مدارس تهران هم میگوید بسیاری از مادهها و تبصرههای آییننامه انضباطی قدیمیاند و در سیستم جدید قابل اجرا نیستند: «در آییننامه انضباطی مواردی در نظر گرفته شده است که در قدیم وجود داشته و این توانایی را داشته که اجرایی شود اما در شرایط کنونی به دلیل تغییر سیستم کارایی خود را از دست داده است. دانشآموز امروزی به دلیل وجود فضای مجازی و اینترنت و گوشی با مسائلی آشنا است که دانشآموز قدیمی نبوده، بنابراین این ضرورت احساس میشود که این آییننامه بهروز شود.» پرخیده بهرهگیری از سیستمهای نوین را ضرورت امروزی میداند: «در شرایط فعلی بسیاری از مدارس درگیر آوردن یا نیاوردن گوشیاند و نیاز است آییننامه انضباطی در این مسأله روشن عمل کند که بالاخره چه باید کرد. واقعیت این است که آییننامهها باید بهگونهای باشد که مدیران و معلمان رفتارشان را با دانشآموزان تغییر بدهند.
اینکه شما جایی را مشخص کردهاید مثل پادگان که دانشآموز بیاید و یکسری چیزها را بیاموزد و برود، این تغییر کرده است.» این مدیر مدرسه میگوید دستورالعملها و آییننامههای جدید باید توسط افرادی که نوین فکر میکنند، تهیه شود: «در آییننامهها معلم یا مدیر در نقش یک سخنگو است و دانشآموز در نقش فرمانبردار است. در شرایط فعلی سیستم تعاملی پاسخگوست تا هم دانشآموز علاقهمند به آمدن به مدرسه باشد و هم اینکه معلمان فکر نکنند جایی میروند که افرادی را سرپرستی کنند.» پرخیده ادامه میدهد: «در حالحاضر مدارس مطابق با شرایطی که دارند و بسته به دانشآموزانشان مواردی را در نظر میگیرند. شاید بهترین روش این باشد که سیستم دولتی تا حدودی اعمال نفوذش را در مدارس کم کند و مدارس را در اختیار کادر تربیتشده فرهنگی قرار بدهد تا بتوانند مدارس را اداره کنند. یکی از ایرادات این است که سیستم، سیستم فرمایشی است و این روند تا پایینترین سطح یعنی دانشآموزان ادامه دارد. در کنار آییننامه کلی، همه مدارس باید اصول مختص خود را داشته باشند.»
قوانین ذاتا مفید و موثر است
«محمدرضا ایمانی»، کارشناس مسائل اجتماعی هم درباره ضرورت وجود قوانین و مقررات میگوید: «قوانین و مقررات در زندگی بشر به او کمک میکند تا در چارچوبی استاندارد بتواند به زندگی اجتماعیاش ادامه بدهد، درواقع چارچوبی است برای رفع و رجوع مسائل روزانه. واقعیت این است که اگر شهروند امروزی در چارچوبهای تعیین شده حرکت نکند، بیتردید دچار به هم ریختگی و مشکلاتی میشود. با این تفاسیر باید گفت قوانین و مقررات ذاتا نقطه عطف و بسیار موثر در زندگی بشر امروزی است.» ایمانی بر این باور است که قوانین و مقررات نیازمند رعایت مسائلیاند که باید مورد توجه قرار بگیرند و ادامه میدهد: «یکی از مواردی که نیازمند توجه است، این است که آیا قانونگذار ظرف مکانی و زمانی که آن قانون را وضع کرده در نظر گرفته است یا خیر؟ آیا عواملی که قرار است آن را اجرایی و کنترل کند، عواملی که قرار است این قوانین را بهروز کند، مشخص کرده یا خیر؟ این موارد اهمیت بالایی دارد، چون درحال حاضر از این دست موضوعات در قوانین و مقرراتی که در مجلس مصوب میشود و بسیار زیاد است و اجرایی میشود، بسیار داریم. مسألهای که دلیلش به منطبق نبودن این قوانین و مقررات با خواسته و نیاز شهروندان جامعه برمیگردد، بنابراین به خوبی اجرایی نمیشود.» این کارشناس مسائل اجتماعی با بیان اینکه مدارس بیتردید باید دارای چارچوب مقرراتی باشند، میگوید: «لزوم وجود این قوانین برای این است که دانشآموزان را در مسیر رشد و تعالی کمک کند. درواقع کمک میکند دانشآموزان یاد بگیرند به قوانین و مقرراتی که در جامعه وجود دارد، احترام بگذارند و براساس ضوابط حاکم زندگیشان را پیش ببرند.» ایمانی بر این باور است که منطبق بودن قوانین با خواسته و نیاز شهروندان به تنهایی کفایت نمیکند: «زمانی که صحبت از دانشآموزان به میان میآید، ما با قشری روبهرو هستیم که در شرف یادگیری مسائل اجتماعی و فرهنگیاند و این در حالی است که بیشترین زمان خود را در جوامع کوچکی مانند مدرسه و خانواده صرف میکنند.
درواقع افراد دارند چارچوبپذیر میشوند و قانونمداری را میآموزند. این نکته بسیار مهم است و باید مورد توجه قرار بگیرد.» او ادامه میدهد: «آموزش به دیکتهکردن مسائل معطوف نمیشود و بهترین راه آموزش این است که رعایت قوانین از طرف مربیان هم دیده شود. مانند اینکه اعلام شود تا آخرین روز تحصیلی همه دانشآموزان موظف به حضور در مدرسهاند اما معلمی اعلام میکند من حضور نخواهم داشت و هر کسی میخواهد نیاید، بنابراین قوانین و دستورالعملهایی که آموزشوپرورش ابلاغ میکند، اجرایی نمیشود. درواقع در حوزه آموزشی، قوانینی را وضع میکنیم که خود معلم یا سیستم آموزشی به آن پایبند نیست. مسائلی از این دست نشاندهنده ضعف در قوانین است؛ قوانینی که منطبق با نیازها نیست و در اجرا هم ضعفهایی به چشم میخورد.»