به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، در این دیدار ذرهبینها بر روی سادهترین رفتارهای دو رییسجمهور متمرکز شده بود. از نحوه دست دادن تا راه رفتن. دور از هیاهوهای حاشیهای هرچند که مذاکره درباره توانایی هستهای پیونگیانگ با حضور تنها دو کشور کره شمالی و ایالات متحده پیش میرود اما نام کره جنوبی، روسیه، چین و البته ایران نیز در میان همهمهها زیاد به گوش میرسد. کره شمالی و ایالات متحده در یک بازه زمانی ٥ ماهه از وضعیت تنشهای شدید لفظی به وضعیت مذاکره رو در رو رسیدند و از همان ابتدا در تمامی تحلیلهای مربوط به این اتفاق نام ایران به چشم میخورد. تاثیر توافق هستهای ایران با ١+٥ بر مذاکره کره شمالی با دونالد ترامپ چیست؟ آیا خروج امریکا از برجام میتواند تاثیر منفی بر مذاکرات ترامپ با کیم جونگ اون داشته باشد؟ آیا نزدیکی به کره شمالی میتواند اطلاعات بیشتری درباره برنامه هستهای ایران را در اختیار امریکا قرار دهد؟
دونالد ترامپ یک ماه پیش از توافقی با ایران خارج شد که آن را «بدترین توافق تاریخ» میدانست و اکنون در تلاش برای رسیدن به توافقی است که بتواند با تمسک به آن از مهارت مذاکراتی خود سخن بگوید. در آن سوی میدان نیز پیونگیانگ نشسته که به نظر میرسد در حال بررسی کنار گذاشتن کامل برنامه هستهای خود و پایان دادن به وضعیت تخاصم در شبه جزیره کره پس از قریب به ٧٠ سال است.
در حالی که مذاکرات میان کره شمالی و امریکا با سرعت پیش میرود ترامپ نیز با همان سرعت در حال تخریب نیمچه رابطه دیپلماتیکی است که میان واشنگتن با تهران به بهانه مذاکرات هستهای به وجود آمده بود. از خروج از برجام تا صدور دستور بازگشت تحریمهای هستهای ایران و البته بسط و توسعه دامنه تحریمهای غیرهستهای تحمیل شده بر ایران. درحالی که بسیاری از تحلیلگران نگران تاثیر خروج امریکا از برجام بر مذاکرات میان پیونگیانگ و واشنگتن بودند ترامپ به دنبال معکوس کردن این مسیر و تحت فشار قرار دادن ایران برای تن دادن به مذاکره با دولت جدید امریکا درست مانند کیم جونگ اون است.
در داخل ایران هربار از مقامهای دولتی درباره تاثیر مذاکرات کره شمالی و امریکا بر برجام سوال شده یک جمله واحد تکرار شده و آن هم این بوده که با خروج ترامپ از توافقی چندجانبه که مورد تایید سازمان ملل هم قرار گرفته دیگر سایر کشورها به سختی میتوانند به امریکا اعتماد کنند. کره شمالی که این روزها از مذاکره با امریکا و خلع سلاح هستهای سخن میگوید مقابل خود ایرانی را دارد که به گواه گزارشهای متعدد آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تمام تعهدات برجامی خود پایبند بوده است. با این وجود حضور کیم جونگ اون در سنگاپور و اعلام آمادگی برای خلع سلاح هستهای توانسته به ترامپ این توهم را بدهد که میتواند با تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران و سخن گفتن از جنگ، تهران را نیز مانند پیونگیانگ به پای میز مذاکره بکشاند.
توافقی شبیه به «بدترین توافق قرن» !
سایت the American conservative در تازهترین تحلیل خود در این باره نوشته است: هرچند که ترامپ و کیم سودای در آغوش کشیدن صلح و خلع سلاح را در سر میپرورانند اما همیشه شیطان در جزییات نهفته است. زمانی که ترامپ و تیم او به کره شمالی به چشم کشوری شکست خورده که در حال زانو زدن در برابر خواستههای امریکا است نزدیک شدند همهچیز تا چند قدمی تخریب رفت اما زمانی که با کره شمالی با احترام برخورد کردند، مذاکرات به خوبی پیش رفت. هنوز معلوم نیست که این دور از مذاکرات چگونه میتواند به نتیجهای ملموس منتهی شود. نمونههای تاریخی از آفریقای جنوبی تا اوکراین درمورد تحویل دادن سلاحهای هستهای وجود دارد و در مورد برنامه موشکی نیز کشورهای قزاقستان، بلاروس و آرژانتین در توافقنامههای متفاوت اقدام به محدود کردن برنامههای خود کردهاند و تمام این موارد میتواند از سوی ترامپ به عنوان الگو برای مذاکره با کره شمالی مورد توجه قرار بگیرد. با این وجود یک توافق جدیدتر هم در حوزه منع اشاعه وجود دارد به نام برنامه جامع اقدام مشترک که البته ترامپ و مشاورانش اندک علاقهای به توجه به آن ندارند. چه ترامپ بخواهد و چه نخواهد برجام میوه سالها مذاکرات سخت و نفسگیر بوده که البته ایران در آن سالها متحمل شدیدترین تحریمهای سیاسی و اقتصادی نیز شده بود. با وجود تمام فشارهایی که بر ایران وارد شد در نهایت توافقی که به دست آمد بیش از آنکه رنگ و بوی یک راهکار دیکته شده به تهران را داشته باشد شبیه یک مصالحه بود. براساس این توافق غرب حق ایران برای برخورداری از برنامه غنیسازی صنعتی را پذیرفت و البته ایران نیز به ناظران آژانس اجازه دسترسی وسیع به تاسیسات هستهای خود را داد. همین نکته که برجام میوه مصالحه و نه تسلیم شدن ایران بود یکی از دلایل نفرت ترامپ از این توافق است. مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده در نخستین سخنرانی مهم خود پس از به دست گرفتن سکان وزارت خارجه با موضعی که در قبال ایران و برجام گرفت در حقیقت همان مصالحه به دست آمده را هم بر باد داد. در سخنرانی با عنوان پس از توافق، استراتژی تازه در برابر ایران، دولت ترامپ رویکرد بسیار خشنی را در برابر آنچه رفتارهای نادرست ایران در جهان پسابرجام خواند، مطرح کرد. وزیر خارجه امریکا در این نسخه تند و تیز که بیشتر شبیه اولتیماتوم دادن و نه قرار داشتن در موضع یک طرف مذاکرات بود از حقیقت فاصله گرفت و با ایران به عنوان یک کشور شکست خورده و تسلیم شده و نه یک قدرت منطقهای برخورد کرد. پمپئو ١٢ شرط را مطرح کرد و تاکید داشت که اگر این شروط برآورده شوند، ترامپ میتواند به مذاکره مجدد با ایران فکر کند. شروطی که در حقیقت برای تسلیم شدن ایران بود و هیچ مقام سیاسی در تهران نمیتوانست با آن کنار بیاید. مخالفت ایران با این شروط بدان معنا نیست که تهران با هرنوع مذاکرهای مخالف است چرا که تهران حتی پس از برجام و پیش از خروج امریکا از این توافق در مذاکره با اروپاییها نرمشهایی از خود در مورد برخی موارد نگرانیهای اروپا نشان داده بود این دولت ترامپ بود که هیچ تمایلی به مذاکراتی از این دست از خود نشان نداد. سخنان پمپئو نیز صرفا برای رد کردن برجام بود و به درستی میتوان گفت که نوعی اعلام جنگ علیه ایران بود. به نظر میرسد که اصلیترین هدف پمپئو از تبیین استراتژی جدید در برابر ایران این بود: شکستن اقتصادی تهران برای تسهیل روند تغییر نظام در این کشور و در نهایت اگر این امر هم محقق نشد بنا بر استفاده از گزینه نظامی خواهد بود. در این زمینه به نظر میرسد که پمپئو دقیقا از روی همان نسخه و کتابی میخواند که امریکاییها هنگام حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ تجویز کردند. آنچه پمپئو و سایر مشاورهای رییسجمهور امریکا درباره نحوه رویارویی با ایران فراموش کردهاند این است که فصل آغاز کتاب حمله به عراق شکست نظامی این کشور و البته خسارت جبرانناپذیری بود که بر ساختارها و اقتصاد عراق وارد شده بود. ایران امروز نه از منظر اقتصادی شکست خورده و نه منزوی است.
زمانی که در سالهای ٢٠٠٥ به بعد فشارهای جهانی بر ایران برای محدودسازی برنامه هستهای آغاز شد این کشور کمتر از ١٠٠ سانتریفیوژ در حال کار داشت و زمانی که برجام در سال ٢٠١٥ به دست آمد تهران تقریبا از ٢٠ هزار سانتریفیوژ برخوردار بود. بنابراین این ادعا که فشار حداکثری اصلیترین دلیل مذاکره با ایران بوده، اشتباه است. دونالد ترامپ در حالی ریاستجمهوری خود را آغاز کرد که در ماههای نخستین ادعا میکرد کره شمالی هیچگاه اجازه برخورداری از تسلیحات اتمی یا ابزاری برای رساندن آنها به سواحل امریکا را نخواهد داشت. اوایل سال جاری میلادی بود که کره شمالی به موشکهایی با قابلیت حمل سلاح هستهای دست پیدا کرد که میتوانست به خاک امریکا برسد. در اینجا نیز باید گفت که این توانایی هستهای کره شمالی بود که ترامپ را به میز مذاکره با پیونگیانگ کشاند درست مانند توانایی ایران در غنیسازی اورانیوم که اوباما را به پای میز مذاکره آورد. ترامپ و سایر کشورهای جهان به این دلیل به توافق نهایی با ایران دست یافتند که واقعیت استقلال و مغلوب نخواندن آن را در جریان مذاکرات هستهای پذیرفتند. نتیجه این سیاست توافق هستهای بود که ترامپ از آن خارج شد.
ترامپ اندک اندک باید یاد بگیرد که میتواند درباره سیاست فشار حداکثری هرآنچه میخواهد بگوید اما کره شمالی یک کشور مستقل و ملتی شکست نخورده است و نتیجه نشست کرهشمالی و امریکا هرچه که باشد در نهایت در مربعی چهارضلعی با واقعیات برخورد خواهد کرد.
این حقیقت است که نشست سنگاپور یک موفقیت بود و ترامپ مستحق یک آفرین برای برگزاری این نشست است اما نشاندن کره شمالی پشت میز و وادار کردن آن به امضای توافقنامه خلع سلاح، دو مقوله متفاوت هستند. طنز ماجرا اینجاست که اگر این مذاکرات موفقیتآمیز هم باشد ترامپ خود را در حال دفاع از توافقی خواهد دید که بسیار بسیار شبیهتر به برجام است تا رویکرد تسلیمپذیری ایران که مایک پمپئو در سخنرانیاش از آن دفاع کرد.