به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از برترین ها، قلدری کردن در بچه ها دلایل زیادی دارد، اما یکی از مهم ترین دلایلی که می توان به آن اشاره کرد مسئله «ابراز وجود» در بچه ها است. به عبارت دیگر خیلی از قلدرهای مدرسه به دنبال این هستند که با قلدری کردن برای بقیه بچه ها خودشان را به دیگران و در واقع به خودشان اثبات کنند. ابراز وجود مستلزم بیان احساسات، تفکرات، توانایی ها، انتظارات و ... در خود به دیگران است و بسیاری از قلدرها در این کار مهارت زیادی ندارند. موارد زیادی از این قبیل در مدارس دیده می شود برای مثال:
_ بچه قلدرهای درس نخوان
این بچه ها که از درس و مدرسه دل خوشی ندارند (دلایل زیادی برای این مسئله می تواند وجود داشته باشد از بی انگیزگی فردی، مسائل خانوادگی یا بی علاقگی به متولیان مدرسه تا مشکلات یادگیری و توجه) از ابراز احساساتی مانند حقارت یا خشمِ ناشی از این مسئله طفره می روند و با قلدری کردن سعی می کنند احساس ارزشمندی و توانمندیشان را در خودشان زنده نگه دارند.
_بچه قلدرهای دو چهره ای
این بچه ها طبق گفته والدینشان در خانه ساکتند و همین موضوع خانواده های آنها را متعجب می کند. اما وقتی بیشتر وارسی کنیم متوجه می شویم که این کودک یا نوجوان به ظاهر ساکت، طوفانی از احساسات قدرتمندی مانند خشم، ترس، حسادت، حقارت و یا مورد بی توجهی واقع شدن را در خانه تجربه می کند و از آنجا که شانه های جوانش تاب تحمل طولانی مدت اینهمه احساسات تلمبار شده را ندارد، با قلدری کردن در مدرسه چهره ای دیگر از خودش را به خودش نشان می دهد که برای روان زخمی او آرامش بخش است.
_بچه قلدرهای بزهکار
این بچه ها معمولاً در خانواده هایی بزرگ شده اند که یا بزهکار بوده اند و یا به دلیل جو متشنجی که همواره بر آنها حاکم بوده است، فضای سالمی را برای رشد احساسات در فرزندانشان فراهم نکرده اند.
_بچه قلدرهای یهویی
این بچه ها به طور ناگهانی خودشان را در محاصره طیف وسیعی از احساسات منفی پیدا می کنند و در نتیجه برای خلاص شدن از دست این احساسات مزاحم بدون نقشه قبلی و به طور ناگهانی دعوا راه می اندازند.
همانطور که در این چند مثال ساده ملاحظه می کنید، بچه های قلدر- حتی قلدرهای بزهکار و قلدرهای یهویی که بایستی برای بررسی های بیشتر به روانشناس ارجاع داده شوند-، در ابراز کردن صحیح و به موقع احساساتشان به دیگران مشکل دارند. به همین دلیل لازم است که مدیریت هیجان و ابراز وجود به آنها آموزش داده شود.
به قلدرها ابراز وجود را بیاموزید
همانطور که گفته شد فرزند شما به مهارت مدیریت هیجان نیاز دارد. لازمه آموختن این مهارت به فرزندان، آن است که خود شما از آن برخوردار باشید. بنابراین در قدم اول روی مهارت های هیجانی و ابراز وجود خودتان تعمقی بکنید. لازم است که این مهارت ها را وارد زندگی و ارتباط با فرزندتان کنید برای مثال درباره احساسات مختلف با آنها صحبت کنید و بگویید که احساساتی مانند خشم، حقارت، ترس و ... تجربه ای مشترک بین همه انسان ها است. بعد از مسجل شدن مهارت های خودتان چند راهکار دیگر را امتحان کنید:
1. هیچ احساسی را تمسخر و یا تحقیر نکنید
برای مثال به پسرانتان بیاموزید که مرد هم گریه می کند. به دخترانتان نیز یاد بدهید که زن هم خشمگین می شود. به وجود آمدن این احساسات در ما دست خودمان نیست اما شیوه برخورد با آنها دست خودمان است برای مثال دست خودمان است که وقتی از دست کسی عصبانی هستیم، او را به باد کتک بگیریم و یا احساسمان را به او بگوییم و سعی کنیم راهی برای حل مشکلات پیدا کنیم.
2.گفتگو را به او بیاموزید
به او یاد بدهید که احساساتش را به زبان بیاورد، احساسات دیگران را بشنود و مسائل و مشکلاتش را با گفت و شنود حل کند نه با زور گفتن.
3. جایگاه او را در خانواده و یا مدرسه شفاف کنید
همه بچه ها توانایی هایی دارند که لازم است در محیط خانه و یا مدرسه جدی گرفته شوند. برای مثال اگر فرزند شما قدرت رهبری خوبی دارد، از او در مورد برخی از برنامه های خانواده استفاده کنید. و یا در مدرسه به او مسئولیت هایی متناسب با توانایی هایشان بدهید. به عبارت دیگر سعی کنید به او فرصت ابراز وجود به شیوه سالم و سازنده را بدهید و او را تقویت کنید.
4. علت قلدری او را پیدا کنید
همانطور که گفته شد، میل به ابراز وجود تنها دلیل قلدری کردن بچه ها نیست. بنابراین مهم است که بدانید چرا فرزندتان در مدرسه قلدری می کند؟
5.مهارت حل مسئله را به او یاد بدهید
مهم است که فرزند شما بداند که برای حل هر مشکلی راه های مسالمت آمیز زیادی وجود دارد و این کار را با او تمرین کنید.
6.در صورت لزوم کمک بگیرید
به هر حال ممکن است تعدادی از فرزندان ما به بعضی از مسائل روانشناختی مبتلا باشند. شاید در ابتدای کار قبول ارجاع فرزندتان به متخصص برای شما خوشایند نباشد ولی لازم است که به دو نکته توجه داشته باشید: اولاً اینکه هر کسی که به روانشناس مراجعه می کند لزوماً بیمار نیست، در واقع این آدم های سالم هستند که به محض احساس مشکل مراجعه می کنند. و دوماً اینکه اگر به فرض فرزند شما مشکلی هم داشته باشد، درمان به موقع می تواند سرنوشت و آینده او را تغییر قرار بدهد.