بازماندن از قطار مهر

  • چهارشنبه 29 شهریور 1396 ساعت 7:23

اخبار => سایر رسانه ها

چندسال است که با آغاز سال تحصیلی جدید مسئولان آماری از کودکان بازمانده از تحصیل ارائه می‌دهند. این کودکان از قطار آموزش کشور پیاده شده‌اند و به‌دلایل متعددی ترک‌تحصیل کرده‌اند.
بازماندن از قطار مهر

آنها از نظر سنی طیف گسترده‌ای دارند؛ پسران و دخترانی که با هزاران آرزوی سبز خود برای آینده خداحافظی می‌کنند و دستانشان را به دستان سرد سرنوشت می‌سپارند. به‌گفته وزیر رفاه، تعاون و کار اجتماعی امسال ۱۴۰‌هزار کودک از تحصیل در دوره ابتدایی بازمانده‌اند. ۳۵ ‌هزارنفر از این کودکان کلاس‌اولی و ۱۴۰‌هزارنفر کودک بازمانده تا مقطع تحصیلی کلاس ششم ابتدایی هستند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، دلیل عدم حضور کودکان بازمانده از تحصیل در مدارس فقر خانواده است و بخش قابل‌توجهی از آنها را کودکان کار تشکیل می‌دهند. این افراد معمولا راهی غیر از کار برای تامین خانواده خود ندارند. درآمد این کودکان کفاف مخارج خانواده را نمی‌دهد، اما والدین اصرار دارند از درآمد آنها به‌عنوان کمک‌خرج استفاده کنند. ‌درصد زیادی از کودکان کار پدر یا مادرانی معتاد دارند، یا از وجود یکی از این دو در زندگی محرومند. البته تمام کودکان بازمانده از تحصیل کودکان کار نیستند. در برخی از روستاها و مناطق حاشیه‌ای شهرها روستانشینان به کار کشاورزی اشتغال دارند. معمولا کودکان بازمانده از تحصیل در این مناطق از ابتدا یا پس از چندسال از مدرسه خارج و همراه با خانواده به کشاورزی یا دامپروری مشغول می‌شوند. این کار به‌نوعی به کاهش مخارج خانواده کمک می‌کند، زیرا در صورت نبود این کودکان باید فرد دیگری خارج از محیط خانواده برای رسیدگی به کارهای کشاورزشی یا دامپروری به کار گرفته شود که معمولا هزینه‌ای اضافی بر دوش آنها گذاشته و به اقتصاد ضیعف خانواده فشار می‌آورد. والدین این کودکان به‌تصور آنکه فرزندانشان در نهایت باید پیشه خانوادگی خود را دنبال کنند و برای انجام این فعالیت‌ها نیز نیازی به تحصیلات و ادامه تحصیل ندارند، آنها را از محیط مدرسه خارج و به کار مشغول می‌کنند.

آیا این کودکان به مدارس بازمی‌گردند؟

وزیر تعاون، کار و رفاه‌اجتماعی از کاهش میزان بازماندگی از مدرسه در کودکان خبر می‌دهد. به‌گفته علی ربیعی، مسئولان آموزش‌و‌پرورش و وزارت‌رفاه برای بازگرداندن این کودکان دست یاری به یکدیگر داده‌اند. به‌گفته کارشناسان بهترین و دقیق‌ترین روش شناسایی این کودکان، مقایسه تعداد موالید بر اساس آمار سازمان ثبت احوال در یک مقطع سنی با تعداد دانش‌آموزان مشغول‌به‌تحصیل در همان مقطع سنی است. در این صورت به‌سهولت می‌توان مشخصات کودکان بازمانده از تحصیل را یافت، هرچند این روش برای کودکان بی‌شناسنامه در کشور کاربردی ندارد. مسئولان آموزش‌و‌پرورش ادعا می‌کنند در روش مراجعه خانه‌به‌خانه سعی در بازگرداندن این کودکان به تحصیل دارند. بازگرداندن این تعداد کودک که اکثر آنها به‌دلایل اقتصادی دست از تحصیل کشیده‌اند، قطعا تنها با مراجعه به منازل آنها و مشاوره به والدینشان شدنی نیست و سازمان‌های حمایتی نظیر کمیته‌امداد و بهزیستی باید به‌یاری این کودکان شتافته و آنها را تحت‌پوشش خود قرار دهند. به‌گفته معاون رفاه اجتماعی وزارت‌تعاون فقط نیمی از دانش‌آموزانی که به‌دلیل فقر به مدرسه نمی‌روند، تحت‌پوشش سازمان‌های حمایتی قرار دارند. با درنظرگرفتن این نکته که عامل اول ترک‌تحصیل کودکان فقر و نیاز مادی است، دولت در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن در بازگشت به تحصیل 50‌درصد از این کودکان موفق عمل می‌کند و شرط بازگرداندن نیمی دیگر تامین نیازهای مالی خانواده از سوی دولت است.

موانع فرهنگی جدی هستند

بازگشت نیمی از کودکان به تحصیل هر‌چند با آرمان نهاد آموزش‌و‌پرورش در راستای خشکاندن چشمه‌ بی‌سوادی در کشور فاصله دارد، اما گام بزرگی برای کاهش تعداد بیسوادان و کم‌سوادان در آینده است. بررسی و مقابله با موانع فرهنگی در این‌باره بسیار مهم است. مسئولان باید برای آگاهی‌بخشی به والدین درباره لزوم تحصیل فرزندانشان برنامه‌ریزی دقیق و کارشناسی داشته باشند. هنوز هم برخی خانواده‌ها حساسیت‌های ویژه‌ای نسبت به ادامه تحصیل دختران دارند و آنها را زیر سن 15سال وادار به ازدواج می‌کنند. این کودکان معمولا بر اساس توجیهاتی مانند عدم نیاز دختران به تحصیل و لزوم فراگیری آشپزی، خیاطی و خانه‌داری در خانه‌ ماندگار می‌شوند و سال‌های کودکی و نوجوانی خود را بی‌‌‌هیچ هدفی می‌گذرانند. دختران خردسالی که در سنین کودکی مجبور به ازدواج می‌شوند، معمولا از ادامه تحصیل توسط پدر یا همسر خود منع شده و به کارهای روزمره خانه و بچه‌داری مشغول می‌شوند. این کودکان آینده خود را به سرنوشت همسر و فرزندان خود گره می‌زنند و ناامیدانه به آینده‌ای نه‌چندان روشن چشم می‌دوزند. در برخی از روستاها مدارس متوسطه وجود ندارد و والدین نیز با رفت‌و‌آمد کودک به روستای مجاور یا شهر مخالفت می‌کنند. برخی خانواده‌ها با تحصیل دختران به‌دلیل طولانی‌بودن مسیر مدرسه یا صعب‌العبوربودن راه مخالفند. در واقع اگر مسیر رفت‌و‌آمد کودکان از هر نظر امن و راحت باشد، والدین این کودکان مشکل چندانی با ادامه تحصیل آنها ندارند. کودکان اتباع بیگانه قربانیان بعدی ترک‌تحصیل اجباری هستند. این کودکان مادرانی ایرانی و پدرانی خارجی و اغلب افغانستانی دارند که به‌دلیل فقدان مجوز صدور شناسنامه برای آنها امکان استفاده از تمام حقوق شهروندی و حق تحصیل را ندارند. این کودکان معمولا از تحصیل محروم شده و به کودکان کار تبدیل می‌شوند یا در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن در خانه باقی می‌مانند و روزگار کودکی و نوجوانی خود را تا رسیدن به 18سالگی و صدور شناسنامه به‌سختی می‌گذرانند. پدران و مادران معتاد قطعا به‌سختی با ادامه تحصیل فرزندان خود موافقت می‌کنند و معمولا رابطه‌ای خشونت‌آمیز با آنها دارند، اما اگر بتوانیم حتی یک کودک را به پشت نیکمت‌ مدارس بازگردانیم، در واقع به‌نوعی با بی‌سوادی نسل‌های آینده کشور مقابله کرده‌ایم و آن را کاهش داده‌ایم. این کودکان زمانی پدر و مادر می‌شوند. والدین تحصیلکرده قدرت بیشتری برای درک مسائل دارند. در صورت ادامه تحصیل این کودکان، آنها فرزندان خود را به سرنوشتی که زمانی والدین آنها برایشان رقم زده بودند، دچار نمی‌کنند. بازگشت کودکانی که به‌دلایل فرهنگی از ادامه تحصیل منع شده‌اند، از سویی بسیار سخت‌تر است. کودکانی که به‌دلیل مشکلات اقتصادی خانواده ناچار به ترک‌تحصیل شده‌اند، در صورت تامین‌ مالی خانواده‌ به مدرسه برمی‌گردند، اما برای کودکانی که خانواده نیازی به ادامه تحصیل آنها نمی‌بینند، چه می‌توان کرد؟ مشکل آنجاست که هیچ‌مکانیزمی برای مقابله با والدینی که فرزندان خودشان را به ترک‌تحصیل وادار می‌کنند، وجود ندارد و به این دلیل خروج کودکان از چرخه تحصیل به‌آسانی صورت می‌گیرد و سیستمی برای پیگیری آن وجود ندارد. به این دلیل اکنون در گذر از مقطع تحصیلی ابتدایی به مقطع متوسطه، خروج از چرخه تحصیل چشمگیر است و کودکان ابتدایی بازمانده از تحصیل نیز کم‌تعداد نیستند.

آموزش‌و‌پرورش به‌تنهایی نمی‌تواند!

یک کارشناس آموزش با اشاره به لزوم بازگشت دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل می‌گوید: گاهی دور‌افتادگی جغرافیایی محل زندگی این کودکان آنها را از جذب در مدارس روستایی و شبانه‌روزی محروم می‌کند. محمد فلاحی می‌افزاید: در صورتی که در روستا مدرسه‌ای وجود داشته باشد، در اغلب موارد دانش‌آموزان تنها موفق به گذراندن دوره‌ابتدایی در آنها می‌شوند و در گذر از دوران‌ابتدایی به متوسطه دانش‌آموزان دختر زیادی به‌دلیل نبود امکانات آموزشی در روستا از تحصیل بازمی‌مانند. اگر بخواهیم آنها را به تحصیل برگردانیم، باید شرایط آموزشی یکسان را در تمام مناطق کشور ایجاد و روستاها را به مدارس متوسطه اول و دوم مجهز کنیم. ساخت مدارس در این مناطق زمانبر و هزینه‌بردار است اما می‌توان با فراهم‌کردن امکاناتی مانند سرویس‌های مدارس امن برای رفت‌و آمد این دانش‌آموزان نظر خانواده را برای حضور این کودکان در مدارس شبانه‌روزی جذب کرد. او تاکید می‌کند: کودکانی هم که به‌دلایل اقتصادی و کمک به اقتصاد خانواده از تحصیل بازمی‌مانند، باید به‌گونه‌ای از نظر مالی حمایت شوند که خانواده بهانه‌ای برای عدم‌حضور کودک در مدرسه نداشته باشد. فلاحی خاطرنشان می‌کند: آموزش‌و‌پرورش اکنون در تامین نیازهای‌مالی خود دچار مشکل است و مشخص نیست با استفاده از چه امکانات مالی می‌تواند حضور این دانش‌آموزان را در مدارس میسر کند. بنابراین این سازمان باید با وزارت‌رفاه، ساز‌مان‌‌های حمایتگر و... همکاری کند و با توجه به گستردگی حجم مسائل آموزش‌و‌پرورش، این مسائل با اقدامات یک وزارتخانه حل‌شدنی نیست. بحث شناسایی این دانش‌آموزان در حوزه فعالیت آموزش‌وپرورش است و وزارت‌رفاه باید در زمینه تامین‌امکانات و تسهیلات‌مالی با این وزارتخانه همکاری کند. او می‌گوید: اغلب خانواد‌ه‌ها به حضور فرزندانشان در مدارس بی‌میل نیستند و معمولا درمورد دختران محدودیت‌هایی از نظر امنیت مسیر و فاصله مرکز آموزشی از خانه اعمال می‌کنند، اما درنهایت به آنها اجازه تحصیل می‌دهند. به‌عنوان مثال، برخی دختران در لرستان برای مقاطع ابتدایی و متوسطه اول به مدارس شبانه‌روزی می‌روند و خانواده با ادامه تحصیل در مدرسه شبانه‌روزی موافقت کرده است، اما هزینه ‌سرویس برای خانواده‌ها زیاد و مشکل‌آفرین است. فلاحی بیان می‌کند: خانواده‌ها را باید در جلساتی حضوری به ادامه تحصیل فرزندانشان تشویق کرد و معلمان مدارس‌ابتدایی یا نماینده آموزش‌وپرورش می‌توانند به آنها در این زمینه مشاوره دهند. البته حضور یک مشاور بهتر است، اما در مدارس روستایی مشاوری وجود ندارد. بنابراین نماینده‌ای از جانب آموزش‌و‌پرورش باید آنها را مجاب کند. این فرد باید تجربه و مهارت کافی را در برقراری ارتباط با روستاییان یا افراد ساکن در حاشیه شهرها داشته باشد.


تعداد بازدید : 125

ارسال نظر

ارسال