عکس ها نشان میدهد که پیکر مومیایی شدهای که اینروزها در جوار حرم حضرت عبدالعظیم کشف شده است، همان کالبد رضاشاه است که پس از تخریب مقبره رضاشاه توسط آقای خلخالی و سایر انقلابیان، در زیر آوار مدفون و اکنون با خاکبرداری هویدا شده است.
من اگر مسئول میراث فرهنگی بودم، حتی اگر مشکوک بودم، فرض را بر این میگذاشتم که این پیکر رضاشاه است و وظیفه قانونی خود را در قبال حفظ میراث تاریخی کشور انجام میدادم تا آنگاه که بررسیهای بعدی واقعیت را آشکار سازد. و اگر از مقامات سیاسی بودم دستور میدادم این پیکر به موزه سپرده شود و به دقت از آن مراقبت شود؛ چرا که پیکر رضاشاه متعلق به ما نیست، متعلق به تاریخ ایران است و این تاریخ باید حفظ شود.
اینکه جمهوری اسلامی به این عزم و جسارت برسد که پیکر رضاشاه را به یک موزه ملی منتقل کند، نشانه اقتدار و احساس قدرت در جمهوری اسلامی است. این اقدام به این معنی است که جمهوری اسلامی ایران از نمادهای پهلوی نمیترسد و آنها را به عنوان بخشی از تاریخ ایران حفظ میکند.
چنین اقدامی به معنی خلع سلاح کردن کل سلطنتطلبهاست. یعنی اگر جمهوری اسلامی از پیکر رضاشاه نترسد از نوهٔ او و از دیگر نمادهای رژیم پیشین نیز نمیترسد.
به گمان من این برای نظام، اعتبار بیشتر و سرمایه اجتماعی بالاتر بههمراه میآورد. در واقع اگر چنین عزمی در نظام ایجاد شود در گام اول به منزله نوعی تابوشکنی است اما در واقع آغاز فرایند حساسیتزدایی و نرمالیزاسیون خواهد بود.
با این اقدام فضا و زمینه و موضوعی برای گفتوگو درباره تاریخ پهلوی باز میشود. نگه داشتن این پیکر و انتقال آن به موزه، در اصل، مجوز دادن به جامعه فکری برای باز کردن غده چرکینی است که دردناک باقی مانده است و از آن گفتوگو نمیشود. جامعه روشنفکری و مردم عادی به بهانه این پیکر، گفتوگو خواهند کرد و پرونده توسعه در ایران بار دیگر ورق خواهد خورد.
امروز سربهنیست کردن پیکر رضاشاه هیچ تفاوتی با تخریب شبانه تخت جمشید ندارد و اگر چنین کنیم تاریخ درباره ما همان قضاوتی را خواهد کرد که درباره ظلالسلطان (پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان) کرد که از روی حقارت و کینهتوزی دستور داد بسیاری از آثار معماری صفویه بویژه کاخ آیینهخانه، که به فرمان شاه عباس دوم بر ساحل زندهرود ساخته شده بود، تخریب شود.
*اقتصاددان