به گزارش باشگاه در و پنجره و نما
به گزارش پایگاه خبری تیترنیوز، در دور سوم این گفتوگوها، دیدگاههای مسعود نیلی، عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، درباره مساله توسعه نیافتگی ایران، با حضور بایزید مردوخی، علی دینی ترکمانی و سید محمد بحرینیان و با مشارکت پژوهشگران «پویشفکری توسعه» درماههای بهمن، اسفند و فروردین گذشته در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این نشستها نخست دیدگاههای نظری مسعود نیلی و سپس کاربستهای سیاستی دیدگاههای او مورد بحث قرار گرفت. بخش اول خلاصه مباحث این جلسات در ۱۸ اردیبهشت منتشر شد و اکنون بخش دوم چکیده مباحث این جلسات را در اختیار علاقه مندان قرار میگیرد.
متن کامل روایت مسعود نیلی از مساله توسعه نیافتگی ایران، در آینده توسط «پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس» و «پویش فکری توسعه» انتشار خواهد یافت.
شکست نظریهها یا شکست سیاستگذاری؟
در ابتدا محسن رنانی(دبیر علمی گفتوگوهای توسعه) بیان کرد، که مسعود نیلی برای توسعه اقتصاد ایران چارچوب نظری دارد و بخت یار بوده است که تجربه عملی ساختن بخشی آن را نیز داشته باشد. اما سوال اینجاست که چرا برخی از این تجربهها در ایران کارآمد نبوده است؟ مشکل از شرایط ایران بوده است یا نظریهها برای توضیح مسائل ما ناتوان بودهاند؟
مسعود نیلی در پاسخ به این سوال بیان کرد که ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که «آیا مسئله، شکست نظریهها است، یا شکست سیاستگذاری؟» نیلی در مجموع دلیل به نتیجه نرسیدن نظریهها را شکست در مرحله سیاستگذاری میداند و نه شکست و مشکلات نظریههای اقتصادی. نیلی در ادامه از اجماع در دو سطح تصمیمگیران و صاحبنظران سخن به میان آورد. او بر این باور است که اگر میان صاحبنظران در مورد مسائل کشور اجماع وجود داشته باشد، مسئولین اجرایی نمیتوانند به نظرات آنها بیتفاوت باشند. نیلی در این رابطه انتقاد کرد که متأسفانه ما متخصصان به جای گفتگو و اجماع بر سر موضوعات مورد توافق، درگیر بحث و نزاع با یکدیگر هستیم. البته به نظر مسعود نیلی امروز در بسیاری از مسائل بین متخصصان اقتصادی همگرایی نسبی بهوجود آمده است. به طور مثال بر این مسئله وفاق وجود دارد که مداخلات دولت باید از جنس سیاستگذاریهای پیشبینی پذیر و معطوف به رشد بلند مدّت باشد.
مشکل ساختار قدرت؛ تو در تویی نهادی
در ادامه نشست، علی دینی ترکمانی بحث خود را در مورد مثلث آکادمیسین، سیاستمدار و تکنوکراتِ مورد نظر نیلی، آغاز کرد و نقد خود را نه معطوف به دیدگاه شخص نیلی، بلکه به طور کلی، معطوف به یک رویکرد فکری بیان داشت، که در دانشکدهها و علم اقتصاد در ایران سیطره دارد. دینی اظهار داشت که شکست سیاستگذاری بدین معنا است که یک مسئله اساسی وجود دارد که آن را نمیتوان در چارچوب اندیشه متعارف رشد اقتصادی بررسی کرد، و این رسالت روشنفکری است تا مسائل به یک گفتمان عمومی تبدیل شود و جریان مطالبه خواهی عمومی ساخت قدرت را به یک تحوّل اساسی در جهت حل این مشکل رهنمون سازد. چون توسعه یک امر سیاسی است، ما به عنوان اقتصاددان ناچار هستیم که یک نگاه کل نگر داشته باشیم. بدین نحو، دینی معتقد است جامعه صرفاً نیاز به تکنوکرات ندارد و لذا ما نباید روشنفکران را نفی کنیم. روشنفکران کسانی هستند که درون ساختار قدرت قرار ندارند، ولی جسارت نقد عملکرد کلی ساخت قدرت را دارند.
دینی در ادامه در موافقت با نیلی افزود که مسئله بر سر نوع سیاستها نیست، بلکه شرایط نهادی جامعه باید اصلاح شود تا بذرهای سیاستی در آن به ثمر بنشیند. او مشکل اساسی ساختار قدرت را «تو در تویی نهادی» عنوان کرد؛ بدین معنا که مراکز قدرت تصمیمگیری متعدّدی وجود دارد.
در پاسخ به نکته دینی، نیلی خاطر نشان کرد که نمیتوان صبر کرد تا وضعیت نهادی کشور و ساختار سیاسی به یک وضعیت آرمانی برسد و سپس دست به عمل بزنیم. ما باید احساس مسئولیت کنیم و از طریق ایجابی صحبت کردن، قدمی رو به جلو برداریم تا وضعیت نسبت به قبل، هر چند به میزانی کوچک بهتر شود. وی افزود: کار روشنفکران سلبی صحبت کردن است و این امر فقط باعث میشود با یکدیگر درگیر شویم و منجر به نتیجه عملی نخواهد شد. اما وقتی ایجابی صحبت کنیم، میتوان در مورد ایدهها و طرحها گفتگو کرد، آن را اصلاح کرد و به اجماع رسید و این، کارِ متخصصان حرفهای است نه روشنفکران عمومی.
در ادامهی این بحث، محسن رنانی گفت: به نظر من روشنفکران و تکنوکراتها جانشین یکدیگر نیستند، بلکه مکمّل یکدیگرند و یک پیکره را تشکیل میدهند که باید بتوانند در جهت ایجاد تغییر از درون و بیرون ساختار قدرت با یکدیگر همکاری کنند. نه تکنوکرات میتواند نقش روشنفکر را برعهده بگیرد و نه روشنفکر نقش تکنوکرات را. روشنفکر درخارج از بازی میایستد و از یک افق زمانی و فرهنگی بلندتر، مساله را مینگرد و هشدارهای لازم را میدهد. هشدارهایی که یا تکنوکراتها نمیبینند یا اگر ببینند، تمایل یا امکان گفتن آنها را ندارند. نیلی در پاسخ اظهار داشت، اتفاقاً مسأله این است که هشدار دادن بدون آنکه مشخص باشد چه تحولی باید اتفاق بیفتد، کارکرد ندارد و دانستن اینکه چه تحولی باید اتفاق بیفتد، تخصص میخواهد.
وجه قالب اقتصاد ایران؛ اشتغال غیر مولدها
سید محمد بحرینیان، در ادامه بحث چندین سؤال را مطرح کرد، از جمله: آیا تجربه توسعه در کشورهای مختلف یکسان است؟ اولویت اقتصاد ایران چیست؟ آیا توسعه صنعتی اولویت دارد؟ او همچنین بحث ارتباط پیچیده رشد صنعتی و دموکراسی را مطرح کرد. ایشان در ادامه افزود؛ باید بر روی مفهوم واژهها و اولویتها به اجماع رسید. چون در مورد واژهها اغتشاش فکری وجود دارد و آن را تصریح نمیکنیم؛ به مشکل برمیخوریم. به طور مثال بحث «حمایت از صنعت» مطرح میشود، اما این واژه کامل و مشخص تعریف نمیشود. مهندس بحرینیان در ادامه افزود که انحصارات اقتصادی در ایران عموماً غیر مولّد است و وجه غالب اقتصاد ایران را اشتغال غیر مولّد تشکیل میدهد.
دکتر نیلی در مورد نکات مهندس بحرینیان معتقد است، که در امر توسعه، مجموعهای از مؤلفههای فراگیر و همچنین مجموعهای از مؤلفههای خاص هر کشور وجود دارد؛ و به همین دلیل هیچ دو کشوری در امر توسعه کاملاً شبیه یکدیگر نیستند. هر چند همه آنها در مواردی اشتراک دارند. این دو را باید به درستی از یکدیگر تفکیک کرد تا در برداشت درست از تجربة دیگران دچار سرگردانی نشویم. نیلی در ارتباط بین صنعتی شدن و دموکراسی- قانونمندی بیان کرد، که در کشوری که اقتصاد آن از تعداد زیادی کسب و کار کوچک غیر سازمان یافته و غیرشرکتی تشکیل شده باشد، قانونپذیری تمرین نمیشود، ولی وقتی اقتصاد از طریق صنعتی شدن به معنای واقعی «شرکتی» میشود، دموکراسی و قانونمندی تثبیت میشود. وی افزود دموکراسی وقتی محقق میشود که دولت به لحاظ مالی به مردم وابسته باشد، اما وقتی مردم به لحاظ مالی به دولت وابسته شدند، تنها از آرمان دموکراسی صحبت میشود، ولی در عمل محقق نمیشود. نیلی معتقد است که مسیر صنعتی شدن، مسیر توسعه سیاسی را نیز هموار میکند و در این مسیر باید بخش خصوصیِ تضعیف شده، به تدریج شکل بگیرد و تقویت شود.
نیلی البته خاطر نشان کرد که کارخانهدار شدن مساوی صنعتی شدن نیست و صنعتی شدن دولتی همچون کشور شوروی نیز ما را بدین نتایج رهنمون نمیکند. ایشان در این ارتباط مثال زد که در ایران بهرهوری نسبت عکس با اندازه بنگاه دارد، بدین معنا که هر چه بنگاه بزرگتر باشد، بهرهوری آن کمتر است؛ در حالی که اصولاً باید عکس این موضوع صادق باشد. ایشان علت این امر را در دولتی بودن و انحصاری بودن بنگاههای بزرگ اقتصادی میداند.
نکاتی در خصوص صندوق توسعه ملی
در ادامه جلسه، بایزید مردوخی بحث خود را با این مطلب شروع کرد که مهمترین میراث مسعود نیلی، پایهگذاری حساب ذخیره ارزی - که بعداً با عنوان صندوق توسعه ملی مطرح شد- بوده است تا درآمدهای نفتی که درآمدی بین نسلی است، صرف امور مصرفی نشود. ایشان بر اساس تجارب زیادی که در امر برنامهریزی داشته، معتقد است که به نظر میرسد اقتصاد ایران قدرت دفاعی خود را در مقابل توسعه نیافتگی از دست داده است. بدین معنا که اقتصاد ایران مثل بدن یک انسان است که توان دفاعی خود را از دست داده است و به همین دلیل دچار انواع بیماریها میشود. کارشناسان برای بیماریهای مختلف نسخهها و داروهای مختلفی تجویز میکنند، اما با درمان یک بخش، بخش دیگر دچار مسئله میشود، چون مسئله اصلی،که ضعف توان دفاعی آن در برابر مشکلات است، همچنان پا برجاست. بنابراین یک مطالعه جدّی بر روی نظام تدبیر و این مسئله نیاز است. در ادامه مردوخی فقدان هماهنگی و نامتعادل بودن توزیع قدرت در بین مناطق کشور را از جمله مشکلات ایران ذکر کرد.
دکتر مسعود نیلی، مسئله عدم کارآیی مناسب صندوق توسعه ملی را نه در سطح اقتصاد کلان، بلکه مرتبط با ابعاد اقتصاد سیاسی مدیریت منابع نفتی عنوان کرد و ناکارآمدی آنرا به دلیل عدم کارشناسی مناسب این طرح نمیداند. نیلی اظهار داشت که اگر چه ممنوعیتهای صندوق برای مصرف درآمد نفتی به طور کامل اجرا نمیشود، اما حداقل کارکرد صندوق ذخیرة ارزی این بوده که قبل از آن، کل درآمدهای نفتی در بودجه خرج میشد، اما پس از تأسیس صندوق، دولتها اگر اضافه بر مقدارِ مقرر مبالغی را میخواستند مصرف کنند باید از مجلس مجوز میگرفتند و این، هزینة استفادة بیشتر از منابع نفتی را بالا میبُرد.
وی در ارتباط با صحبتهای مردوخی بیان کرد که اگر چه سیاستها و نسخههای تجویز شده، بهبود اندکی حاصل کرده است، اما این بدین معنا نیست که تفاوتی با قبل وجود نداشته و نمیتوان ادعا کرد که اگر کارهایی که انجام شده است، صورت نمیگرفت و اقتصاد ایران به شکل دهه اول انقلاب اداره میشد، ایران اکنون در وضعیت مناسبتری قرار داشت.
نیلی در ادامه افزود که اصولاً دولتها در کشور ایران به دنبال دستاوردهای کوتاه مدت برای جلب نظر مردم هستند و نبود احزاب نیرومند و پایدار را از عوامل مؤثر بر فقدان رویکرد بلند مدّت دولتها ذکر کرد و جایگزین شدن دولتها به صورت منفرد به جای احزاب در پیشبرد رویههای توسعهای در ایران را عامل نگرش کوتاه مدت میداند.
مسعود نیلی در انتها خاطر نشان کرد که من هم تردید ندارم مباحث اجتماعی و سیاسی از اهمیت بالایی برخوردارند و این مسأله در تشخیص من هم مغفول واقع نشده است. اما مسأله اینست که این موضوعات هم متخصصها و دانشگاهیان خاص خود را نیاز دارد و ما به عنوان اقتصاددان نمیتوانیم در حوزههایی که تخصص نداریم، وارد شویم.
من به سهم خودم وقتی به اهمیت توسعة دانش اقتصاد سیاسی در کشورمان پی بردم، از حدود 20 سال پیش وارد این حوزه شدم و فکر میکنم اقتصاد سیاسی بخشی از خلأ موجود در تحلیل چرایی تحولات نامطلوب کشور را پر میکند.