به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون، چند ساعت قبل از اعدام، مادر و پدر و سه خواهرش، همراه با جمعی از خیریهها پشت در زندان ایستادند و تلاش کردند تا جایی میان امید و ناامیدی خانواده ستایش را راضی کنند تا اعدام را به تعویق بیندازند که از پشت درهای زندان خبر آمد: «امیرحسین اعدام شد». امیرحسین، پسر 18 سالهای بود که یکسال و نیم پیش ستایش، دختر 6 ساله افغان را بعد از تعرض به او به قتل رساند. خانواده ستایش یک ماه قبل از اعدام، خانه و زندگی شان را جمع کردند و از خیرآباد رفتند. این را دختر همسایه دیواربه دیوارشان می گوید. در تمام یک سال و نیم بعد از این اتفاق، اهالی خیرآباد خیلی کم اعضای این دو خانواده را در شهر دیدند و در این میان یک بار پدر امیرحسین، پدر ستایش را در خیابان دید و ازاو خواهش کرد که پسرش را ببخشد اما شیرآقا نتوانست چشم روی قتل دخترش ببندد و تنها راه انتقام را در قصاص امیرحسین می دید.
یکبار هم اتفاقی مادر امیرحسین، مادر ستایش را در امامزاده خیرآباد دیده بود و خواسته بود تا پسرش را ببخشد اما مادر ستایش هم نتوانست. دادگاه اجازه داد تا باقیمانده عمر امیرحسن بگذرد و به 18 سالگی برسد و بعد او را قصاص کنند. حالا در قبرستان خیرآباد مزار ستایش و امیرحسین دو کودک قربانی ماجرا با چند ردیف فاصله از همدیگر قرار دارد. صبح روز پنجشنبه بعد از اعدام، تا آمبولانس بهشت زهرا از زندان رجایی شهر به خیرآباد رسید، ساعت یک بعدازظهر شد. در سکوت قبرستان، مادر و پدر و خواهران امیرحسین آرام اشک ریختند و وقتی خاکسپاری تمام شد، به خانه رفتند. حالا که چند ساعت از خاکسپاری میگذرد، صدایی از داخل خانه بیرون نمی آید و روی دیوارهای کوچه هم هیچ نشانه ای از عزاداری اهالی این خانه نیست. تنها در را نیمه باز گذاشته اند تا اگر فامیل یا همسایه ای خواست به دیدنشان بیاید، به در بسته نخورد. دور تا دور هال نسبتا بزرگ خانه را پشتی گذشته اند و زن ها یک طرف و مردها هم یک طرف نشستهاند. یا زیرلب قرآن می خوانند یا در سکوت سرشان را پایین انداخته اند.
مادر امیرحسین کنج خانه، کنار بخاری نشسته و با چشم های بسته، دستش روی قلبش است. پیراهن سورمه ای با گل های کوچک سفید به تن دارد و روی سر و بخشی از صورتش را با روسری سیاه پوشانده است. مهمانها یکییکی می آیند و می روند. تنها صدای بچه های کمسن و سال داخل حیاط که با هم بازی می کنند، شنیده می شود. مادر امیرحسین گاهی چشم هایش را باز می کند و با صدای آهسته و زبان محلی می گوید:«مادر! مادر». پدر نیز کنار آشپزخانه ایستاده و مهمانها را خوشآمد میگوید. گاهی مینشیند و به فکر فرو میرود و بعد ناگهان بلند می شود و میایستد. دوباره مینشیند و میگوید:« من با کسی حرفی ندارم، ما نباید با کسی صحبت کنیم». خواهر امیرحسین خیره به چشم های پدر نگاه می کند. پدر را می بیند که دستهایش می لرزد و با تکانههای ضربان قلبش، تکان می خورد.
آرام و بیصدا روی زمین مینشیند. یکی از مهمان ها در حال بیرون از خانه بلند میگوید: «خدا صبر بده به همه».کوچهای که حالا خانه امیرحسین در آن است و تا یک سالونیم پیش خانه ستایش هم در آن بود، آنقدر تنگ و باریک است که چهار نفر در کنار هم نمی توانند از آن داخل رد شوند. یکی از مشتریان سوپری معروف سرکوچهای که ستایش لحظات قبل از قتل از آنجا بستنی خریده بود، میگوید:« هر دو خانواده مظلوم و بی آزار بودند و قربانی شدند. آن روز امیرحسین مواد کشیده بود که این کار را کرد. موادهایی که معلوم نیست از کجا می آید و در خیرآباد فراوان است. از وقتی که اراده کنی تا وقتی که مواد را پیدا کنی، دو دقیقه هم بیشتر طول نمیکشد. هنوز هم باور نمیکنیم که امیرحسین قاتل باشد. بی آزار بود، کسی صدایش را هم نشنیده بود. این اتفاق به خاطر موادی بود که مصرف کرده بود. معلوم نبود داخل مواد چه داشت که او را به این حالت درآورد». او درباره اعدام امیرحسین میگوید:« ای کاش اعدام نمی شد و تا آخر عمر در زندان نگهش می داشتند. این طوری بیشتر متوجه کاری که کرده بود، می شد». یکی دیگر از جوان های خیرآباد میگوید:« ای کاش پدر ومادر ستایش و امیرحسین، بیشتر مراقب بچه هایشان بودند تا این اتفاق نمی افتاد».
امیرحسین دچار بیماری روانی اختلال سلوک بود
دی سال 95 وکیل امیرحسین از بستری شدن او در بیمارستان اعصاب و روان خبر داده و به مهر گفته بود:« امیرحسین به دلیل شرایط روحی و روانی و پرخاشگریهایی که داشت، به بیمارستان اعصاب و روان منتقل شده شد.عذاب وجدان و ندامتی که در این چند ماه امیرحسین داشت، بههمراه زمینههای بیماری روانی، باعث شد که از خود رفتارهای غیرعادی نشان دهد و هم اکنون نیز در بیمارستان بستری است». او درباره احتمال بیماری روانی امیرحسین گفته بود: « کارشناس کانون اصلاح و تربیت برای امیرحسین بیماری تشخیص داده که اختلال سلوک نام دارد. اختلال سلوک، تقریبا کودکان زیر سن بلوغ را در بر میگیرد و اگر این بیماری در طول زمان درمان نشود، اختلال شخصیت ضداجتماعی پیدا میکنند. سابقه امیرحسین و روانشناس کانون شهادت میدهد که مشکوک به بیماری اختلال سلوک است، نشانههای اختلال سلوک نداشتن، حس همدلی با دیگران است. یعنی وقتی یک انسان معمولی از زجرکشیدن یک فرد ناراحت میشود، کسی که اختلال سلوک دارد، این اتفاق دگرگونش نمیکند». او با اشاره به اینکه امیرحسین دوبار در زندان اقدام به خودزنی کرده بود، گفت:« امیرحسین هنوز بچه است، حرفهای عجیبوغریب زیاد میزند. الان که به رجاییشهر منتقل شده، هیجانزده است، فکر میکند مرد شده، با هیجان به من زنگ میزند و میگوید آقای فرحبخش، من را به رجاییشهر بردند اما گاهی هم زنگ میزند و میگوید ستایش را پشت سرش دیده؛ این توهمات را هنوز هم دارد. محیطی که امیرحسین در آن رشد کرده، مشکلات فراوانی داشته؛ شما نمیدانید در این اتفاق مستبودن امیرحسین چقدر موثر بوده است».
مواردی که اعدام کودکان را نقض میکند
مساله اعدام کودکان در ایران از مدت ها پیش در ایران مطرح بوده است. بهمن کشاورز، وکیل و حقوقدان با اشاره به اینکه مساله مجازات کودکان و نوجوانان بر مبنای معیار سنی در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در مورد آن بحثی نشده است، گفت:« این قانون که در 1384 تصویب شده به برخی مسائل دیگر مربوط به کودکان و نوجوان پرداخته و کل افرادی را که کمتر از 18 سال تمام دارند، مشمول تعریف کودک و نوجوان تلقی کرده است. در مورد مجازات اطفال بزهکار قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 از ماده 88 تا 95 به این مساله پرداخته و برای کودکانی که مرتکب جرم می شوند، تدابیر خاصی را پیش بینی کرده است».
این حقوقدان با بیان اینکه ورود به تفضیل همه موارد در حوصله این بحث نیست، ادامه داد:« از دیرباز این مساله، بلکه این معضل مطرح بوده که ضوابط شرعی مربوط به مسئولیت کیفری را چه ناظر به دختران دارای 9 سال تمام قمری و پسران دارای 15 سال تمام قمری است، چگونه باید با روابط مربوط به حمایت از اطفال و نوجوانان در اسناد و مقررات بین المللی منطبق کرد. آنچه فعلا مطرح بوده، بحث اجرای قصاص نفس و اعدام مطرح است. کشاورز درباره مورد ماده 91 قانون مجازات اسلامی جدید نیز می گوید:« در جرایم موجب حد یا قصاص هر گاه افراد بالغ کمتر از 18 سال ماهیت جرم انجام شده و یا حرمت آن را درک نکند و یا در رشد و کمال عقل آنها شبه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجه به سن آنها به مجازاتهای پیشبینیشده محکوم می شوند، دادگاه برای تشخیص رشد و کمال عقل می تواند نظر پزشکی قانونی را استعلام یا از هر طریق دیگری که مقتضی بداند، استفاده کند».
او با اشاره به اینکه حکم قانونگذار در مورد افراد زیر 18 سال مطلق نیست، افزود:« به عبارت دیگر در برخی نظام های حقوقی صرف اینکه متهم یا مرتکب کمتر از 18 سال داشته باشد، باعث معافیت او از مجازات می شود. حد 18 سال در برخی نظامهای حقوقی دیگر متفاوت است. اما قانونگذار ما داشتن کمتر از 18 سال را قرینه ای برای احتمال وجود اشکالی در شناخت و ادراک متهم قرار داده که وجود آن محتاج دلیل اثباتی است. در ماده 91 چند مورد مطرح است؛ اولا عدم درک ماهیت جرم انجام شده، یعنی متهم نمی داند آنچه انجام داده، بر مبنای معیارهای متعارف اجتماع غیرقابل قبول و ناپسند است. ثانیا عدم درک حرمت عمل انجام شده، یعنی متهم توجه به حرمت شرعی عمل انجام شده ندارد. ثالثا تردید در رشد و کمال عقلی متهم. یعنی متهم با توجه به آنچه در ماده 149 قانون مذکور آمده، دچار اختلال روانی است؛ به نحوی که اراده یا قوه تمییز او در حد جنون مختل است. قانونگذار اجازه داده برای تشخیص رشد کمال عقل، نظر پرشکی قانونی را بخواهد یا از هر طریق دیگری نظیر مراجعه به مددکاران اجتماعی یا متخصصان بزهکاری اطفال استفاده کند اما احراز موضوع عدم درک حرمت یا ماهیت جرم بایدبه وسیله خود دادگاه احراز شود. بنابراین وقتی متهمی که به سن بلوغ شرعی رسیده مرتکب جرمی می شود که مجازات آن حد یا قصاص است، دادگاه باید با توجه به ماده 91 اقدام کند و صرف اینکه متهم بالغ است، برای تعیین مجازات کفایت نمیکند. توجه شود که اطلاق ماده 91، تمامی مواردی را که متهم در مقطع ارتکاب جرم کمتر از 18 سال دارد و در عین حال بالغ است، دربرمیگیردو این بحث که با رسیدن متهمی از اینگونه به سن 18 سالگی میتوان او را همچون افراد بالای 18 سال محاکمه و اعدام کرد، اصولا قابل طرح نیست و ماده 91 چنین فرضی را دربرندارد. اگر چنین استدلالی شده باشد یا بشود، بهتر است استدلال کننده تفصیل و مبانی استدلال خود را بیان کند تا بحث در مورد آن میسر شود». سرانجام امیرحسین در شهریور سال ۹۵ در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی خازنی محاکمه شد. پس از چندینبار محاکمه، سه اتهام عمل منافی عفت، قتل عمد و جنایت بر میت به امیرحسین تفهیم شد. براساس رای صادره، قاتل این پرونده درخصوص اتهام قتل عمد به قصاص نفس و درخصوص اتهام تجاوز به عنف به یکبار اعدام و درخصوص اتهام جنایت بر میت به ۷۴ضربه شلاق محکوم شد.