آوار زلزله روی دوش زنان

  • پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت 16:29

اخبار => سایر رسانه ها

زلزله آمد، آوار شد روی سرشان و همه چیز در چند لحظه زیر و رو شد. ماه‌ها توی چادر بودند. سخت بود بی‌خانه بودن، بی‌خانه ماندن. خانه‌ها ساخته شد. برگشتند سر خانه و زندگی‌شان اما این همه ماجرا نبود برای خیلی‌ها. آنها که تنها شده بودند همه بار زندگی افتاد روی دوش‌شان. شدند سرپرست خانوار و پشت و پناه بچه‌ها و همه کس‌شان. بعضی‌ها نمی‌دانستند چکار کنند. کاش کسی بود کمک‌شان می‌کرد، دست‌شان را می‌گرفت و کمک می‌کرد دوباره بلند شوند.
آوار زلزله روی دوش زنان

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، خیریه همراهان بم تلاش کرد برای 800 زن و کودک شهر بم این کار را انجام دهد؛ اشتغال بعد از بحران. کمتر کسی می‌تواند زلزله 14 سال پیش این شهر را از یاد ببرد؛ 5 دی ماه را. آن روز سیاه را که نزدیک شدنش هنوز نفس خیلی‌ها را بند می‌آورد. مسئولان انجمن فکر کردند کاش شغل‌هایی ایجاد کنند که همه بتوانند در آن مشارکت کنند. حتی زنی که تخصص خاصی ندارد و نمی‌تواند بیرون از خانه کار کند. شاید بشود کار را برای‌شان برد توی خانه، هرکس با توجه به توانایی که دارد. پروژه مرغ پاک یکی از همین پروژه‌ها است، زنانی که در خانه‌شان مرغداری‌های کوچک برپا کرده‌اند. با کمک انجمن، وام‌های کم بهره گرفتند و خانه شد برایشان محل کار و زندگی.

نخل‌های بلند بر آفتاب صبحگاهی کویر سایه انداخته‌ که به خیابان ولی عصر بم می‌رسم. معروف به «دشتو» یکی از محلات بم که بیشترین آسیب را در زلزله دید. چشمانت را که ببندی هنوز می‌توانی آوار زلزله، بی‌تابی زنان و کودکان را پیش خودت تصور کنی.

زهرا نیک نفس در همین خیابان زندگی می‌کند. سرپرست خانوار است و یکی از اعضای فعال پروژه مرغ پاک.همسرش را در زلزله بم از دست داده. 4 فرزند دارد. کارگاه پرورش مرغ درست رو به روی خانه‌اش قرار دارد. در مرغداری کوچکش را باز می‌کند. جوجه‌های قهوه‌ای را نشانمان می‌دهد. کارگاه کوچک، منظم و مرتب است. می‌گوید جوجه‌ها 20 روزه‌اند، مانده تا بزرگ شوند و به فروش برسند.

زهرا نفسی تازه می‌کند. روسریش را روی سرش جابه جا می‌کند: «کارمان هم تفریح است و هم سرگرمی. هم توی خانه سرم گرم است، هم این جوری معاشم تأمین می‌شود.» می‌گویند در این پروژه همه چیز ارگانیک است و در پرورش مرغ‌ها بجز مولتی ویتامین و واکسن از هیچ ماده شیمیایی استفاده نمی‌شود. او از سال 91 در این پروژه مشارکت دارد و هر بار 400 – 300 جوجه پرورش می‌دهد.

کنار مرغداری کوچکش می‌نشینیم تا درباره روزهای زلزله و بعد از آن برایم بگوید: «همسرم فقط 40 سالش بود که رفت. خانه‌مان در زلزله کاملاً خراب شد، اما با کمک پسرم دوباره ساختیمش. هیچوقت نمی‌توانم سختی روزهای زلزله را از یاد ببرم؛ ماه‌هایی که در چادر بودم بزرگترین بچه‌ام 14 ساله بود و کوچکترین 4 ساله. بعدش مانده بودم اینها را چطور بزرگ کنم. همه روزهای زلزله را می‌بینند اما بی‌خانمانی و بی‌پناهی بعدش هم هست. خانه‌مان که درست شد، همه چیز بهتر شد، اما باز مانده بودیم چه کنیم؟» حالا جوجه‌ها را آورده بیرون تا هوایی بخورند. می‌گوید روزها همیشه می‌آورمشان بیرون. مرغ‌های پرورشی‌اش را به در و همسایه و آشنا می‌فروشد، آنقدر مشتری دارد که نیازی نیست به بازار برود. می‌گوید براحتی ازپس فروش و اداره مرغداری کوچکش بر می‌آید و کاملاً راضی است.

صدیقه محمد آبادی یکی از داوطلبان انجمن که همراهی‌مان می‌کند درباره این پروژه بیشتر توضیح می‌دهد: «از اردیبهشت 91 این طرح آغاز شد. 24خانوار در این پروژه فعال هستند. ما جوجه یک روزه را به خانم‌ها تحویل می‌دهیم و خودشان جوجه را تا 45 روزگی بزرگ می‌کنند و بعد هم آنها را می‌فروشند. پروسه فروش با خودشان است. در پرورش مرغ ها از هیچ نوع ماده شیمیایی استفاده نمی‌شود. اگر کسی در مرحله فروش هم مشکل داشته باشد کمکش می‌کنیم. آنها می‌توانند مرغ‌ها را در مرغ فروشی‌های سراسر بم عرضه کنند. هرکس با توجه به توانش جوجه پرورش می‌دهد از 55 جوجه گرفته تا 250. در مرحله اول شروع این طرح افراد وام کم بهره می‌گیرند. قفس و جوجه و مواد مورد نیاز هم در اختیارشان قرار می‌گیرد. در این مرحله انجمن ضامن بانکی‌شان می‌شود. پرورش مرغ یک شغل خانگی است، برای خیلی خانم‌ها سخت است که بیرون از خانه کار کنند و با هزینه کم، درآمد مناسبی داشته باشند. با این پروژه آنها هم به جوجه‌شان می‌رسند و هم به بچه‌شان. بعضی‌ها هم که حیاط ندارند و نمی‌توانند مرغ پرورش دهند کارهای خانگی دیگری می‌کنند مثل نانوایی یا تولید قوتو از خوراکی‌های سنتی کرمان.»

جمیله پورمیرزایی قفس جوجه‌ها را در حیاط کوچک خانه‌اش گذاشته.170جوجه در حال پرورش دارد. او هم همسر و خواهر و تعدادی از بستگانش را در زلزله بم از دست داده. مثل همه زلزله‌زده‌های بم قصه پردردی دارد. جمیله سه فرزند دارد که چشم‌شان به دست‌های اوست: «همسرم که رفت همه چیز را از دست دادیم. اینکه توی خانه کار می‌کنم خیلی خوب است. برای ما خانم‌هایی که نمی‌توانیم بیرون برویم، نمی‌دانید این کار چه کمک بزرگی است. چند روز که جوجه‌ها را دیر می‌رسانند کلافه می‌شوم. همه درآمد زندگی‌ام از پرورش مرغ و یارانه است.»

پیش هر کدام‌شان که می‌روی محال است قصه پردردی برایت تعریف نکنند: «تیرآهن به سر همسرم خورد. خون زیادی از دست داد. وقتی بردیمش کرمان، گفتند رفته توی کما. نمی‌دانم فهمید ما زنده مانده‌ایم یا نه؟ فقط وقتی ما را دید پایش را تکان داد. یک روز ماند و برای همیشه رفت. هنوز هم درد زلزله برایمان زنده است. درد زلزله حالا حالاها از یاد نمی‌رود. باورت نمی‌شود هنوز هم می‌ترسیم زلزله بیاید. هر روز این ترس را داریم. کوچه را آسفالت می‌کنند، می‌ترسم، می‌روم بیرون، همه‌اش می‌گویم سقف می‌آید پایین. هنوز هم ترس توی جانمان است. بماند بدبختی‌ها و تنهایی‌های بعدش.»

عباس سبزواری، مدیر انجمن همراهان بم و مسئول پروژه مرغ پاک هم در این باره بیشتر توضیح می‌دهد: «من همه خانواده‌ام را در زلزله بم از دست دادم. بعد از آن فکر کردم حالا وقت سوگواری نیست و باید ارزیابی درستی کنم که چه اتفاقی در بم افتاده و چه کسانی بیشترین آسیب دیده‌اند. به این نتیجه رسیدم که زنان و کودکان و افرادی که ضایعه نخاعی شده‌اند، آسیب پذیرترین‌ها هستند. آنها در اولویت کاریم قرار گرفتند. می‌دانستم بزودی انجمن‌های داخلی و خارجی شهر را ترک می‌کنند و باید به فکر انجمنی محلی باشیم. بنابراین انجمن را در سال 83 تأسیس کردیم.»

 به گفته سبزواری در این طرح توانمندسازی افراد، افزایش کرامت نفس و بازیابی شخصیت وعزت نفس افراد مد نظر قرار گرفت: «ما به فرآیند توانمند‌سازی به‌عنوان یک پروسه دراز مدت نگاه کردیم نه اینکه شغلی ایجاد کنیم و بعد افراد را رها کنیم. برای پروژه مرغ پاک دو سال کار پژوهشی انجام دادم. در این پروژه بر خلاف سازمان‌های امدادی که وام می‌دهند و بعد پرونده را رها می‌کنند ما در فرآیند اشتغال هم با افراد همراه شدیم. چراکه بحث توانمندسازی نباید رها شود. ما در این طرح همه تلاش‌مان را کردیم تا کاغذبازی اداری را که مانعی بازدارنده است به حداقل برسانیم. برای همین بسیاری از پرونده‌های وام را در خیریه تشکیل دادیم.»

 او به بحث اشتغالزایی پس از بحران هم اشاره می‌کند: «بحث اقتصاد فقط موضوع پول نیست و ابعاد روانی هم دارد و درواقع اگر اقتصاد یک جامعه را احیا کنیم به ابعاد روانی و اجتماعی آن جامعه هم کمک کرده‌ایم. متأسفانه در بازسازی بم فقط به بازسازی فیزیکی توجه شد و بازسازی اقتصادی – اجتماعی مد نظر قرار نگرفت که امیدوارم در موضوع زلزله اخیر مد نظر قرار بگیرد.»

14 سال از زلزله بم می‌گذرد اما هنوز کاستی‌های بسیاری در روند احیای زندگی اجتماعی و چرخه اقتصادی شهر دیده می‌شود. آیا بم لااقل الگویی برای بازگشت روح زندگی به کرمانشاه خواهد شد؟


تعداد بازدید : 134

ارسال نظر

ارسال