به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، پذیرش عمومی جامعه به گونه ای است که دختر با اجازه پدر وارد یک زندگی مشترک می شود، هرچند ممکن است که در برخی از موارد بدون اجازه این اتفاق صورت پذیرد اما باور فرهنگی این است که مردان جنس خودشان را بهتر می شناسند و این پدر است که می تواند در مسیر یک انتخاب صحیح به دخترش کمک کند.
کنار هم قرار گرفتن دختر و پسر به عنوان همسر، باید سرآغازی برای تحول و رشد در زندگی و رسیدن به آرامش باشد. این آرامش نیاز به انتخاب یک همسر شایسته دارد تا هر روز بیش از گذشته احساس بالندگی را در خانه افزایش دهد. از این رو تصمیم گیری برای برگزیدن بهترین همسر ملزوم به استفاده از نظر والدین به عنوان اولین مشاوران است.
دختران در سنین مختلف برای پذیرفتن یک پسر به عنوان همسر خود علاوه بر تائید شدن از سوی پدر به اجازه او در حین عقد نیز نیاز دارند. حکمی که به واسطه آن عده ای، اسلام را به بهانه تبعیض بین زن و مرد و تحقیر کردن زن در ناتوانی در امر تصمیم گیری، آن را مورد عتاب و سرزنش قرار می دهند. آیا زنان قادر به تصمیم گیری برای انتخاب یک همسر خوب برای خود نیستند؟
اذن پدر؛ شرط لازم و نه کافی
در خصوص اجازه ولی در امر ازواج دختر، باید سه نظر را مورد توجه قرار داد. نخست اینکه وقتی دختر بالغ می شود، به طور مستقل می تواند در موضوعات مختلف زندگی خود از جمله ازدواج، تصمیم گیری کند. همانگونه که در معاملات اقتصادی، فعالیت های اجتماعی، تحصیلی و... این کار را انجام می دهد.
دوم، دختران تشنه محبت و وفا هستند و مردان با آگاهی از این امر با نیت های درست و نادرست از این امر بهره برداری می کنند، لذا برای دخترانی که تا کنون ازدواج نکرده اند، اجازه پدر شرط اساسی می باشد.
سوم، نظریه ای که قانون کشور ما نیز بر آن استوار است، در بعضی از شرایط، دختر میتواند خودش به صورت مستقل در موضوع ازدواجش تصمیمگیرنده باشد، اما در بعضی از شرایط، لازمه نکاح صحیح دختر اذن پدر است. همه فقهایی که اجازه ولی را در نکاح دختر شوهر نکرده، معتبر دانسته اند، قید میکنند که اعتبار اجازه ی ولی تنها در صورتی است که ولی بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه نکند. اگر ولی با وجود خواستگار شایسته و متناسب و مورد تمایل دختر، از دادن اجازه خودداری کند، نیازی به کسب اجازه از پدر نیست و شرط فوق ساقط است و همچنین هرگاه پدر دختر غایب باشد و به او دسترسی نباشد، اجازه پدر معتبر نیست. ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی به این موارد میپردازد و شرایط کلی اذن پدر و رضایت وی در ازدواج دختر را شرح میدهد.
آنچه از این قانون استنباط می شود، نه در تضاد با حقوق زن و تحقیر کردن که تماما در حمایت از حقوق و رعایت حال دختران و تامین مصالح آنها محسوب می شود. بدین سبب که شهوت در مرد غالب و زن اسیر محبت است. شنیدن نغمه محبت و صفا و عشق از سوی مردان برای زنان کافی است تا آنها فقط به ندای دل شان گوش دهند و ندای عقل شان را به فراموشی بسپارند. پدر به عنوان یک جنس هم نوع با خواستگار، درک بهتری از روحیات او خواهد داشت و ظرایفی را می بیند که در آن راستا دختر قادر به دیدن آنها نیست. اما همین که جنبه حمایتی به جنبه سوءاستفاده از اختیار و ولایت تبدیل شد، دیگر قانون ار آن حمایت نکرده و به دختر اجازه می دهد که مستقلا ازدواج نماید.
از نظر شهید مطهری اجازه پدر برای ازدواج دختر به علت روان شناسی متفاوت زن و مرد است. حس شکارچی گری مرد از یک طرف و خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر اذن پدر را به منزله احتیاط و مراقبتی قرار داده است که قانون برای حفظ دختر ازدواج نکرده در نظر گرفته است و چنین احتیاط و مراقبتی با اصل آزادی انسان ها منافات ندارد.
طرح جنجالی "بدون اذن پدر"
چندی پیش، حمیده زرآبادی، عضو فراکسیون زنان مجلس، از ارائه طرحی یکفوریتی در مورد حذف اذن پدر برای ازدواج خانمهای جوان به مجلس خبر داده بود. بر اساس این طرح «دخترانی که بالای 28 سال داشته باشند، 5 سال سابقه بیمه یا مدرک فوق لیسانس داشته باشند، میتوانند بدون اجازه پدرشان ازدواج کنند.» همچنین، افرادی که شرایط بالا را نداشته باشند برای ازدواج بدون اذن پدر، نیاز به حکم دادگاه دارند که ظرف مدت یک ماه تعیین تکلیف میشوند. طرحی که به منظور افزایش آمار ازدواج مطرح شد. به گفته حمیده زرآبادی، 85 درصد دختران در ایران در بین سنین 15 تا 29 سال ازدواج میکنند و تنها 15 درصد هستند که بعد از این سن روی به ازدواج میآورند. با توجه به این موارد، در این طرح 28 سالگی را برای رشیده بودن یک دختر انتخاب کردند زیرا این سنی است که دختران به سمت تجرد بودن میروند.
پدر؛ کنترل کننده بُعد هیجانی در ازدواج
زهرا محمدیان کارشناس و مشاوره خانواده، در خصوص نقشی که والدین در امر ازدواج دارند، می گوید: ازدواج یک مقوله ای است که بُعد هیجان آن، در بین افراد زیر 30 سال و حتی گاها بالای 30 سال بیشتر از بُعد منطقی است. در ازدواج افراد پایین تر از 30، بُعد هیجانی با هرمون ها مخلوط و عدم رشد شناختی را به همراه دارد. اما، در افراد بالاتراز این سن هرمون ها منظم تر شده و به تبع آن رشد شناختی هم بیشتر می شود گرچه هنوز آن بُعد هیجانی ازدواج وجود خواهد داشت و بر اساس یک کشش افراد به سوی هم کشیده می شوند. از این رو، نقش پدر و مادر در انتخاب با توجه به اینکه جوانان در انتخاب های جدید بر اساس آزادی ها و محیط های که در آن قرار می گیرند همچون دانشگاه، مهم است.
محمدیان در ارتباط با اذن پدر در ازدواج دختر گفت: چرا در اسلام و قانون اذن پدر وجود دارد؟ چرا جایی از اذن مادر سخن گفته نشده است؟ چرا که مادر احساسی است. همانطور که گفته بودیم در ازدواج بُعد هیجانی بالاتر از منطق است در اینجا یک نیروی منطقی لازم است که آن را کنترل کند. در بین زن و مرد، مرد منطقی تر است. از لحاظ فیزیولوژی هم از زمان بلوغ تا مرد شدن آنها فقط یک هرمون ترشح می کنند اما در زنان دائما هرمون های استروژن و پروژسترون ترشح می شود و به همین علت در طبیعت، زنان احساسی تر هستند. از این رو نیاز است تا یک مرد بتواند این هیجان را کنترل کند.
مشاور خانواده، در ارتباط با طرح " ازدواج دختران بالای 28 بدون اذن پدر" اشاره کرد که: با چنین طرح هایی ما می توانیم شاهد ازدواج هایی باشیم که بیشتر هیجان در آن نقش دارد و در همین راستا شکست چنین ازدواج ها نیز بیشتر خواهد بود. چرا که در سال اول ازدواج هیجان پر رنگ است. یک سال بعد از ازدواج هیجان فروکش می کند و منطق جایگزین می شود و آنجاست که مشکلات خودشان را نشان می دهد.
این روان شناس بالینی با تاکید بر نقش خانواده در انتخاب همسر اضافه کرد: اولین رکن و معیار برای ازدواج از سال 2013-2012 توسط انجمن روان پزشکان امریکا، معیارهای فرهنگی در نظر گرفته شده است. یعنی در ازدواج دو فرد باید با هم تناسب داشته باشند. والدین در این مسیر نقش غربالگری دارند. من شاخ درختی را که بخواهم قلمه بزنم و جای دیگر آن را بکارم باید در نظر بگیرم که آیا آن خاک برای این قلمه زدن مفید است یا خیر؟ خانواده ها، فرهنگ و متناسب بودن با هم را تخمین می زنند. اینکه فرهنگ یک خانواده با خانواده دیگر تطابق دارد یا دچار تعارض است.
همچنین در ارتباط با اهمیت خانواده در ازدواج بیان کرد: ازدواج فقط پیوند دو فرد نیست بلکه پیوند دو خانواده است. آنچه در اینجا اهمیت دارد اینکه برخی از جوانان به علت علاقه و همان بُعد هیجانی ازدواج ممکن است در مقابل والدین خود بایستند. این مسئله از نظر روانکاوی کاملا اشتباه است چرا که در واقع آنها با این کار به ازدواج خود لطمه می زنند. این دختر و پسرها در ناخودآگاه خود از چیز با ارزشی عبور کردند و در نتیجه سطح توقع شان از همسرشان بالا می رود. زمانی که یک دختر بخاطر علاقه به یک پسر جلوی خانواده خود می ایستد به صورت ناخودآگاه سطح توقع او از شوهرش بالا می رود با این تفسیر که من به خاطر تو در ذهنم از والدینم گذشتم.
در زندگی زناشویی اختلاف سلیقه و دعوا وجود دارد یا همه مردها بعد از یک کار روزانه خسته به خانه بر می گردند و آن وقت اگر این توقع بخاطر گذشتن از خانواده ایجاد شده باشد قابل کنترل نیست. در واقع زن انتظار دارد همسرش برای او کارها بزرگی انجام دهد. این خطای ازدواجی است که جوان ها در گیر آن می شوند. برای رسیدن به همدیگر قرار است چیزهای جدید به دست بیاوریم نه اینکه چیزهایی را که داشته ایم هم از دست بدهیم. برای سلامت ارتباط خودشان بهتر است این کار را نکنند.