به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، با حسن عشایری پژوهشگر مسائل اجتماعی در مورد شک در زندگی زناشویی به گفتوگو نشستیم که در ادامه می خوانید:
شک در زندگی مشترک و بین زوجین از کجا شروع می شود و این شک چه پیامدهایی دارد؟
زندگی مشترک با یک همسفر ارتباطی توام با اعتماد است که این اعتماد دائما نیازمند تایید است. این تایید اعتماد و عشق متقابل به منزله شک نیست بلکه علامت دلبستگی است. در این میان دو مساله مطرح است: بعضی افراد از ابتدا شکاک هستند و این موضوع به آسیب شناسی روانی نیاز دارد. منظورم افرادی که اسکیزوفرنی یا اختلالات حاد روانی دارند نیست بلکه برخی از افراد کلا به دلایل تجربیات گذشته شان و مسائلی از این دست شکاک هستند و همه چیز را خیلی سریع زیر سوال می برند. این افراد اگر در ارتباط توام با دلبستگی قرار بگیرند ممکن است دچار شک شوند. به هر حال همه جا مزاحمت ها وجود دارد و برخی افراد هم به سرک کشیدن در زندگی دیگران عادت دارند.
اگر شکی پایدار باشد خطرناک است، شاهد این هستیم که برخی شکشان آنقدر قوی میشود که تبدیل به یک استرس مزمن یا اختلالات شدید روانی شده و زندگی آنها تبدیل به یک زجرگاه می شود. این در همه دنیا وجود دارد و ما در ایران هم شاهد آن هستیم. حتی ارگانیزاسیونهایی وجود دارند که پول در میآورند تا افراد را کنترل کنند که با چه کسانی صحبت می کنند و کجا می روند. من برای مثال در بین بیمارانم شاهد این هستم که افرادی مراجعه میکنند و میگویند وقتی برای دوش گرفتن داخل حمام می روم متوجه میشوم همسرم جیب لباس مرا گشته است و دلیل این کنترل کردن ها مشخص نیست. اینها نشان دهنده یک اختلال جدی روانشناختی در خانواده و فقدان علاقه و عشق واقعی و منطقی بین زوجین است. این خانواده در سایه شک و دودلی نمی تواند خوشبخت باشد و فرزندان خوشبخت تربیت کند.
اگر شک و دودلی در رابطه ای ایجاد می شود دلیش این است که نقطه یا نقاط تاریکی در رابطه وجود دارد که حل نشده باقی مانده و این شک ها یک علامت هشدار است. یعنی اینکه این شک ها چه در واقعیت ریشه داشته باشد و چه بر اساس اوهام باشد نشان دهنده یک هشدار جدی در رابطه است و این رابطه نیازمند بررسی و آسیب شناسی بوده و حتما مشکلی جایی وجود دارد. کسی که در زندگی خانوادگی نتواند ارتباطات سالم برقرار کند ممکن است شخصیت ضعیفی داشته و خارج از خانواده و با رفتارهای غیراجتماعی بخواهد این خلا را جبران کند.
اگر بخواهیم در مورد اینکه شک از کجا شروع می شود آسیب شناسی انجام دهیم، بررسی های مختصری در این زمینه داشتهام. برای مثال زوجی که دچار مشکل شک در زندگی مشترک شدهاند در درجه اول اطرافیان و محیط پیرامون در این مساله نقش دارد. پچپچها و حرف های درگوشی و دخالت ها و سرک کشیدن های بی دلیل برخی از ما در زندگی دیگران هم نقش بی بدیلی در به هم خوردن زندگی مشترک دیگران دارد. برخی کارشان فقط تخریب است و برای افرادی که شخصیتی ضعیف دارند این دخالت های بی دلیل می تواند مشکلات زیادی ایجاد کند. در این میان رسانه ها و سریال های ترکی که در سال های اخیر ساخته شده هم تاثیر زیادی بر ایجاد این شک و دودلی بین زوجین دارد. افراد از کلاهبرداری ها به ویژه کلاهبرداری های عشقی که افراد در این سریال ها از هم می کنند الگو می گیرند و تصور می کنند همیشه باید این گونه باشند. در کنار همه اینها رابطه ضعیف و متزلزل و فردی که شخصیت متزلزل دارد بیشتر در معرض شک و پایدار ماندن آن شک می شود.
با نرم افزارهای جدید موبایلی و گوشیهای اندروید افراد به تازگی میتوانند با وارد کردن یک کد در گوشی یک فرد بفهمند آن فرد کجاست که این نرمافزار در صدا و سیما هم تبلیغ می شود. به نظر شما این درجه از تجسس و دخالت در حریم شخصی درست است؟
در درجه اول باید این مساله را متذکر شوم که کنترلی که در مورد فرزندان از سوی پدر و مادر صورت می گیرد اسمش شک نیست و این اصلا بد نیست اما در رابطه زناشویی افراد اجازه هیچ نوع تجسسی را در زندگی یکدیگر ندارند. در درجه دوم برای برطرف شدن شک در یک رابطه باید همه چیز روشن باشد و هیچ نقطه تاریکی در رابطه وجود نداشته باشد. اگر شکی ایجاد می شود به دلیل این است که نقطه تاریکی در رابطه وجود دارد. از سوی دیگر هم در ایران ما هیچ تصور درستی از حوزه خصوصی یا حیطه شخصی افراد نداریم. در کنار همه اینها نکته ای که اینجا باید یادآور شوم این است که بعضی جاها اگر شک در زندگی زناشویی شکل بیمارگونه نداشته باشد و روابط سالم باشد و به شیوه درست این شک مطرح شود بد نیست و نشان دهنده استمرار علاقه است. جمله ای زیبا در این زمینه وجود دارد که گفته می شود: نگران آنم که کسی نگرانم نباشد! ما بالاخره نیازداریم برای اطرافیان خود مهم باشیم. اما این شک باید بلافاصله بعد از مطرح شدن برطرف شده و نباید باقی بماند زیرا باقی ماندن آن نشاندهنده ضعف رابطه است.
در کنار اینها اگر بخواهیم صرف نظر از رفتار دولتها رفتار خودمان را بررسی کنیم باید بگوییم اکثر ما در روابط خود با دیگران با دیدی طلبکارانه چون از حمایت دیگری برخوردار نبودیم یا این حمایت کم شد به آن فرد شک کردیم و این نشان دهنده این است که ما خودمان هم اصلا نگران رفتارها و جملاتی که در مقابل دیگران به کار می بندیم نیستیم. ما آنقدر واقعیت را پررنگ و کمرنگ کردیم(نمی خواهم بگویم دروغ گفتیم) که باور ما به یکدیگر سست شده است و این در خانواده هم می تواند تشدید شود. خانواده مانند آینهای باید بازتاب بودن فرد باشد.
اگر از من پرسیده شود در زندگی خود خوشبختی یا بدبخت؟ من صداقت رفتار خودم و همسرم که او هم روانشناس است را نشان خوشبختی و بزرگترین نعمت می دانم که این صداقت رفتار به فرزندان ما هم سرایت کرده است. باید در آموزش و پرورش ما این صداقت در رفتار و گفتار به افراد آموخته شود. مداخلات اطرافیان هم در زندگی افراد باید به حداقل برسد.