از سویی نیز افزایش تنشهای ژئوپلیتیک در بازار جذب سرمایه به جنگی تمامعیار تبدیل شده است. در کنار شرایط پیچیده بینالملل، اختلافات داخلی و وجود مواضع متضاد در برابر شرکتهای خارجی شرایط را برای توسعه صنعت نفت کشور پیچیدهتر کرده است. تمام این شرایط موجب شده لزوم استفاده از اهرم دیپلماسی در امور نفتی بیش از هر زمانی احساس شود. به گزارش دنیای اقتصاد، برای بررسی بیشتر شرایط با امیرحسین زمانینیا، معاون امور بینالملل وزارت نفت گفتگو شده است. زمانینیا که پیش ازورود به وزارت نفت، سالها در وزارت امور خارجه کشور مشغول بوده، بر این باور است «فشارهای خارجی از ابتدای انقلاب همواره مانع از جذب سرمایه موردنیاز در صنعت نفت ایران شده است» که این خود نشاندهنده نقش کمرنگ «دیپلماسی» در صنعت نفت ایران است. حال در شرایطی که لزوم تقویت «دیپلماسی نفتی» بیش از هر زمان دیگری مطرح است به گفته معاون امور بینالملل وزیر نفت«اختلافات و دودستگیهای داخلی» دستاندازها را در این مسیر افزایش داده است. وی با اشاره به مشکلآفرینیهای دونالد ترامپ علیه ایران میگوید: «قرارداد فاز 11 پارس جنوبی نشان داد شرکت بزرگی چون توتال ریسک سرمایهگذاری در ایران را قابل محاسبه میداند. در واقع تحلیل این شرکت از شرایط بینالمللی ایران این است که بازگشت تحریمها غیرمحتمل است، هرچند غیرممکن نیست.» مشروح گفتوگو با زمانینیا را در ادامه میخوانید.
در حال حاضر برخی کشورهای منطقه تعاملات خوبی با شرکتهای خارجی دارند و حتی قراردادهای مشارکت در تولید منعقد میکنند یا اینکه شاهد آمادگی عربستان برای فروش بخشی از آرامکو هستیم؛ ایران چه ظرفیتهایی دارد که در زمینه جذب سرمایه با این کشورها رقابت کند؟
این سوال بسیار مهمی است و از دو بعد میتوان به آن جواب داد؛ یکی بعد فنی و دیگری بعد سیاسی و ژئوپلیتیک. از نظر سیاسی ما از اول انقلاب نتوانستیم به نحوی که شایسته ذخایر نفت و گازمان است، سرمایه خارجی جذب کنیم. این بسیار طبیعی بود، ما یک کشور انقلابی بودیم و به دلیل تقابلی که با کشورهای غربی و آمریکا داشتیم، نتوانستیم سرمایه مورد نیاز را در صنعت نفت و گاز خود جذب و آنطور که باید ذخایر خود را توسعه داده و نفت و گاز استخراج کنیم. در این میان مساله جنگ و بعد هم تحریمهای سازمان ملل شرایط را بسیار دشوارتر کرد. بنابراین ما از لحاظ میزان جذب سرمایه از کشورهای همسایه و رقبای منطقهای خود عقب ماندیم. اما در حال حاضر تا آنجا که به صنعت نفت و گاز مربوط است، بعد از برجام شرایط عادی شده است و ایران نیز مانند بقیه کشورهای نفتخیز میتواند در جذب سرمایه رقابت کند.
از بعد فنی ایران چه مزایایی دارد؟
به اعتقاد من، به دلیل زیربنای مهندسی، یعنی نیروی انسانی، هزینه پایین اکتشاف و استخراج و محیط سیاسی داخلی مورد قبول برای خارجیها، ما رقیب جدی برای دیگر کشورها هستیم. از سویی من فکر میکنم یکی از امتیازات مهم ایران همان نقطه ضعفش است. نقطه ضعف ما این است که در طول سالیان دراز نتوانستیم سرمایه خارجی به اندازه کافی جذب کنیم و حال که شرایط عادی شده فرصتهای بسیاری در ایران هست و این را شرکتهای خارجی به خوبی میبینند. بنابراین تردید ندارم که ظرف 4 تا 5 سال آینده شاهد رونق بسیار خوبی در صنعت نفت و گاز ایران خواهیم بود.
با وجود فشارهای سیاسی خارجی که به عدم سرمایهگذاری کافی در صنعت نفت منجر شد، چطور این صنعت در ایران سر پا ماند؟
به یاد دارم که بعد از جنگ حدود سال 87 میلادی دبیرکل سازمان ملل، معاون خود(عبدالرحیم ابی فرح) را برای برآورد خسارات مستقیم ناشی از جنگ بر مبنای قطعنامه 598 به ایران فرستاد. ایشان اعلام کرد ایران 100 میلیارد دلار خسارت مستقیم از جنگ دیده است، البته خسارات کلی بسیار بیشتر از این مقدار بود. در گزارش آقای ابی فرح چند جمله نیز وجود داشت که جلب توجه میکرد؛ ایشان گفته بودند: «صنعت نفت ایران در حال فروپاشی است. اگر وضع بر همین منوال ادامه یابد و تکنولوژی و سرمایه جدید وارد صنعت نفت و گاز ایران نشود، این صنعت از هم میپاشد.» ابی فرح در شرح صنعت نفت ایران گفته بودند که به شکل «وصله و پینه کردن» (cannibalize) کار میکند. این دیدگاه بیرونی به صنعت نفت ما بلافاصله بعد از آتش بس بود. اما صنعت نفت ما به هر حال پابرجا ماند. به اعتقاد من دلیل آن پایه و زیر بنای مهندسی ایران است. مهارت مهندسان و تکنیسینهای ما با کشورهای منطقه و دیگر کشورهای نفتخیز قابل مقایسه نیست. بنابراین از لحاظ علمی چون ما در شرایط بهتری قرار داریم، توانستیم با صنایع داخلی و همان وصله پینه کردنهایی که ابیفرح گفته بود این صنعت را سر پانگه داریم و پیشرفتهای خوبی داشته باشیم. از این لحاظ باید مهندسان و کارکنان صنعت نفت مورد شناسایی ملی قرار بگیرند تا همه بدانند آنها چطور فداکاری و ازخودگذشتگی کردند تا این صنعت باقی بماند.
واگرایی با سیاستهای آمریکا چگونه در مسیر جذب سرمایه ایران اختلال ایجاد کرد؟
بعد از انقلاب و بعد از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا، این کشور اولین جایی را که تحریم کرد، صنعت نفت و گاز ما بود تا هیچ آمریکایی نتواند در صنعت نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کند، بعد هم که تحریمهای ایلسا (تحریمهایی که در دهه 90 میلادی علیه ایران و لیبی وضع شد. در سالهای اخیر و بهدنبال تغییر حکومت لیبی، این تحریمها ایسا نامیده شدند) را تصویب کردند تا مانع سرمایهگذاری دیگر کشورهای غیرآمریکایی نیز شوند. اما این قسمت از تحریمها از سوی شرکتهای اروپایی خصوصا توتال که به تازگی نیز قراردادی با ایران به امضا رسانده، نادیده گرفته شد.
این واگرایی در حال حاضر مانع از جذب سرمایه در ایران نمیشود؟
در حال حاضر ایران در شرایط عادی است و دونالد ترامپ سعی میکند فضا را آلوده کند، اما آنطور که قرارداد اخیر فاز 11 پارس جنوبی نشان داد تحلیل شرکت بزرگی چون توتال از شرایط بینالمللی ایران است که ریسک سرمایهگذاری در ایران قابل محاسبه و ریسک بازگشت تحریمها قابل تحمل است. در واقع اینطور میبینند که بازگشت تحریمها غیرمحتمل است هرچند غیرممکن نیست. از آنجا که در صنعت نفت و گاز شرکتهای کوچک و متوسط به عملکرد شرکتهای بزرگ نگاه میکنند و تصمیم میگیرند، بنابراین فکر میکنم آنها نیز برای سرمایهگذاری در ایران بیشتر عجله خواهند کرد و تردیدها را کنار خواهند گذاشت.
چرا تحریمهای ایلسا چندان از سوی شرکتهای خارجی جدی گرفته نشد؟ یک بار با قراردادهای بایبک و حالا با قراردادهای جدید نفتی زیر پا گذاشته شدند.
زیرا آمریکاییها میخواستند قوانین خود را در خارج از آمریکا اجرا کنند که «اجرای قوانین آمریکا به شکل فراسرزمینی» نامیده میشود. اما روابط بینالملل بسیار بیرحم است و این موضوع مورد اعتراض شرکتهای اروپایی قرار گرفت. در واقع آمریکاییها چون قدرت زیادی دارند تا جایی که توانستند تحریمها و قوانین خود را علیه ایران اعمال کردند، اما از یک مرحله به بعد با مقاومت شرکتهای خارجی از جمله توتال مواجه شدند. آمریکا هم خیلی زیاد روی این مساله پافشاری نکرد، اما به هر حال این تحریمها را وضع کردند.
تحریمهای اخیر که با برجام رفع شد، چه فرقی با تحریمهای ایلسا داشت و اینکه چرا با این تحریمها همه شرکتها از ایران خارج شدند؟
چون این تحریمها از سوی شورای امنیت سازمان ملل وضع شد. بعضا، به خصوص در دولت قبل، گفته میشد قطعنامههای شورای امنیت کاغذ پاره است. در حالی که وقتی آمریکا به تنهایی ما را تحریم کرده بود، اروپاییها و آسیاییها الزام زیادی برای رعایت تحریمهای یکجانبه این کشور نمیدیدند. اما برعکس زمانیکه تحریمها به شورای امنیت رفت و به ما تحمیل شد، همه مجبور به رعایت آن شدند و همینطور رعایت نیز کردند؛ از توتال گرفته تا دیگر شرکتها همه این تحریمها را رعایت کرده و از ایران خارج شدند. این تفاوتی بود که در دوران آقای احمدینژاد خوب شناسایی نشد. برجام از این لحاظ مهم بود که توانست تحریمهای چندجانبه سازمان ملل را مرتفع کند. بعضی از تحریمهای یکجانبه آمریکایی که مربوط به پرونده هستهای ایران نیز نبود، همچنان ادامه دارد و بعضی از کشورها سعی میکنند آنها را رعایت کنند و برخی نیز رعایت نمیکنند.
منتقدان قرارداد با توتال میگویند در حالی که هنوز تحریمهای بانکی باقی است، توتال چگونه در ایران سرمایهگذاری خواهد کرد؟ یعنی سرمایه مورد نظر چگونه وارد ایران خواهد شد؟
پیشفرض این حرف درست نیست، ما در حال حاضر تحریم بانکی نداریم، بلکه احتیاط بانکی داریم. در دوران تحریمها بسیاری از بانکهای بزرگ اروپایی، ژاپنی و کرهای به دلیل همکاری با ایران از سوی وزارت خزانهداری آمریکا جریمه شدند. به همین دلیل با وجود اینکه هیچ تحریم حقوقی مثلا در زمینه همکاری در نفت و گاز وجود ندارد، اما به خاطر فضای روانی به خصوص بعد از آمدن آقای ترامپ، بانکها احتیاط میکنند. البته در حال حاضر بانکهای متوسط و کوچک بسیاری با ایران همکاری میکنند. اما درخصوص اینکه مشکلات نقل و انتقال پولی وجود دارد، توتال به نحوی مشکل خودش را حل کرده است و با دو شریک دیگرش حدود 5 میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری میکنند که از این مقدار نیمی به توتال تعلق دارد. حالا منتقدان مشکلشان با اینکه توتال مشکلاتش را حل کرده است، در چیست؟
چرا شرکتهای خارجی تحریمهای آمریکا را نادیده میگیرند اما بانکها همچنان برای همکاری با ایران احتیاط میکنند؟
برخی شرکتهای خارجی نیز برای ورود مجدد به ایران احتیاط میکنند. همچنین توجه داشته باشید که تحریمهای ایسا به وضعیت هستهای ایران مربوط نیست. ایسا تحریمهایی مربوط به مسائل حقوق بشر، حمایت مالی از تروریسم و ساخت موشک است اما برجام تحریمهای مربوط به مساله هستهای را مرتفع کرد. البته باید توجه داشت که روابط سیاسی و دیپلماسی را نمیتوان خیلی مکانیکی بررسی کرد. در واقع فضای سیاسی یک تصویر است. در حال حاضر نیز همچنان تصویر واگرایی ایران و آمریکا در ذهنها وجود دارد. ما میگوییم آمریکاییها ایران هراسی را بیدلیل تشدید میکنند. در حال حاضر بعد از برجام موفقیت ما در این است که اتحادیه اروپا و نه تنها کشورهایی که در گروه 1+5 هستند از برجام حمایت میکنند. آمریکا نیز هرچند به مفاد برجام عمل کرده اما بعضا اظهاراتی از سوی آقای ترامپ میشود که نقض صریح برجام است. از جمله اینکه در جلسه گروه 20 از سران این گروه خواست که با ایران همکاری اقتصادی نداشته باشند، در حالی که در برجام همه امضاکنندگان تعهد دادند در تسهیل روابط اقتصادی ایران کمک کنند.
مشکلاتی که در بخش بانکی باقی مانده مانع حضور دیگر شرکتهای خارجی نمیشود؟ به هر حال توتال یک میلیارد دلار از منابع داخلی شرکت برای سرمایهگذاری در فاز 11 صرف خواهد کرد.
من به شما این اطمینان را میدهم که تا پایان سال چند قرارداد دیگر مانند قرارداد فاز 11 با شرکتهای روسی و آسیایی و اروپایی بسته خواهد شد.
تا پایان سال ممکن است چند قرارداد دیگر منعقد شود؟
بر اساس بندهای برنامه اقتصاد مقاومتی که به وزارت نفت ابلاغ شده مکلف هستیم تا پایان سال 10 قرارداد در بالادست صنعت نفت و گاز منعقد کنیم.
در مجموع این تعداد قرارداد چه میزان سرمایه وارد صنعت نفت میکند؟
توجه داشته باشید این تعداد قرارداد هدف و برنامه تکلیف شده به شرکت ملی نفت است. فکر میکنم در صورتی که طبق برنامه پیش برویم این حجم از قرارداد بین 35 تا 50 میلیارد دلار سرمایه جذب صنعت نفت کند.
کدام پروژهها شانس بیشتری برای انعقاد قرارداد دارند؟
ما 25 مذاکره را بهطور موازی بیش از یک سال است که شروع کردهایم و در حال حاضر این مذاکرات در جریانند. قراردادهای نفتی چون پیچیدگیهای خاص خودشان را دارند، زمانبر و انرژیبر هستند. از سویی تعداد نیروهایی که شرکت نفت برای مذاکرات دارد، محدود است. هدف این است که تا پایان سال 10 قرارداد امضا شود که بیشتر این مذاکرات بر سر میادین مشترک هستند. حدود 28 میدان مشترک داریم که آنها هم اولویتبندی شدهاند. حدود 7 شرکت روسی در حال کار روی طرح توسعه میادین ایران هستند و تا پایان جولای برنامههای خود را ارائه میدهند و بعد مذاکرات قراردادی آغاز میشود. همچنین مذاکرات با بسیاری از شرکتهای آسیایی و اروپایی در جریان است.
فکر میکنید قرارداد بعدی چه زمانی و بر سر کدام میدان نفتی یا گازی باشد؟
بر اساس انتظاری که وزارت نفت از شرکت ملی نفت دارد، شخصا فکر میکنم تا سه، چهار ماه آینده یک قرارداد دیگر خواهیم داشت که احتمالا با شرکتهای روسی خواهد بود. چون در مذاکراتشان جلوتر هستند.
آقای یارجانی، رئیس اسبق امور اوپک معتقدند در قراردادهای نفت و انرژی باید نگاه ملی داشت و باید از بخشینگری در صنعت نفت و گاز ممانعت کرد، بهطوریکه در برخی مباحث از جمله مذاکرات با هندیها بر سر توسعه فرزادB یا بحث ترکمنستان تصمیمگیریها در سطوحی بالاتر از وزارت نفت اتخاذ شود. چقدر با این موضوع موافقید؟
حرف آقای یارجانی کاملا درست است، اما فکر میکنم ما در حال حاضر این کار را انجام میدهیم. هم ریاست جمهوری، هم وزارت خارجه و هم وزارت نفت مانند یک تیم کار میکنند. در واقع وزارت نفت بر مبنای قانون نفت کار خود را انجام میدهد و در هر پروژهای تلاش میکند با انجام محاسبات منافع ملی را به حداکثر رسانده و ارقام و اعدادی را که نصیب خزانه کشور میشود، بیشتر کند. از سویی این امکان وجود دارد در پروژهای بین منافع مالی و مصالح بزرگتر استراتژیک کشور تعادل ایجاد کرد. در واقع یکی از مسوولیتهای رئیسجمهور ایجاد این هماهنگیهای بین مسائل استراتژیک و ثروتزایی وزارت نفت است. به همین دلیل هم بود که خارج از مناقصه و به دلایل استراتژیک توسعه فرزادB به هندیها واگذار شد. البته نهایی شدن قرارداد مشروط به این شد که وزارت نفت با هندیها به تفاهمی برسد که هر دو طرف از آن منتفع شوند. واگذاری پروژه خارج از مناقصه امتیاز بزرگی بود که به هندیها داده شد؛ این امتیازدهی به دلیل برآیند تصمیمگیری اقتصادی، استراتژیک و سیاسی بود. بنابراین هرچند حرف آقای یارجانی درست است و در همکاریهای اقتصادی هم منافع اقتصادی و هم منافع استراتژیک و بلندمدت کشور باید لحاظ شود، اما این نکته نیز اهمیت دارد که وقتی توسعه یک میدان بزرگ خارج از مناقصه به شرکتی واگذار میشود، باید نهایتا قراردادی منصفانه و عادلانه منعقد شود. یعنی هر دو طرف از آن منفعت منطقی داشته باشند.
حرف شما درست است، اما آیا نمیتوان مذاکرات را مقداری گستردهتر کنیم و در ازای چشمپوشی از برخی منافع در قرارداد فرزادB، در بخشهای دیگری از اقتصاد بهطور مثال برای توسعه منطقه آزاد چابهار امتیازاتی از هندیها بگیریم؟ مانند آنچه در دوران جنگ اتفاق افتاد که در ازای نفت، ایتالیاییها کارخانه فولاد مبارکه را برای ایران ساختند.
هند کشور بسیار مهمی برای ایران است. آسیا بازار آینده مصرف انرژی است، بنابراین این منطقه به خصوص هند و چین برای ایران بسیار اهمیت دارند. از این رو حتما همه اهداف بلندمدت در تصمیمگیریها لحاظ میشود. به همین دلیل مذاکراتمان با هند هنوز ادامه دارد. در واقع ایران گفته بود که این پروژه را به مناقصه نمیبرد و به هند واگذار میکند به شرطی که قرارداد تا سپتامبر 2016 نهایی شود. اما این مذاکرات به نتیجه نرسید ولی به دلیل ملاحظات استراتژیک، وزارت نفت مذاکرات را قطع نکرد به امید اینکه مذاکرات نتیجه دهد. امیدوارم با هندیها به تفاهم برد-برد برسیم.
نمونه دیگر ترکمنستان است. در حال حاضر روابط گازی ایران و ترکمنستان در چه مرحلهای است و ایران قصد دارد درخصوص مشکلات زمستان گذشته چه موضع و تصمیماتی اتخاذ کند؟
ترکمنستان نیز برای ما اهمیت زیادی دارد. این کشور همسایه ایران است، بنابراین ثبات و رونق اقتصادی آن برای ما اهمیت دارد. ترکمنستان گاز زیادی دارد و زمانی برای مصرف داخلی به گاز این کشور نیاز داشتیم، اما این کشور حسن همجواری را رعایت نکرد. در دولت قبل در اوج سرمای زمستان گاز را قطع و قیمتها را سه برابر کرد، آن زمان خواسته ترکمنستان پذیرفته شد. آنها فکر کردند این بار هم همین اتفاق میافتد و اول ژانویه گذشته مجددا در اوج سرما گاز را قطع کردند، ما این تصمیم ترکمنستان را تصمیم دوستانهای نمیدانیم و خسارتهایی نیز بابت این تصمیم دیدهایم. این کشور ادعا میکند که طلبی از ایران دارد، اما ما معتقدیم که باید حساب و کتاب کرد بنابراین در حال حاضر مذاکراتمان در سطح بهدست آوردن اعداد و ارقام است؛ اینکه چقدر این کشور گاز داده و با چه قیمت و کیفیتی بوده، آیا کیفیت و قیمت گاز بر اساس قرارداد بوده و بابت قطع گاز چه خسارتی به ایران وارد شده است؟ ما میخواهیم روابط خوبی درخصوص تجارت گاز با ترکمنستان داشته باشیم، هرچند در حال حاضر نیاز داخلی به گاز این کشور نداریم.
اگر مذاکرات بین دو کشور به نتیجه نرسد، مرحله بعدی چه خواهد بود؟
سیاست وزارت نفت این است که همکاریها با این کشور بهصورت بلندمدت ادامه یابد و ما میتوانیم و میخواهیم از طریق صادرات مشترک گاز به رونق ترکمنستان کمک کنیم. این کار در شرایط معمولی بهدلیل همسایگی دو کشور امکانپذیر است اما ابتدا باید مسائل زمستان گذشته حل شود.
دستاندازهای دیپلماسی نفتی
یکی از انتقادهایی که برخی منتقدان قرارداد با توتال مطرح میکردند دخالت سیاست در قرارداد نفتی بود. به این معنا که دولت برای انعقاد این قرارداد امتیازات ویژهای به شرکت توتال داده است تا با این قرارداد نشان دهد که برجام درست عمل میکند. این تحلیل بسیار سادهانگارانه و سادهلوحانه است. حتما همه امور مرتبط با نفت سیاسی است و در این شکی نیست. بهطور مثال اینکه به فرض شرکت ملی نفت 10 نفر را برای مذاکره با توتال و 15 نفر را برای مذاکره با مرسک دانمارک قرار دهد یا اینکه مذاکره با کدام شرکت با سرعت بیشتری پیش برود، یک تصمیمگیری سیاسی و حرفهای است و حتما از این قبیل مسائل سیاسی در تمام امور نفت وجود دارد. توتال یک شرکت بزرگ و شناخته شده بینالمللی است، به یقین با یک تصمیم سیاسی سعی شده مذاکرات با این شرکت با سرعت بیشتری پیش برود. اما این تحلیل که قرارداد با توتال برای تایید برجام امضا شد، بسیار بدبینانه است. برجام بر مبنای خودش استوار است و نیازی ندارد که کسی آن را تایید یا از آن انتقاد کند و به اعتقاد من این اظهارات بسیار سیاستزده است.
به اعتقاد شما نقش دیپلماسی و سیاست در صنعت نفت- اعم از قراردادهای نفتی و سهم بازار و صادرات گاز- چقدر است؟
سوال بسیار خوبی مطرح کردید. وزارت خارجه و وزارت نفت در یک تحلیل وسیع مانند یک تیم کار میکنند، بهطور مثال طی مذاکراتی که برای قرارداد با توتال برای فاز 11 پارس جنوبی داشتیم، سفیر ایران در فرانسه بیش از 10 بار با آقای پویان (پاتریک پویان، مدیرعامل توتال) و آقای میشل(استفان میشل، مدیر خاورمیانه و آفریقای جنوبی شرکت توتال) ملاقات کرده است. این ملاقاتها یا به درخواست ما یا به درخواست توتال و با هدف ایجاد هماندیشی و رفع ابهامات و در راستای رسیدن به تفاهم بود. همچنین ورود من به وزارت نفت در راستای تبادلات اطلاعات و همکاریها بین وزارت نفت و وزارت خارجه را بیشتر کرده است.
آیا اختلافات داخلی و انتقادهایی که از قراردادهای نفتی با شرکتهای خارجی میشود، سرمایهگذاران خارجی را برای ورود به ایران مردد نمیکند؟
از لحاظ سیاسی کار من این است که با شرکتهای خارجی و وزرای انرژی کشورهای خارجی در این خصوص صحبت کنم و توضیح دهم که شرایط داخلی سیاسی کشور ما چگونه است. فضای سیاسی داخلی ما، مخالفتها، گلهها و توهینهایی که به وزارت نفت میشود را من اینگونه توضیح میدهم که این هزینههایی است که ما به خاطر مردمسالاری میپردازیم. من به آنها میگویم در ایران اینگونه نیست که یک نفر بدون توجه به افکار عمومی جامعه و احزاب و گروههای سیاسی مختلف تصمیمگیری کند و برآیندی از همه اینها تصمیم نظام میشود. البته همیشه هم عدهای میتوانند مخالف باشند اما نظام تصمیم خود را پس از طی مراحل اجماعسازی ملی میگیرد. این توضیحات، شرایط کشور را برای شرکتهای خارجی تا حدی قابل درک میکند.
اما اجماعسازی درخصوص قراردادهای نفتی موجب شد که کشور هزینه دهد.
بله. کشور و وزارت نفت برای آن هزینه دادند، چراکه روند اجماعسازی در این خصوص قدری طولانیتر از آنچه باید شد. یعنی به جای اینکه 6 ماهه به اجماع برسیم، یک سالونیم طول کشید اما این به فضای سیاسی داخلی کشور مربوط بود، به هر حال در این فاصله ما انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را داشتیم. ایران در مراحل اولیه مردمسالاری قرار دارد و طبیعتا هزینههایی که میپردازیم بیشتر است. محمد البرادعی، مدیر کل پیشین آژانس بینالمللی هستهای بعد از پرونده هستهای ایران کتابی نوشت به نام «دوران فریب»( The Age of Deception: Nuclear Diplomacy in Treacherous Times) موضوع کتاب بر این اصل بود که در پرونده هستهای ایران، همه طرفین مذاکره قصد فریب من را داشتند. در این کتاب، پاراگرافی است که به تشریح سیاست داخلی ایران میپردازد. گفته شده ایران مانند کشورهای شیخنشین حاشیه خلیج فارس نیست که یک نفر تصمیمگیری کند و مشخص باشد طرف مذاکرات کیست. در ایران لایه به لایه تصمیمها گرفته میشود و اینطور نیست که یک نفر برای کل کشور تصمیم بگیرد. به نظر من، ما باید به چنین حرفی و اینکه دیگران ما را اینگونه میبینند، افتخار کنیم.
شما گفتید شرکتهای خارجی تا حدی تردیدها و دودستگی و مخالفتها فضای داخلی ایران را تحمل میکنند، این حد کجاست؟
هرقدر این اختلافات داخلی بیشتر باشد، کار ما برای جذب سرمایه دشوارتر خواهد بود. شک نکنید که شرکتهای خارجی تمام شرایط داخلی ایران و مشکلات داخلی را با جزئیات رصد میکنند. این یک روند است و صفر و یک نیست. من شخصا فکر میکنم از آنجا که سیستم تصمیمگیری در نظام ما مشخص است و هر قسمتی از نظام از ریاست جمهوری گرفته تا قوه قضائیه و قوهمقننه کار خود را بهطور جداگانه انجام میدهند، مشکل ما در جذب سرمایه لاینحل نیست. شاید در شرایط ایدهآل نباشیم اما شرایطمان قابل توجیه است.
اخیرا اخباری مبنی بر مداخله عربستان در بازارهای صادرات غیرنفتی ایران منتشر شده است. آیا از این نوع تحرکات در بازار نفت و جذب سرمایه از سوی این کشور رخ داده است؟
بله، در نفت هم چنین مسالهای وجود دارد. این کشور در بازارهای صادراتی ما دخالتهایی کرده و پیشنهادهای جذابتر از ما به کشورهای دریافتکننده داده است و سعی کرده چالشهایی برای نفت و گاز ما ایجاد کند. اما ایران، ایران است و عربستان، عربستان. به اعتقاد من ما نباید زیاد خودمان را با این کشورها مقایسه کنیم. ما همسایه هستیم و هر کشور جایگاه مخصوص خود را دارد. ایران با این قدمت و این تاریخ و تمدن باید با صبر و حوصله مشکلات را حل کند.
تحولات جدید منطقه(ایجاد شکاف در جبه ائتلاف عربی) چه پتانسیلها و فرصتهایی برای صنعت نفت و گاز ایران ایجاد میکند؟
ما اینطور مسائل منطقه را نمیبینیم و بهعنوان یک فرصت به آن نگاه نمیکنیم. به اعتقاد ما منطقه نیاز به آرامش دارد و در آرامش است که میتوانیم منافع مشترکمان را پیش ببریم. کما اینکه آقای ظریف بلافاصله به اروپا سفر کردند عمده صحبتها نیز در این خصوص بود، بلکه کشورهای منطقه برای حل مشکلات از طریق مذاکرات سیاسی تشویق شوند. عربستان مشکلاتی نیز برای ما ایجاد کرده که به خاطر مسائل استراتژیک منطقه است. در مسائل منطقه از جمله سوریه، عراق و لبنان، عربستان زیانهای بسیاری دیده و حال بهطور ناهماهنگی در حال پاسخگویی به این ناکامیهاست. اما ما باید بهعنوان کشور بزرگ منطقه با صبر و حوصله به این مساله نگاه کنیم و واکنش نشان دهیم.