سرعت سرسامآور تحولات، پیشبینی آینده را دشوار کرده است. بازار کار در حال دوقطبی شدن است. در یکسو نیروهای کار متخصص و در سوی دیگر، نیروهای کممهارت ایستادهاند. مهاجرت و تاثیرات آن بر مشاغل، به یکی از مشکلات مهم سیاسی بدل شده و از بمبئی تا منچستر، مذاکراتی در رابطه با آینده کار و احتمال کمبود اشتغال در سالهای آتی در حال برگزاری است. به گزارش دنیای اقتصاد، پیشرفت اتوماسیون و ظهور تکنولوژیهایی مثل هوشمصنوعی که قرار بود به افزایش بهرهوری، امنیت، سهولت زندگی و رشد اقتصادی کمک کنند، مشاغل، مهارتها، دستمزدها و ماهیت کار را دچار پیچیدگی کردهاند. بسیاری از فعالیتهایی که امروز توسط نیروی انسانی انجام میشوند، احتمالا در آینده به ماشینها واگذار خواهند شد. همزمان با گسترش استفاده از وبسایتهایی مثل لینکدین و مانستر، نحوه کاریابی افراد و روش سازمانها در شناسایی و جذب استعدادها دستخوش تغییر شده است. این تحولات، صرفنظر از مزایای بیشمار، همه ما را در هالهای از عدم اطمینان فروبرده است. اخیرا موسسه جهانی «مککینزی» آخرین گرایشها و عوامل تعیینکننده عرصه کار را گردآوری و در قالب یک گزارش منتشر کرده است. آنچه میخوانید، چکیده این گزارش است:
کاهش درآمد خانوار و نارضایتی عمومی
بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ در ایالاتمتحده، اروپای غربی و بسیاری از اقتصادهای پیشرفته، درآمد هر خانوار با رکود یا کاهش چشمگیری روبهرو شد. بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و روند کند بهبود اقتصاد، این سالها را به تاریکترین دوران پس از بحران دهه ۱۹۷۰ تبدیل کرد. کاهش درآمد خانوار باعث شد بسیاری از مردم علیه ایده «جهانیشدن» جبهه بگیرند. پدیده جهانیشدن، دارای مزایایی نیز بوده است، از جمله صعود میلیونها نفر از جمعیت اقتصادهای نوظهور به طبقه متوسط. اما در کشورهای پیشرفته، این پدیده باعث شده کسبوکارهایی مثل صنایع تولیدی برای کاهش هزینهها به مناطق کمهزینهتر مهاجرت کنند. نظرسنجیهای ما در فرانسه، بریتانیا و ایالاتمتحده حاکی از نگرانی بخش اعظمی از افرادی است که به دلیل کاهش درآمدها، نگران آینده فرزندانشان هستند. این وضعیت بر کسانی که درآمد متوسط دارند، بیشترین تاثیر را داشته و جوانان و افراد کمسواد، آسیبپذیرتر از سایر اقشارند.
کمبود مهارتها و فرصتهای درآمدزایی
سیستمهای آموزشی هنوز با تحولات عرصه کار همگام نشدهاند. در نتیجه، یکی از چالشها بر سر راه کارفرمایان، پیدا کردن نیروهایی است که مهارتهای موردنیاز را دارا باشند. بر اساس نتایج نظرسنجی اخیر مککینزی از کارفرمایان ۹کشور، ۴۰ درصد کارفرمایان میگویند علت وجود پستهای شغلی خالی، کمبود مهارت است. ۶۰ درصد معتقدند که فارغالتحصیلان برای ورود به بازار کار آمادگی کافی ندارند. در نظرسنجی اخیر لینکداین، ۳۷ درصد شرکتکنندگان گفتهاند که شغل فعلی آنها چالشبرانگیز نیست و بخش اعظمی از مهارتهایشان هرگز بهکار گرفته نمیشود. شکاف مهارتی از نظر جغرافیایی نیز قابل بررسی است. در برخی نقاط، تعداد فرصتهای شغلی بیشتر از تعداد افرادی است که مهارت لازم را دارا هستند. این شکاف میتواند میان منطقهای یا بینالمللی باشد.
تاثیرات مهاجرتهای برونمرزی
مهاجرت برونمرزی پیامد طبیعی زندگی در دنیایی است که در آن فرصتهای شغلی جذاب بهطور مساوی تقسیم نشدهاند. مهاجرت باعث افزایش بهرهوری میشود، اما همزمان موجب نگرانی بومیانی خواهد شد که با کمبود مشاغل پردرآمد مواجهند. در سال ۲۰۱۵، جمعیت افرادی که مهاجرت کردهاند، ۲۴۷ میلیون نفر بوده است. مهاجران در تولیدات جهانی و تولید ناخالص داخلی کشورها نقش چشمگیری دارند، اما دستمزد آنها بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کمتر از بومیان است. به دلیل چالشهای فراوانی که مهاجرت در بازار کار ایجاد کرده، بخش قابلتوجهی از بومیان متوسط و کمدرآمد کشورهای پیشرفته، نسبت به مهاجرت موضعگیری مثبتی ندارند.
تاثیرات اتوماسیون و تکنولوژی بر مقوله کار
از زمان انقلاب صنعتی، پیشرفت تکنولوژی همواره بر محیط کار تاثیر داشته، اما سرعت و مقیاس تحولات امروز با گذشته قابلمقایسه نیست. تحقیقات مککینزی که در رابطه با «پتانسیل خودکارسازی» اقتصاد جهانی، در بیش از ۴۶کشور دنیا و بیش از ۲۰۰۰ فعالیت شغلی صورت گرفته، نشان میدهد که بخش اعظمی از فعالیتها این پتانسیل را دارند که به ماشینها واگذار شوند. سهم مشاغلی که با استفاده از تکنولوژیهای فعلی بهطور کامل خودکارسازی خواهند شد، تنها ۵درصد است. یکی از یافتههای مهم این تحقیقات آن است که حتی اگر همه فعالیتهای یک شغل بهطور کامل خودکارسازی نشوند، تقریبا همه آنها کمابیش تحت تاثیر خودکارسازی جزئی (Partial Automation) قرار خواهند گرفت. نه تنها کارگران کارخانهها، بلکه باغبانها، تکنیسینهای دندانپزشکی، طراحان مد، نمایندگان فروش بیمه و حتی مدیران ارشد اجرایی نیز این تاثیرات را احساس خواهند کرد.
این تحقیقات نشان داده که در ۶۰ درصد مشاغل، ۳۰ درصد فعالیتها از نظر فنی دارای این پتانسیل هستند که خودکارسازی شوند. این به این معناست که اغلب مشاغل تغییر خواهند کرد و افراد بیشتری با تکنولوژی سر و کار خواهند داشت. این وضعیت به نفع کارکنان ماهری است که در زمینه تکنولوژی فعالیت میکنند. در حالی که کار در زمینه تکنولوژی از نظر بازدهی به نفع کارکنان کممهارت خواهد بود، اما از آنجا که نیروی کار کممهارت به وفور یافت میشود، رقابت اصلی کارفرمایان بر سر جذب و حفظ نیروی کار ماهر خواهد بود. آنها از افزایش حقوق بهعنوان اهرمی برای جذب و حفظ این نیروها استفاده میکنند.
محاسبات ما در مقیاس جهانی نشان میدهد که استفاده از تکنولوژیهای فعلی اتوماسیون میتواند ۵۰ درصد اقتصاد جهان، یعنی حدود 2/ 1 میلیارد نفر از کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد. بیش از نیمی از این جمعیت مربوط به چهار کشور چین، ژاپن، هند و ایالات متحده است. میان کشورها از نظر قابلیت اتوماسیون، تفاوت زیادی وجود دارد و این تفاوت به عواملی مثل اقتصاد کشورها، سطح دستمزدها، اندازه و تحرک نیروی کار بستگی دارد. همزمان با تکامل دستگاهها، اتوماسیون رواج بیشتری خواهد یافت. اما اینکه یک شغل از نظر فنی امکان و پتانسیل خودکارسازی را داشته باشد به این معنا نیست که حتما در آینده خودکارسازی خواهد شد. برای خودکارسازی، چند عامل اصلی را باید در نظر بگیریم که «پتانسیل فنی» اولین عامل است. عامل دوم، هزینههای مربوط به نرمافزارها و سختافزارهای اتوماسیون است. عامل سوم، عرضه و تقاضای نیروی کار است. در جایی که نیروی کار ماهر فراوان و هزینههای مربوط به آن از هزینههای اتوماسیون کمتر است، خودکارسازی فعالیتها مورد استقبال کارفرمایان قرار نمیگیرد. عامل چهارم، مزایای خودکارسازی است، مثل افزایش بازده، کیفیت بهتر، کاهش خطاهای انسانی و قابلیتهایی که از محدوده تواناییهای انسان خارج هستند. نهایتا اینکه قوانین و شرایط اجتماعی، مثل ظرفیت یک محیط برای پذیرش ماشینها نیز باید مورد ارزیابی قرار گیرند. بر اساس تحقیقات ما، دست کم دو دهه طول خواهد کشید تا 50 درصد فعالیتهای سازمانها خودکارسازی شوند.
تکنولوژی، پلی میان مشاغل و استعدادها
پلتفرمهای استعدادیابی این پتانسیل را دارند که افراد را به سمت مشاغلی سوق دهند که با مهارتهای آنها متناسب است. این پلتفرمها میتوانند ساعات کار و میزان مشارکت نیروی کار را افزایش دهند. شواهدی از اقصی نقاط جهان نشان میدهد که اگر امکانش وجود داشت، مردم بیشتر کار میکردند. نتایج یک نظرسنجی در ایالاتمتحده حاکی از آن است که اگر ساعات و شرایط کار انعطافپذیر بود، سهچهارم زنان خانهدار احتمالا بیرون از خانه کار میکردند. حتی اگر درصد کمی از افراد بیکار، با استفاده از این پلتفرمها تنها چند ساعت در هفته کار کنند، تاثیرات اقتصادی فعالیت آنها قابل توجه خواهد بود. قابلیتهای بینظیر پلتفرمهای آنلاین در جستوجو و غربالگری استعدادها باعث تسریع فرآیند جذب نیرو و صرفهجویی در زمان میشود. بدین ترتیب نرخ بیکاری کاهش مییابد. این پلتفرمها با جمعآوری دادههای مربوط به کارجویان و فرصتهای شغلی یک منطقه، استعدادها و مشاغلی را که از نظر جغرافیایی با هم تناسب ندارند شناسایی کرده و گزینههای مناسب را به یکدیگر ارتباط میدهند. پلتفرمهای استعدادیابی، افراد مناسب را در مشاغل مناسب قرار میدهند در نتیجه بهرهوری و رضایت شغلی آنان افزایش مییابد. این پلتفرمها میتوانند افرادی را که دارای مشاغل غیررسمی هستند به سمت مشاغل رسمی و استخدامی سوق دهند، به ویژه در کشورهای در حال توسعه. همه این تاثیرات میتواند به افزایش بازدهی هر فرد و نهایتا به افزایش تولید ناخالص داخلی منجر شود.
گسترش مشاغل مستقل «مبتنی بر دیجیتال»
کار مستقل، مفهوم جدیدی نیست. در کشورهای در حال توسعه، اغلب افراد دارای مشاغل آزاد هستند اما این روزها با پدیده جدیدی روبهرو هستیم؛ مشاغل مستقل دیجیتالی. بر اساس تحقیقات مککینزی، ۲۰ تا ۳۰ درصد جمعیت افراد شاغل در ایالات متحده و اتحادیه اروپا بهطور مستقل فعالیت میکنند. نیمی از این افراد یا شغل ثابت دارند، یا بازنشسته یا دانشآموزند و شغل مستقل برای آنها حکم درآمد جانبی را دارد. ۷۰ درصد کسانی که شغل مستقل دارند، به میل خودشان این نوع از کار کردن را انتخاب کردهاند، اما ۳۰ درصد از روی ناچاری به کارهای مستقل روی آوردهاند چون نتوانستهاند کار ثابت یا انعطافپذیر پیدا کنند. تنها ۱۵ درصد مشاغل مستقل، وابسته به پلتفرمهای دیجیتال هستند اما به دلیل کارآمدی و سهولت استفاده از اپلیکیشنها، این رقم به سرعت رو به افزایش است. کسانی که از روی ناچاری مشاغل مستقل را انتخاب کردهاند، اغلب به دلیل درآمد پایین و نبود مزایای شغلی از وضعیت خود ناراضی هستند. این چالشی است که نوآوران و سیاستگذاران باید برای آن راهحلی پیدا کنند.
تکنولوژی، ایجاد مشاغل و فرصتهای درآمدزایی
تکنولوژیها برخی از مشاغل را حذف میکنند اما در عوض، شغلها و فرصتهایی ایجاد میکنند که هرگز تصورش را هم نمیکردیم. یکسوم شغلهای جدیدی که طی ۲۵ سال گذشته در آمریکا به وجود آمدهاند، بیشتر مربوط به حوزه فناوری اطلاعات و طراحی سختافزارها و اپلیکیشنها هستند. تحقیقات مککینزی در سال ۲۰۱۱ نشان داد که طی 15 سال گذشته، اینترنت، حدود 500 هزار شغل را در فرانسه از بین برده اما در عین حال، 2/ 1 میلیون شغل نیز ایجاد کرده است و این یعنی تاثیر مثبت بر اشتغال. تا زمانی که تمام پتانسیلهای دیجیتالی شدن مورد استفاده قرار بگیرند، راه زیادی باقی مانده است. در این مسیر، موانع و چالشهای بسیاری وجود دارند. دیجیتالسازی میتواند در یکی از این سه حوزه صورت پذیرد:
۱- دیجیتالسازی داراییها: شامل زیربناها، دستگاهها، دادهها و پلتفرمها
۲- دیجیتالسازی عملیاتها: شامل فرآیندها، مدلهای کسبوکار و تعاملات میان مشتریان و زنجیرههای تامین
۳- دیجیتالسازی نیروی کار: شامل بهکارگیری ابزارهای دیجیتال توسط نیروی کار، کارشناسان تکنولوژی و مشاغل و سمتهای جدید شغلی.
هنگام بررسی این حوزههای سهگانه، تناقضات بسیاری حتی در سازمانهای بزرگ پیش آمد. بر اساس سنجشهای صورت گرفته، بعضی از بخشهای اقتصادی بیش از سایر بخشها دیجیتالی شدهاند، مثل خدمات مالی و رسانهها. بیشترین بهرهوری و افزایش دستمزد نیز در این بخشها مشاهده میشود اما حوزههای خدمات درمانی، آموزش و خردهفروشیها از تکنولوژیهای دیجیتال بهره چندانی نبردهاند. کمترین بهرهوری نیز مربوط به این حوزهها بوده است، در حالی که بخش اعظمی از تولید ناخالص داخلی مربوط به آنهاست. آن دسته از سازمانهایی که در حوزه دیجیتالسازی پیشگام هستند، به نسبت همتایان خود نرخ رشد و بهرهوری بالاتری دارند. بیش از نیمی از جمعیت جهان هنوز آفلاین هستند. وقتی تکنولوژی در دسترس همگان قرار میگیرد، ارزش قابل توجهی خلق میشود. زنان، افراد بیسواد، سالخوردگان و افراد کمدرآمد بیش از سایر اقشار جامعه از این تکنولوژیها محرومند. ایجاد ارتباط میان این افراد یعنی ارزشآفرینی و وقتی این افراد وارد اقتصاد جهانی شوند، عرصه کار از پایه و اساس دگرگون خواهد شد. راهحلهای پیشنهادی:
- تکامل سیستمهای آموزشی و ایجاد آمادگی برای ورود به محیط کار تغییر یافته: سیاستگذارانی که در زمینه آموزش فعالیت میکنند باید ترتیبی دهند تا مهارتهای STEM (علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات) در مدارس آموزش داده شده و بر مسائلی چون نوآوری، تفکر نقادانه و سیستمی و یادگیری مادامالعمر تمرکز شود.
- تعیین نقش بخش خصوصی در آموزش: شرکتهایی که با شکاف مهارتی مواجه هستند میتوانند در آموزش و تعلیم افراد نقش بزرگی ایفا کنند. آنها میتوانند اطلاعات مربوط به مهارتهای مورد نیاز را در اختیار دانشآموزان و دانشجویان قرار دهند و فرصتها و بستر یادگیری را برای آنها فراهم آورند.
- ایجاد انگیزه در بخش خصوصی برای توجه به سرمایههای انسانی: میان سرمایه انسانی و سرمایههای دیگر تفاوتی وجود ندارد. سیاستگذاران میتوانند از طریق اعمال مالیات و روشهای دیگر، شرکتها را به سرمایهگذاری در زمینه سرمایههای انسانی تشویق کنند، مثل ایجاد شغل، آموزش و افزایش دستمزدها.
- ایجاد همکاری میان بخش خصوصی و دولتی برای افزایش سرمایهگذاریهای زیربنایی: یکی از عواملی که بسیاری از کشورها را از مزایای دیجیتال محروم کرده، فقدان زیربنای لازم برای دیجیتالسازی است. ایجاد ارتباط میان بخش دولتی و خصوصی میتواند این مساله را رفع کند.
- تمرکز بر ایجاد شغل: تسریع در ایجاد مشاغل (دیجیتال و سنتی) از طریق افزایش سرمایهگذاریها و ایجاد فرصتهای دیجیتال برای درآمدزایی از طریق کارآفرینی.
- نوآوری در نحوه تعامل انسان و ماشین: تعامل بیشتر به بهرهوری بیشتر خواهد انجامید اما لازمه آن، مهارتهای متنوع، ابزارهای بهروز، مدلهای جدید حقوق و دستمزد و سرمایهگذاری کارفرمایان و کارکنان برای کسب مهارتها جدید است.