کودکان در خانههایی که زندگی میکنند و در مدارسی که درس میخوانند، کشته میشوند و دخترکان جنگزده پس از جنگ هم مجبور به نگهداری از کودکان حاصل از تجاوز هستند. کودکان قربانی جنگ میشوند و تصاویرشان از تلویزیونها پخش میشود و کودکانی که در کشوری دیگر شاهد این صحنهها هستند، حامل دردهای پنهانی خواهند شد و اتفاقات عجیبتری برایشان میافتد. مجموعه اتفاقاتی که برای کودکان در دوران جنگ رخ میدهد، کشورها و سازمانهای بینالمللی را بر آن داشته تا توجه ویژهای به کودکان در معرض جنگ داشته باشند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از وقایع اتفاقیه ، این حق کودکان است که در محیطی آرام و شاد، زندگی خود را آغاز کنند و از آن لذت ببرند. برقراری امنیت و آسایش برای کودکان از مهمترین وظایف ما بزرگترهاست. ایجاد ناامنی و خشونت آنان را هم از آغاز پژمرده میکند. آنها به شادی نیاز دارند و دیدن صحنههای خشونتبار جنگ با چهره وقیح و بیرحمش چیزی نیست که برای بیپناهیشان قابل تحمل باشد. نتایج تحقیقاتی که یونیسف بر ۶۰۰ کودک عراقی بین سه تا۱۰ساله انجام داده، نشان میدهد نیمی از این کودکان در دوره سه ساله تحقیق دچار تروماها و فشارهای روانی متعددی بودهاند. با یک دختر عراقی صحبت میشد که تعریف میکرد چگونه پدر و مادرش را جلوی چشمانش کشتهاند. عمویش او را به پرورشگاهی در بغداد سپرده بود و با گذشت دو سال از آن اتفاق، این کودک هر روز صحنه کشتار را در ذهن خود مرور میکرد. این صحنهها بهراحتی از ذهن هیچ فردی بیرون نمیرود و اثرات عمیقش را تا آخرین روزهای زندگی این افراد به جای میگذارد. پرفروشترین اسباببازی که در کشور عراق به فروش میرود، سلاحهای جنگی است و کودکان در بازیهایشان مدام صحنههای درگیری را که شاهد بودهاند، تکرار میکنند.
کودکانی که در معرض خشونت هستند، دچار بیاحساسی میشوند. احساس همدلی در کودکان از حدود چهار یا پنج سالگی به بعد رشد میکند و از ۱۰سالگی، کودکان این احساس را دریافت میکنند و میتوانند خود را به جای دیگران بگذارند؛ یعنی این احساس همدلی را پیدا میکنند اما این احساس در کودکان در معرض جنگ رشد نمیکند. کودکی که با خشم ازدستدادن والدین و خواهر و برادرهایش بزرگ میشود، میخواهد از دنیا و آنچه در آن هست، انتقام بگیرد.
آثار مخرب جنگ بر زندگی کودکان
کودکان بهعنوان آسیبپذیرترین گروه جامعه همواره در برابر هجمههای ناشی از فشارها و مشکلات زندگی قرار میگیرند زیرا عدم توانایی بدنی و فیزیکی آنها و بیتجربگیشان در برابر زندگی، آنان را سخت شکننده و آسیبپذیر میکند. حمایت از کودکان که آیندهسازان جهانند، نیاز به تغییر رویکرد جدی از سوی اندیشمندان و سیاستمداران جهان دارد. اگر بر آن سریم که فردا در صلح و آرامش باشد، باید امروز به آن بیندیشیم زیرا کودک امروز جنگ، سرباز جنگافروز فردا خواهد شد؛ کودکی که با خشونت و بیرحمی بزرگ میشود، این بیرحمی را نسبت به همنوعان خود نشان میدهد.
کودکی که جنگ را تجربه میکند، برای دیرزمانی احساس عدم امنیت میکند و این عدم امنیت به شکلهای مختلف در رفتار او بروز میکند؛ ترس از تاریکی و حیوانات و ترس از قرارگرفتن در موقعیتهای ناآشنا. کودکانی که دچار این علائم شدهاند، تکرار مکرر این حادثه در ذهنشان صورت میگیرد. در نقاشیها و بازیهای این کودکان باز هم این ماجرا تکرار میشود، در کابوسهای شبانهشان، در رؤیاها و تخیلشان. کودکی که در معرض جنگ قرار میگیرد نگاهش به زندگی و جهان دگرگون میشود.
محققان آثار جنگ براینباورند که جنگ، دو نوع قربانی در کودکان دارد؛ قربانیان اول، کودکانی هستند که درگیر جنگ هستند و تصاویرشان از تلویزیونها پخش میشود و گروه دوم، کودکانی هستند که از همین صفحههای نمایش، شاهد جنایات علیه دیگر کودکانند.
بیتردید، جنگ علاوهبر عوارض کوتاهمدت که سلامت جسمی را به خطر میاندازد، عوارض روانی و اجتماعی بسیاری در درازمدت با خود بههمراه دارد و بنابر این عقیده، کودکانی که شاهد جنگ هستند و کودکانی که ساعتها تصاویر کشتهشدگان جنگ را از رسانهها میبینند، حامل دردهای پنهانی خواهند شد که هریک بهگونهای آینده آنها را تحتتأثیر خود قرار میدهد.
کودکان بیسرپرست، گروه دیگری از کودکان قربانی جنگ هستند و بهطور کلی هر کودکی در زمان رشد خود نیاز به والدینی دارد که او را مورد حمایت قرار داده و زمینه رشد جسمی و روحی او را فراهم آورند. این نیاز بهویژه در بعد روحی آن تا سن معینی وجود دارد و در مواقع بحرانی ازجمله جنگ و درگیریهای مسلحانه بسیار شدیدتر میشود.
آثار غیرمستقیم جنگ
آثار غیرمستقیم جنگ شامل خشونتپذیری و خشونتگرایی است. کسی که خشونت میبیند و مشقتی را متحمل میشود بعضا خود در آینده عامل ایجاد خشونت و مشقت میشود زیرا به نوعی، این رفتار برای او مشروعیت پیدا میکند و خود طالب آن میشود. یادمان باشد که فرزند خشونتپذیر امروز، پدر خشونتگرای فرداست.