چه آنکه تقویت همپیمانی با متحدان عربی واشنگتن بویژه عربستان سعودی تحت تأثیر همکاریهای جدید تسلیحاتی هم با هدف افزون کردن فشارها بر ایران صورت گرفته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، با امیرحسین طاهری، محقق و پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی درباره رویکرد تقابل جویانه کاخ سفید نسبت به ایران و مواضع احتمالی اروپا در مواجهه با آن گفتوگو کردیم. او معتقد است که از آنجایی که اتحادیه اروپا بقای برجام را برای بهبود روابط خود با ایران و به نوعی موفقیت سیاست خارجی و امنیتی مشترک خود الزامی میداند، نقشی در برنامه انزواسازی ایران از سوی واشنگتن نخواهد داشت؛ مشروح این گفتوگو از نظر میگذرد؛
دولت امریکا بعد از پایان یافتن پرونده هستهای باز هم به بهرهگیری از ابزار تحریم ایران روی آورده است و این بار توسعه برنامههای موشکی ایران را بهانه این تحریمها قرار داده است... تحریمهای جدید با چه هدفی دنبال میشود؟
امریکا بیش از هر کشور دیگر از حربه تحریم بهره جسته است. دولت کلینتون به تنهایی ۳۵ کشور را مورد تحریم یکجانبه قرار داد. اگر نگاهی تاریخی به روابط ایران و امریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشته باشیم میبینیم که تحریمهای اعمال شده از سوی امریکا علیه ایران از زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر تا به امروز در اشکال مختلف ادامه داشته و دارد.احتمال اصلاح این روند همزمان با روی کار آمدن اوباما و شعارهای تغییر در سیاست خارجی امریکا در قبال ایران، به وجود آمد اما با ادامه تصویب و تأیید قطعنامهها و مصوبههای کنگره امریکا توسط اوباما، بار دیگر این روند ادامه یافت و در زمان ترامپ نیز با سرعت بیشتری بر روند تحریمهای ایران افزوده میشود و هر بار توسط امریکاییان تمدید میگردد. بهطوری که امروزه شاهد زمینه چینی برای واشنگتن برای خروج از برجام هستیم.چرا که در چند روز اخیر؛ مجلس سنای امریکا طرح تحریمهایی را علیه ایران تصویب کرد که به موجب آن دولت ترامپ میتواند با عنوان و پوشش حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و فعالیتهای موشکی، جمهوری اسلامی ایران را مورد تحریم قرار دهد. از این طرح و مفاد آن با عنوان مادر تحریمها یاد میشود. این طرح در واقع سه محور به این شرح دارد: تحریمهای موشک بالستیک- اجرای تحریم تسلیحاتی- تحریم ناقضان حقوق بشر و در توجیه این اقدام خلاف قانون و عرف و اخلاق رسماً گفتهاند که برجام از تعهد پاریس محکمتر نیست و اصلاً قراردادی نیست، لذا خروج از آن احتیاج به هیچ مصوبهای ندارد. حتی دولت لازم نیست آن را اعلام کند! کافی است به آن اعتنایی نکرده و به تحریمهای وسیعتر علیه جمهوری اسلامی ایران بپردازند.
خب با توجه به قطعنامه 2231 که از سوی شورای امنیت سازمان ملل در تأیید برجام صادر شد، خروج از برجام برای کشورهای طرف توافق براحتی امکان پذیر نیست.
در واقع امریکا تعهدات خود را درقبال برجام مرحله به مرحله و نه یکباره زیر پا میگذارد تا ایران بتدریج با آن کنار بیاید و نتواند تصمیم قاطع بگیرد و شرایط شکل گرفته را بپذیرد. یعنی بپذیرد که یا توانمندسازی هستهای خود را کاملاً رها کند یا با تحریمها زندگی کند. هدف امریکا از اعمال این تحریمهای جدید که خلاف مقررات حقوق بینالملل به حساب میآید، جنگ اقتصادی (تروریسم اقتصادی) و به انزوا کشیدن جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه است.
بنابراین با حل موضوع هستهای و همپیمانی تازه دولتمردان کاخ سفید با برخی از بازیگران منطقهای از جمله عربستان سعودی که در شرایط جدید منطقه در حال عمیقتر کردن شکافها و دشمنی با ایران هستند، فاز تازهای از پروسه ایران هراسی را در دستور کار خود قرار دادهاند؟
بله؛ یکی از راهبردهای تبلیغاتی و جنگ روانی در سیاست خارجی امریکا و برخی از کشورهای اروپایی، علیه کشورمان، ایران هراسی است. در طی سی سال گذشته همواره توسط دولتهای ایالات متحده امریکا چه جمهوریخواه و چه دموکرات، به صورت پیوسته در سیاست خارجی و دیپلماسی عمومی این کشور این راهبرد را دنبال کردهاند.
چرا «ایران هراسی» به یک راهبرد ثابت در سیاست خارجی دولتهای مختلف امریکا تبدیل شده است؟
موقعیت ژئواستراتژیک ایران در کنار انقلاب اسلامی و ماهیت آن ایران را به بازیگری تأثیرگذار بر مناسبات دو منطقه خاورمیانه عربی و جنوب غرب آسیا تبدیل کرده است. در واقع زمینه ساز به چالش کشیده شدن منافع امریکا شد. بهطوری که دولتهای امریکا همواره صراحتاً اعلام کردهاند که؛ ایران تنها کشوری است که مهمترین چالشهای استراتژیک را برای امریکا و شکلی از خاورمیانه که خواهان ایجاد آن هست را پدید آورده است. و در این راستا همواره بهانه جوییهایی مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به تواناییهای هستهای، دخالت در عراق، مخالفت با فرآیند صلح اسرائیل و فلسطین را مطرح کرده است و همواره با رویکردی تخاصمی مسائل مرتبط با ایران را با هدف معرفی آن بهعنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت منطقه و جهان در قالب پروسه ایران هراسی مطرح کرده است.
این پروسه در روند سیاست امریکا نسبت به ایران در قالب چه محورهایی بروز یافته است؟
راهبرد ایران هراسی مشتمل بر هفت محور است که عبارتند از: - القای دسترسی ایران به سلاحهای هستهای - حمایت ایران از تروریسم- نقض حقوق بشر در ایران- القای تهاجمی بودن فناوریهای دفاعی ایران - دخالت ایران در امور کشورها- اسلامی بودن نظام سیاسی در ایران - القای مخالفت ایران با صلح و ثبات منطقهای- این رویکرد تخاصمی نسبت به ایران، چهرهای هول و هراس انگیز از جمهوری اسلامی را در ذهن مخاطبان به تصویر میکشد. بدیهی است که برای تحقق این هدف (ایران هراسی) و دستکاری و فریب افکار عمومی و وارد کردن بازیگران در زمین بازی و نقشهای تعیین شده از سوی امریکا برای آنها از تکنیکها و تاکتیکهای متنوع هدفمند و پیچیده مختلفی استفاده میکند. برخی از این تاکتیکها و تکنیکها عبارتند از: - بهرهگیری از بار منفی واژهها، کلمات و مفاهیم حساسیت برانگیز در افکار عمومی (مثلاً نسبت دادن بنیادگرایی به جمهوری اسلامی ایران)- وانمایی و سیاه نمایی درخصوص ایران (تهیه و نمایش فیلمهای ضد ایرانی و..) - بهرهگیری از تاکتیک ارعاب (القای خطر فناوری موشکی ایران برای اروپا) - انگاره سازیهای هدفمند - استفاده از تاکتیک همسانسازی (تروریست معرفی کردن ایران) - تحریف اخبار مرتبط با ایران (غیرصلحآمیز معرفی کردن پیشرفتهای هستهای ایران) - القای مستقیم و غیرمستقیم (معرفی ایران بهعنوان محور و کانون شرارت در جهان) - بهرهگیری از تکنیک تکرار (ایران به دنبال استیلا بر کشورهای منطقه است)
امریکا با تأکید بر راهبرد ایران هراسی زمینهسازی برای انزوای ایران در عرصه بینالمللی را دنبال میکند. ضمن آنکه به زعم امریکا، اجرای راهبرد ایران هراسی میتواند باعث شکلگیری اجماع ضدایرانی در جهان شده و بازیگران رسمی و غیررسمی را با سیاستهای ایران ستیزانه امریکاهمراه نماید. - از دیگر اهداف راهبرد ایران هراسی امریکا ایجاد مسابقه تسلیحاتی در منطقه است و این در حالی است که میلیتاریزه شدن سیاست خارجی امریکا هزینههای زیادی را متوجه این کشور کرده و میکند. اما فروش تسلیحات بازار سودآوری را برای امریکا مهیا میسازد. (انعقاد قراردادهای متعدد تسلیحاتی بین امریکا، عربستان سعودی و برخی امیرنشینهای منطقه ناظر بر تحقق این هدف است) در واقع رابطه فروش جنگ افزار به کشورهای منطقه (البته با هدف اعلامی امریکا مبنی بر توانمند ساختن آنها در برابر توسعه طلبیها و تجاوزگریهای ایران) با هدف ایران هراسی صورت میگیرد. - توجیه حضور نظامی و اشغالگری امریکا در منطقه از طریق فرآیند انگارهسازی برای کشورهای منطقه و هراساندن آنان از ایران، نیز از جمله اهداف راهبرد ایران هراسی امریکا است. در واقع ایران هراسی راهبرد تبلیغاتی و جنگ روانی است که ناظر بر ترمیم قدرت نرم امریکا در منطقه است. - تسلط بر منابع نفتی منطقه در کنار توجیه حضور خود در منطقه نیز از جمله اهدافی است که امریکا با عملیاتی کردن راهبرد ایران هراسی دنبال میکند. از این منظر راهبرد ایران هراسی رابطه مستقیمی با تأمین انرژی مورد نیاز امریکا در کمتر از ربع قرن آینده دارد چرا که در چند سال آینده به دلیل مصرف فزاینده داخلی، امکان صادرات نفت از برخی از کشورهای صادرکننده گرفته خواهد شد و تنها عربستان، عراق و ایران کشورهایی خواهند بود که در 30 سال آینده میتوانند صادرات نفت داشته باشند. بنابراین ایران هراسی در واقع پلی است که امریکا سعی دارد با عبور از آن از یک سو تحولات آینده داخلی خود را مدیریت نماید و از سوی دیگر بحرانهای منطقهای و بینالمللی فراروی امریکا را مهار و کنترل نماید.
به نظر میرسد که با روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید این راهبرد به شکل جدیتر و در قالب همکاریهای نزدیکتر با شرکای منطقهای امریکا از جمله عربستان پیگیری میشود.
بله؛ در حقیقت امریکا در دوره جدید با کلید واژه ایران هراسی از کشورهای عربی باجگیری میکند. بهطوری که در شرایط کنونی که نشانگر همگرایی نوین امریکا و عربستان علیه ایران میباشد نیز باید بگویم امریکا در موج جدید ایران هراسی با مطرح کردن طرح ائتلاف عربی – اسرائیلی ضمن فروش تسلیحات خود عادیسازی روابط عربها را با اسرائیل دنبال میکند.هدف دیگر ترامپ از این ائتلاف دوشیدن باقیمانده ثروت کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای تأمین مالی طرحهای زیر ساختی امریکا است. طرحهایی که ترامپ وعده آنها را در تبلیغات انتخاباتی خود داده بود.دولت باراک اوباما نیز ایران هراسی را برای همین هدف به کار گرفت و 130 میلیارد دلار جنگنده و سلاحهای جدید به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس فروخت؛ این در حالی است که اوباما همزمان تلاش میکرد تا از طریق راه حل سیاسی ایران را کنترل و زمینه گفتوگوهای سری با تهران را فراهم کند. تأمین مالی این ائتلاف بر عهده کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است.
متحدان منطقهای امریکا از جمله عربستان چه هدفی را از احیای پیوندهای گذشته با واشنگتن جستوجو میکنند؟
درباره علل همگرایی نوین امریکا و عربستان علیه ایران باید به امیدواری های عربستان از این ائتلاف اشاره کنیم.از جمله امید کشورهای عربی بویژه عربستان در ازای ائتلاف با اسرائیل به تعدیل قانون جاستا(قانونی که به شهروندان امریکایی متضرر از حملات 11 سپتامبر اجازه میدهد تا از دولتهای عربی شکایت کنند و همچنین اخوانالمسلمین در فهرست گروههای تروریستی قرار خواهد گرفت.) این در حالی است که این اقدام کشورهای عربی خودکشی مالی و سیاسی خواهد بود و یک دام جدید از سوی دولت جدید امریکا است تا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در این دام گرفتار شوند و توان مالی و انسانی آنها فرسوده شود. نکتهای که بهعنوان تکمله بحث باید به آن اشاره کنم ائتلاف چهارجانبه ضد ایرانی در امنیتیترین کنفرانس سال؛مونیخ 2017؛است چرا که در این کنفرانس مثلث عربستان، اسرائیل، ترکیه در ایرانهراسی سنگ تمام گذاشتند (کنفرانس امنیتی مونیخ بهعنوان یکی از مهمترین گردهماییهای سالانه بینالمللی رسماً در روزهای 17 تا 19 فوریه 2017 با حضور رهبران و سیاستمداران مطرح بینالمللی در زمینه چالشهایی که اروپا را تهدید میکند در مونیخ آلمان برگزار شد) چرا که نمایندگان کشورهای امریکا و عربستان و نماینده رژیم صهیونیستی بشدت نسبت به ایران مواضع خصمانه اتخاذ کردند و ایران را حامی تروریست نامیدند..وزیر خارجه عربستان نیز ایران را حامی اصلی تروریسم خواند و از جامعه جهانی خواست که با اعمال فشار ایران را مجبور به تسلیم به خواستههایش بکند. امریکا نیز مثل همیشه در پی منافع خود در منطقه، در دفاع از شرکای قدیمی منطقهای خود کم نگذاشت. نکتهای را که نباید فراموش کرد آن است که خطاهای استراتژیک عربستان در قبال ایران در راستای راهبرد ایران هراسی امریکاست.
آیا صحنه آرایی تازه در منطقه و بروز شکاف میان ریاض و قطر که تحت تأثیر نزدیکتر شدن این کشور به ایران شکل گرفته است، در قالب همین راهبرد ارزیابی میشود؟
بله؛ بعد از نشست عربی امریکایی اخیر در ریاض شاهد اختلاف نظر و مواضع تند عربستان و قطر علیه یکدیگر هستیم بهطوری که عربستان، امارات، بحرین و مصر همزمان در یک اقدام هماهنگ روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند که این مسأله حاکی از شکاف در جبهه عربی علیه ایران، شکست ناتوی عربی و اختلاف نظر قطر با عربستان در موضوعات عربی و منطقهای است. البته ناگفته نماند که چالش قطر و عربستان اتفاق جدیدی نیست. اختلاف نظر دو کشور در مسائل منطقهای و شورای همکاری خلیج فارس سابقه طولانی دارد ولیکن در مقطع زمانی و شرایط گروههای تکفیری و تحولات منطقهای و هزینه سعودیها در نشست ریاض و بیانیه ضدایرانی آن این موضوع اهمیت یافته و در ابعاد مختلف قابل تحلیل است.
سیاست ایران در مواجهه با این فضا در چه قالبی باید مورد پیگیری قرار گیرد؟
در بعد سیاسی دو دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه که میگوید این بحران و شکاف عربی، فرصتی مناسب برای ایران است تا یک بازیگر دیگر عرب را وارد بلوک منطقهای خود بکند یا حداقل آنکه باعث شود این کشور وارد صف بندیهای مقابله با ایران نشود، در مقابل دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که بر پایه آن دیدگاه، ایران نباید خود را وارد درگیری میان کشورهای عربی کند؛ به چند دلیل؛نخست اینکه حمایت ایران میتواند بحران و تنش میان این کشورها را دوچندان کرده و عربستان سعودی و متحدانش را برای اقدام جدیتر علیه دوحه مصممتر کند که این خود به تشدید بحران کمک میکند.دوم؛ شاید حمایت ایران پای امریکا را به این بحران باز کند و با وارد شدن واشنگتن، روسیه نیز مداخله کند و شاهد تصاعد و ارتقای بحران از یک بحران سیاست خارجی به بحران منطقهای و بینالمللی باشیم.دلیل سوم دیگری نیز وجود دارد که میتواند قابل تأمل باشد. بر اساس آن، بحران کنونی و تنش میان کشورهای عربی طرحی است برای درگیر کردن ایران و در ادامه اشغال قطر. در واقع ممکن است دو هدف احتمالی در این «پروژه ستیز» وجود داشته باشد؛ نخست اینکه ایران را وارد یک بحران جدید در خاورمیانه، آن هم در یک کشور عربی دیگر کرده و آن را در چندین جبهه درگیر کنند. این مسأله باعث میشود تمرکز منطقهای ایران برای برخورد با بحرانها بشدت کاهش میدهد و ایران را وارد یک درگیری منطقهای با حضور امریکا کنند.دوم آنکه با حمایت ایران از قطر، عربستان میتواند با توجیه همپیمان بودن قطر با ایران علیه کشورهای عربی، افکار عمومی جهان عرب را علیه این کشور بشوراند و زمینههای مداخله نظامی را در این کشور فراهم کند.در مجموع بهنظر میرسد در خاورمیانه این جغرافیای پیچیده و پرابهام، گامها در همه شرایط مخصوصاً به هنگام بروز بحران، باید بسیار محاسبه شده و با مدنظر گرفتن گذشته، حال و آینده برداشته شود. در بحران میان عربستان و قطر، ایرانی که در عمق نگاه طرفین دعوا، اگر دشمن نباشد، بیگانه است، بیطرفی مثبت، بهترین موضعگیری برای تهران است. اعلام درهای باز ایران برای رایزنیها و کمکرسانی انسانی و غذایی برای دوحه، ضمن دور نمودن ایران از خطرات مترتب بر بحران، بر پرستیژ کشور افزوده و در نگاه حداقلی از انباشت بیشتر کینهها خواهد کاست.
نوک پیکان این ائتلافها در حالی به سمت ایران نشانه رفته است که با حل موضوع هستهای، ایران و کشورهای اروپایی وارد فاز تازهای از مناسبات سیاسی و اقتصادی شدهاند... جایگاه اروپاییها در فضای تنشی که در نتیجه همکاری ترامپ با برخی بازیگران عربی علیه ایران شکل گرفته است، کجاست؟ آیا ترامپ موفق میشود میان امریکا و اروپا در موج جدید ایران هراسی آنهم در شرایطی که برجام به قوت خود باقیست، اجماعسازی کند؟
با توجه به چشمانداز مثبت برجام در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در شرایط کنونی فضای سیاسی گفتمانی جدیدی در روابط جمهوری اسلامی با اتحادیه اروپایی به وجود آمده است که میتوان گفت حداقل طی یک دهه اخیر بیسابقه بوده است. این در حالی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط اروپا و ایران هیچ گاه یک روابط باثبات و جامع نبوده است. این روابط عمدتاً روابط بازرگانی صرف بوده است که آن هم به خاطر تحریمها، بسیار شکننده بوده است. برجام نخستین توافق بزرگ ایران و اروپا است که احتمال تحول مهم در روابط اقتصادی را کلید زده و ظرفیت روابطی پایدار و همه جانبه بین ایران و اروپا را ایجاد کرده است. دیدگاه جدید اتحادیه اروپا در تنظیم روابط با جمهوری اسلامی ایران میتواند روابط فیمابین را به میزان زیادی در آینده متحول کند. در این میان اجرایی شدن برجام جایگاه خاص و کلیدی در هرگونه مناسبات اتحادیه با ایران در چشمانداز آینده دارد و میتواند به منزله نقشه راه آینده مناسبات طرفین نقشآفرینی کند. اتحادیه اروپا توجه ویژهای به اجرایی شدن برجام دارند و آن را به نوعی مکانیزم و استراتژی مناسبات آینده خود با ایران میدانند و در واقع یک راهبرد یا مکانیسمی برای بهبود روابط خود با ایران و به نوعی موفقیت سیاست خارجی و امنیتی مشترک خود میداند و لذا خواهان افزایش تعامل، گفتوگو و همکاریها با ایران است.البته نا گفته نماند که شرایط کنونی منطقه نیز در افزایش تمایل اروپا به نزدیک شدن به ایران نقش داشته است چرا که کشورهای اروپایی در مجاورت منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه قرار دارند و هرگونه بحران و نابسامانی در منطقه در وضعیت، ثبات و امنیت آنها تأثیرگذار است. افزایش حضور گرایشها سلفی، تکفیری و قدرتیابی گروههای تروریستی مثل داعش، القاعده، النصره و... در منطقه باعث نگرانی کشورهای منطقه و اروپایی شده و لذا رایزنی با کشور قدرتمندی چون ایران که از جایگاه و نفوذ بسیار بالایی در منطقه برخوردار است، مورد توجه اتحادیه اروپایی و اعضای آن است و ما طی دو سال اخیر شاهد گفتوگوها و رایزنیهای سطح بالایی بین طرفین بودهایم. ایران همواره خواهان این بوده که اروپا روابطی کاملاً مستقل از امریکا با ایران داشته باشد.در واقع منافع طرفینی به طور مثال تروریسم، داعش، القاعده، جبهه النصره یا جبهه الشام تهدید مشترک هستند و از طرفی ایران در خط مقدم مبارزه با داعش عمل میکند و در سوریه، عراق، افغانستان و یمن نفوذ دارد؛ بنابراین ایران میتواند شریک مهمی برای اروپا در بحرانهایی چون تروریسم، مهاجرین و اقتصاد به هم ریخته منطقه باشد. اینها مهمترین الزامات بهبود و گسترش رابطه با اروپاییها بوده است.
دلایل جدیتر شدن شکاف اروپا و امریکا نسبت به ایران چیست؟
وجود تناقض در موضعگیری اروپا و امریکا در قبال ایران و موضوع برجام، ریشه در جنبش سیاسی تازه پایی دارد که در کشورهای اروپایی و با هدف پایان دادن به دنباله روی اروپا از سیاستهای امریکا در حال شکلگیری است و نکات مورد توجه آنها این است که مخالفت ترامپ با برجام اشتباهی دیپلماتیک است و اروپا تحت کنترل امریکا نیست و با احترام به اصول متقابل سیاسی میتواند رویکردهای خود را پیش برد. بهطور مثال اشاره میکنند که استفاده امریکا از نظام بانکی بهعنوان سلاح نه تنها ضد ایران بلکه ضد متحدان خود، اروپاییها را مجبور خواهد کرد به دنبال پیدا کردن جایگزین برای نظام بانکی باشند و این اقدام پیامدهای بدی را در دراز مدت متوجه امریکا میکند. ضمن آنکه از مدتها پیش یک تفاوت تاکتیکی نیز میان خط مشیهای امریکا و اتحادیه اروپا در قبال برنامه هستهای ایران وجود داشته است. در مقاطعی، ایالات متحده تلاش داشت، هرگونه دانش و فناوری هستهای را در ایران از میان ببرد، در حالی که رویکرد اروپاییها مبتنی بر تلاش برای دستیابی به تضمینهای معتبر برای عدم حرکت ایران به سوی سلاح هستهای بوده است. اگر بخواهیم یک نگاه پسا برجامی به روابط ایران و اروپا داشته باشیم باید نگاهی به سند راهبردی «استراتژی اتحادیه اروپا در قبال ایران پس از برجام» که از سوی کمیته امور خارجی پارلمان اروپا منتشر شده اشاره کنیم اگر چه این سند الزامآور نیست اما سمتوسوی روابط اتحادیه اروپا با جمهوری اسلامی ایران را در تراز راهبردی مشخص میکند و بهگونهای طراحیشده است که تمام حوزههای سیاسی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی، تجاری و مالی را در دو سطح داخلی و بینالمللی پوشش میدهد. این سند به سه شکل توصیه، درخواست و تهدید، جمهوری اسلامی ایران را مورد خطاب قرار داده است. در نقشه راه پارلمان اروپا برای روابط آینده اتحادیه با ایران، تصمیم شورای اروپا برای برداشتن تحریمها در پی توافق برجام، بهعنوان عاملی در جهت شراکت دوباره ایران و اروپا ذکر شده است؛ اقتصاد بزرگ، جمعیت آموزشیافته، تنوع در تولید ناخالص داخلی و ظرفیت بالا برای ورود کالاهای اروپایی از جمله جذابیتهایی است که در این نقشه راه بهعنوان انگیزه شراکت دوباره با ایرانیها آمده است. در این سند راهبردی یک سیستم چندلایه را برای ارتباط آینده این اتحادیه با ایران معرفی شده است.این سیستم چندلایه طیف وسیعی از ارتباطات رسمی و غیررسمی را از قبیل مواردی مانند ارتباطات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، دانشگاهی، فنی، و... و شامل میشود..در واقع اروپاییها سعی دارند وانمود کنند که اروپا تحت کنترل امریکا نیست و با احترام به اصول متقابل سیاسی میتوان رویکردهای خود را پیش برد. اما با این حال باید بگویم جدایی اروپا از امریکا سخت است چرا که DNA اروپاییها وابسته به امریکاست لذا اروپا نمیخواهد اختلاف نظر جدی را با دیدگاهها و مواضع عمده امریکا ایجاد کند و خود را بهعنوان قطب متخاصم امریکا معرفی کند.
با توجه به این برنامههایی که در سند راه اتحادیه اروپا نسبت به ایران در نظر گرفته شده است، مواجهه آنها با سیاست ضد برجام ترامپ چگونه خواهد بود؟
تاکنون اتحادیه اروپا به حمایت خود از این توافق ادامه داده و تعاملات اقتصادی و تجاری را با ایران تسهیل کرده و تا الآن مشکلی وجود نداشته است. اما به نظر میرسد که اروپا در صورت اقدام ترامپ علیه برجام به مسیر خود ادامه خواهد داد. البته نا گفته نماند که اروپا نسبت به پیامدهای خشونتهای موجود در مناطق پیرامونی ایران در خاورمیانه آگاه است. به همین دلیل، وقوع جنگی دیگر در خاورمیانه، یقیناً به نفع اروپاییها نیست. لذا بهنظرمیرسد بهرغم همه اختلافنظرهایی که میان ایران و اتحادیه اروپا وجود دارد و بهرغم همه فرازونشیبهایی که روابط این دو بازیگر در سالهای اخیر تجربه کرده است، ایران و اتحادیه اروپا از این پتانسیل برخوردارند که به شرکای قابل اطمینان برای یکدیگر تبدیل شوند و لذا ایران میتواند با تمرکز خود بر اتحادیه اروپا علاوه بر بهبود بخشیدن جایگاه خود در روابط بینالملل، تا حدودی خصم دیرینۀ ایالات متحده را نیز به چالش بکشد.