قتل مثل سونامی زندگی آدم را ویران می‌کند

  • پنجشنبه 15 تیر 1396 ساعت 11:28

اخبار => سایر رسانه ها

پنج سال قبل وقتی محمد در حمایت از برادرش وارد درگیری شد، نمی‌دانست این میانجیگری خشن می‌تواند او را تا پای قصاص بکشاند.
قتل مثل سونامی زندگی آدم را ویران می‌کند

به گزارش اقتصادآنلاین ، شرق نوشت : محمد که در آن زمان ٢٥ساله ‌بود، برای اینکه به برادرش کمکی کرده‌ باشد، وارد دعوا شد بدون اینکه بداند طرفین دعوا چه کسانی هستند. در همین حین یکی از شرکت‌کنندگان در نزاع با ضربه‌ای که محمد وارد کرد، جانش را از دست داد و مرد جوان بازداشت شد. محمد بعد از محاکمه به قصاص محکوم و این رأی در دیوان عالی کشور تأیید شد. محمد و خانواده‌اش در این پنج سال روزهای پرالتهابی را پشت ‌سر گذاشتند. اما در نهایت با درج خبر درخواست کمک از سوی محمد و خانواده‌اش، خیران به کمک آنها رفتند و محمد موفق شد رضایت اولیای ‌دم را جلب کند و چندی‌پیش از زندان آزاد شود. گفت‌وگویی کردیم با او تا برایمان از آنچه اتفاق افتاد و روزهایی که پشت ‌سر گذاشته است، بگوید. این گفت‌وگو را می‌خوانید.

‌ الان که ماجرا تمام شده و خطر جانی تو را تهدید نمی‌کند، درباره دلیل و انگیزه قتل بگو.

در این پنج سال خودم هم هنوز نمی‌دانم چه شد که قتل اتفاق افتاد. آن روز سر کوچه بودیم و داداشم داشت پنچری ماشینش را می‌گرفت. پسرعمویم دعوایش شده بود و برادرم هم در حمایت از پسرعمویم درگیر شده بود. دعوا چند مرحله داشت؛ دفعه اول و دوم دعوا آنها را جدا کردیم و دفعه آخر دوباره آنها از ته کوچه به سر کوچه آمدند. من هم رفته بودم ماشینم را پارک کنم که متوجه شدم دوباره درگیری شده و با عجله به سمت محل درگیری رفتم که دیدم برادرم گردنش خونی است و روی زمین افتاده است. آن لحظه فکر کردم که شاهرگ گردن برادرم را زده‌اند؛ به همین خاطر دیگر کنترلم را از دست دادم و رفتم وسط دعوا. بعد‌ها فهمیدم که برادرم صورتش زخمی شده و خون که جاری شده، روی گردنش آمده بود و من به اشتباه فکر کردم که شاهرگ گردن او را زده‌اند.

وسط جمعیت که رفتم، یکی چاقو داشت و من با او درگیر شدم و چاقو را از او گرفتم و بعد که بلند شدم دیدم یکی از آنها افتاد. به همین سادگی و سر یک اشتباه کوچک من آدم کشتم درحالی‌که اصلا نمی‌دانم دعوا سر چه بوده است. باور می‌کنید هنوز که هنوز است و پنج سال از ماجرا می‌گذرد، نمی‌دانم دعوا سر چه بود و آن پسرعمویم که برادرم و من به خاطرش دعوا کرده بودیم، نه‌تنها در مدتی که زندان بودم، سراغی از من نگرفت و کمکی نکرد بلکه الان هم که آزاد شده‌ام، نیامده بگوید جریان چه بوده است. فقط این را بگویم که به خاطر تعصب بی‌مورد سر پسرعمویم، آن بیچاره کشته شد و خود من هم پنج سال از بهترین روزهای جوانی و عمرم را در زندان گذراندم و خانه و زندگی‌ام از دست رفت و الان هم بی‌کار و افسرده هستم. با وجود این، همین که زنده ماندم، خدا را شکر می‌کنم از شرایط زیر حکم به اینجا رسیدم و اگر بی‌کاری دو، سه ‌ماه باشد، مهم نیست و تحمل می‌کنم.

‌ چطور دستگیر شدی؟

سه روز فراری بودم و به تهران آمده بودم. به‌خاطر عذاب‌وجدان به کرمانشاه برگشتم و خودم را معرفی کردم، ‌در آن سه روز هم در میدان آزادی و کوچه‌ها می‌گشتم و پریشان بودم، نمی‌دانستم چه می‌کنم و کجا می‌روم.

‌ چطور متوجه شدی فردی که مجروح شده، فوت کرده است؟

بعد از درگیری برادرم را به بیمارستان برده بودم که یکی از دوستانم زنگ زد و گفت آن بنده خدا فوت کرده است؛ باورم نمی‌شد، هنوز هم باورم نمی‌شود آدم کشته باشم و امیدوارم از خواب بیدار شوم چون خیلی زجر کشیدم.

‌آیا قبل از آن دعوا کرده بودی؟

نه اصلا، این اولین و آخرین دعوایی بود که کردم. می‌توانید از خانواده و اطرافیان بپرسید در این ٣٠ سال عمرم اصلا اهل این چیزها نبودم.

‌ در پنج‌سالی که در زندان بودی، چه کردی؟

در این مدت دلهره داشتم؛ قبلش که استرس داشتم حکم چه می‌شود؛ بعد از آنکه حکم آمد هم هفته‌ای یک‌ بار که برای اجرای حکم می‌آمدند دعا می‌کردم که اسمم در فهرست نباشد و اولیای دم رضایت بدهند. حتی گاهی راضی بودم که زودتر بیایند، ببرند و اعدامم کنند تا از این استرس و وضعیت خلاص شوم. بعد هم که قبول کردند در ازای دریافت پول رضایت بدهند باز استرس داشتم که این همه پول را از کجا بیاورم. خانه‌مان را فروختیم، ماشینم را فروختم و با‌ هزار بدبختی از این‌ور آن‌ور جور کردیم.

‌ پولی که اولیای دم خواسته بودند، چطور فراهم شد؟

خیلی سخت بود و اعصاب‌خردی داشت؛ حدود ١٥٠‌ میلیون را با فروش خانه و وانتم فراهم کردیم، بخشی را اقوام کمک کردند و ٤٠‌ میلیون هم با کمک شبکه‌های اجتماعی و خیران برایم فراهم شد، خلاصه با‌ هزار مشکل پول تهیه شد.

‌ آیا در زندان شغلی یاد گرفتی؟

نه، متأسفانه نتوانستم. در تمام مدت زندان درگیر مسئله حکم و رضایت بودم و بعد هم فراهم‌شدن پول. اصلا امیدی به زنده‌بیرون‌آمدن از زندان نداشتم که بخواهم حرفه‌ای یاد بگیرم. من قبل از این ماجرا وانت داشتم و راننده بودم و الان هم که آزاد شده‌ام، همان رانندگی را بلدم.

‌ آیا فکر می‌کردی روزی آدم بکشی؟

به خدا نه، الان هم باورم نمی‌شود و امیدوارم از خواب بیدارم کنند و زمان پنج سال به عقب برگردد؛ این سال‌ها برای من و خانواده‌ام خیلی سخت بود. من به همه چیز فکر می‌کردم غیر از اینکه روزی آدم بکشم. فکر می‌کردم معتاد شوم، تصادف کنم، بمیرم، حتی به این فکر می‌کردم که کشته شوم اما کشتن نه؛ هرگز. تنها پیش‌بینی‌ای که نداشتم این بود ولی الان می‌گویم ممکن است برای هر کسی پیش بیاید که آدم بکشد؛ فقط یک لحظه است.

‌ الان که آزاد شده‌ای، چه برنامه‌ای داری؟

اولش خیلی کلافه بودم، گاهی فکر می‌کنم زندان بهتر بود، اما در نهایت فکر می‌کنم باید شغلی پیدا کنم چون ٦٠‌ میلیون تومان قرض دارم و وام هم بدهکارم که باید تسویه کنم و بعد هم می‌خواهم تشکیل خانواده بدهم.

‌ این ماجرا چه تأثیری در زندگی تو و خانواده‌ات داشت؟

نه‌تنها من، بلکه هرکسی که درگیر چنین ماجرایی شود مثل سونامی است که کل زندگی‌اش ویران شود.

‌ عده‌ای وقتی حرف از آزادی و تلاش برای رهایی از قصاص محکومان می‌شود، این سؤال را می‌پرسند که از کجا معلوم بعد از آزادی دوباره مرتکب قتل نشوند؟

اصلا این‌طور نیست، کسی که این ویرانی را که گفتم پشت‌سر بگذارد، وقتی بیرون بیاید سرش در لاک خودش است، کسی که آن دلهره هر شب زندان را گذرانده باشد که الان می‌آیند و برای اعدام می‌برندش به نظر من پایش را کج نمی‌گذارد و اگر کسی در گوشش بزند، رویش را آن‌طرف می‌کند که یکی هم آن‌ور بزند، نه ممکن نیست کسی که همه سختی و بدبختی زندان را گذرانده دوباره این کار را تکرار کند.

‌ توصیه‌ات به کسانی که مصاحبه تو را می‌خوانند چیست؟

اگر کسی فحش و دشنام داد و یکی هم در گوشتان زد، رویتان را برگردانید یکی هم آن‌طرف بزند و بعد از طریق قانون موضوع را پیگیری کنید. یک لحظه عصبانیت و غفلت ارزشش را ندارد، شاید باور نکنید، با این کار من، بیش از ٥٠ نفر از خانواده ما درگیر شدند و زندگی‌شان تحت‌تأثیر قرار گرفت، خواهرانم، ‌دامادمان، پدر و مادرم و.... تنها خود آدم نیست که بگوید زندگی خودم است، خودم را بدبخت کردم، به طور ناخواسته خیلی‌ها درگیر شدند.

‌ برای آزادی تو افراد زیادی در شبکه‌های اجتماعی مبالغی؛ از ١٠‌ هزار تومان تا چندصد‌ هزار تومان واریز کردند تا بخشی از مبلغ درخواستی اولیای‌دم فراهم شد. آیا می‌خواهی چیزی به آنها بگویی؟

دست تک‌تک آنها را می‌بوسم و اگر امکانش فراهم شود حاضرم برای تک‌تکشان جبران کنم، زمانی که قرار شد این کار انجام شود فکر نمی‌کردم پول جمع شود؛ اما امیدوار بودم و اگر شما فهرست افرادی که به من کمک کردند را بدهید قول می‌دهم هروقت وضعم خوب شد و در توانم بود، از خجالتشان دربیایم، ‌آنها خیلی بزرگواری کردند و برای خودشان و خانواده‌شان آرزوی سلامتی دارم و قول می‌دهم از اینکه به من کمک کردند پشیمان نشوند.


تعداد بازدید : 160

ارسال نظر

ارسال