بااینحال مسئله سیاست خارجی و بهویژه سیاستهای منطقهای، همچنان مقابل دولت قرار دارد. منطقه خاورمیانه به یک دنیای کوچک تبدیل شده که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در آن به یارگیری روزانه و مصاف با یکدیگر مشغول هستند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، فریدون مجلسی، تحلیلگر روابط بینالملل، به تحلیل فضای مقابل روحانی در حوزه دیپلماسی پرداخته است.
پس از انتخاب دوباره حسن روحانی به ریاستجمهوری با آرای بالا و البته مشارکت بالای مردم در انتخابات، حوادث زیادی در داخل و خارج از ایران به وقوع پیوست که هر کدام میتوانست بحرانساز باشد.حضور دوباره روحانی در جایگاه رئیسجمهور، تا چه حد فضای جهانی را به سود ایران تغییر داده است؟
فکر میکنم طولانیشدن شرایط التهابی پس از انقلاب که در دوران هشتساله شعارزده احمدینژاد رنگ کاذب تهدیدآمیز پیدا کرد و منجر به صدور قطعنامههای تحریمآفرین شورای امنیت شد، فضای جهانی نامناسب و نوعی انزوای خودخواسته در دولت وقت ایجاد کرد که به دلیل ناتوانی برای حضور در بازار جهانی و بستهشدن ارتباطات بانکی به استقلال بینالمللی ایران لطمه زد و حتی کشورهای دوست برای نرنجاندن کشورهای غربی که مهار اقتصادی و بازرگانی بینالمللی را در اختیار داشتند، از معامله و روابط جدی با ایران خودداری میکردند. آقای روحانی با کلیدی آمد که شرایط تحریم بینالمللی را از میان بردارد و به دلیل مخالفتهای داخلی و خارجی، دوسوم دور اول ریاستجمهوری ایشان صرف مذاکرات و اقدامات برای نیل به برجام شد که قدم مهمی در گشایش نسبی فضا و نیل به استقلال اقتصادی و بینالمللی شد. اکنون ایشان وعده داده است که تحریمهای دوجانبه تجاری و بانکی را نیز از میان برخواهد داشت. طرف اصلی اینگونه تحریمها آمریکاست که کشورهای دیگر را برای نرنجاندن آمریکا یا عدم تعلق جرائم آمریکایی، وادار به ملاحظهکاری میکند؛ ازاینرو انجام این کار بستگی به توانایی آقای روحانی در آغاز مذاکرات دوجانبه و حلوفصل مسائلی دارد که موجب تحریمهای آمریکایی شده است. میدانیم که مشکل اصلی روابط با آمریکا، سیاست ایران نسبت به رژیم اسرائیل است. به نظر میرسد، تعهد آقای روحانی که حمایت سهپنجم آرای مردم را نیز جلب کرده است پیگیری راهحل نخست، یعنی مصالحه عقلانی و اخلاقی به جای مجادله و جنگ باشد.
یعنی استقبال اروپا و سران کشورهای تأثیرگذار از انتخاب دوباره دکتر روحانی که تا تبریک خاویر سولانا و فدریکا موگرینی هم کشیده شد، کشورهای دنیا را به تداوم سیاست تنشزدایی دولت روحانی امیدوار میکند؟
حضور مردم ایران پای صندوقهای رأی به دنیا ثابت کرد که مردم به تعهد سیاسی آقای روحانی اعتماد دارند و رئیسجمهور که قبلا نیز در رسیدن به توافق برجام، امتحان توانمندی و حسن نیت خود را پس داده است، طبیعتا با اعتبار بیشتری میتواند کشورهای جهان را با ادامه سیاست تنشزدایی امیدوار کند. اما همان طور که گفته شد توفیق در این کار منوط به تلفیق مصالحهای میان اصول حقوقی و سیاسی ایران و اصول حقوق و روابط بینالملل و استناد به قطعنامههای شورای امنیت در مسئله اسرائیل و غرامات و خسارات فلسطینیان در قالب دولتی مستقل است.
کشورهایی نظیر ترکیه هم در تماس تلفنی با وجود همه اختلافها و مواضع، از انتخاب دوباره روحانی ابراز خوشحالی کردند. این را باید یک عرف دیپلماتیک بدانیم یا برای آنان این روند تفاوت میکند؟
ایران و ترکیه در تاریخ به اندازه کافی با یکدیگر جنگیدهاند. قراردادهای مرزی ایران و ترکیه به عهد صفوی بازمیگردد که با وجود جنگهای دیگر و خصوصا دو جنگ جهانی، آن مرزها با قدمتی بیش از ٣٠٠ سال با اصلاحاتی جزئی ثابت مانده است. طرفین میدانند که با توجه به نزدیکترین راههای ارتباطی، میتوانند از مزیت نسبی قابلتوجهی در توسعه روابط بازرگانی برخوردار باشند. با توجه به اینکه رقیب آقای روحانی بر اصولگرایی مذهبی شدیدتری تکیه داشت و با توجه به اینکه دولت کنونی ترکیه به اندازه کافی بر شیوه مذهبی خود استوار است، رویکارآمدن دولتی اصولگرا در ایران میتوانست به دوقطبیشدن و تشنج در روابط ایران و ترکیه منجر شود. به این دلیل و به دلیل رو به کاهش نهادن بحرانهای داعشی در عراق و سوریه، اکنون زمان همکاری تجاری بیشتر میان این چهار کشور مهم منطقه فرارسیده است که به سود صلح و منافع اقتصادی همه آنها خواهد بود. به این دلیل واکنش و تبریک آنان را میتوان صمیمانه و فراتر از تعارفات و عرف دیپلماتیک دانست.
برای کشوری مثل ترکیه، ایران ضعیف شده یا ایرانی مانند ایران دوران احمدینژاد، بهتر نیست؟
نه! برای ترکیه مانند هر همسایه دیگری ایرانی قوی و اعتدالی و ثروتمند مهمتر است که طرفین وبال گردن یکدیگر نباشند و بتوانند با توسعه روابط بازرگانی و اقتصادی و گردشگری اقتصادهای یکدیگر را تقویت کنند.
ترکیه مضرات همسایه ضعیفشده را در عراق و سوریه و جنگ داخلی آنان و امواج آوارگان که اقتصاد ترکیه را نیز به رکود کشاند، آزموده و از کاهش گردشگران ایرانی و روس زیان دیده و بازارهای ثروتمند و مهم و اختصاصی عراق و سوریه را از دست داده است. البته در شرایط ضعیف مانند دوران احمدینژاد نیز میتوان در حد بهرهگیری از راههای انحرافی حواله بانکی و حتی پولشویی و قاچاق سودجویی کرد؛ اما بهرهمندی متقابل از ثبات و بازارهای ثروتمند و بیرقیب دو همسایه قابل مقایسه با شرایط اضطراری و نیمه قانونی بحرانزدگی نیست.
بخشی از اعراب به سرکردگی عربستان، واکنش خاصی دراینباره نداشتند و از قضا به دنبال تندترکردن فضا علیه ایران هستند. اتفاق تروریستی اخیر هم انگشت اتهام را بار دیگر به سمت عربستان برد. با آنها چه باید کرد؟
عربستان اولا به دلیل تحریم ایران در دولت احمدینژاد و موقعیت انحصاری در بازار نفت، جای ایران را گرفته و بسیار منتفع بود. از طرف دیگر حکومت سعودی، ایران را مانع توسعهطلبی خود در منطقه میداند. عراق در دوران حکومت اقلیت صدام حسین در عراق که متکی بر سلطهگری ٢٠ درصد اعراب سنی عراقی و اغلب قبایلی بود، روابط ویژهای با عربستان سعودی داشت و در جنگ با ایران از کمکهای سخاوتمندانه آنان برخوردار بود. عربستان بعد از آنکه نفوذ اکثریت شیعه و اقلیت کرد عراق افزایش یافت، درصدد برآمد با جنگی کودتاگونه با همکاری بازماندگان ارتش بعثی زیر پوشش داعش، موصل و بغداد را بگیرد و دولتی دستنشانده روی کار آورد که شکست خورد. عربستان درصدد انتقامجویی در جنگی سریع و چندروزه در یمن برآمد که با گذشت نزدیک دوسالونیم عملا درگیر جنگی فرسایشی شده است. واکنشنشانندادن کشورهای دیگر حوزه خلیج فارس به ملاحظه برادر بزرگتر یا آقا بالاسری مانند عربستان بوده است؛ وگرنه سایر کشورها مانند عمان و کویت و قطر و حتی امارات، خصوصا امارت دوبی، هرکدام منافع و روابطی تاریخی و جمعیتی ایرانیتبار و علاقهمند به ایران دارند که میتوانند ابزار روابط تجاری سودمندی برای دولتهای خود باشند. دوبی بیش از دیگران در ٤٠ سال اخیر از رابطه با ایران منتفع بوده است و مانند قطر و دیگران مایل به سروری عربستان نیست. اصلاح و تعدیل روابط ایران با آنان به سود آنان و ایران خواهد بود. میان آنها و عربستان اختلافات عمیقتر از آن است که با اینگونه اتحادهای سست تسلیم شوند. این کشورها در مقابل درگیری خشونتآمیز بسیار آسیبپذیر هستند و منافع همگی در اصلاح روابط است.
کشورهایی نظیر قطر، کویت و عمان و حتی مصر تا چه حد میتوانند با یک سیاست معقول از طرف ایران، مانع شکلگیری ناتوی عربی علیه ایران شوند؟
ناتوی عربی در واقع به معنی اسارت ارتشهای این کشورها نیز هست. وضعیت اجتماعی عربستان با وجود ثروت به دلیل حکومتی خانوادگی در قرن بیستویکم متزلزل است. قطر و کویت و عمان و حتی امارات به قدری ثروتمند و رو به توسعه هستند که مایل نخواهند بود رفاه و آسایش و ثبات خود را قربانی سلطهجویی عربستان کنند و این را در تنش اخیر میان قطر و عربستان، بعینه میبینیم. غیر از قطر، سایر کشورهای عربی هم میدانند که هیچ خطری از سوی ایران، آنها را تهدید نمیکند. ناتوی اصلی از سوی جهان غرب در برابر توسعهطلبی تهاجمی شوروی شکل گرفت. بهراستی کدام توسعهطلبی تهاجمی همسایگان عرب ما را تهدید میکند که بخواهند در برابر آن موضع بگیرند؟ اما مصر بزرگترین و از لحاظ اجتماعی توسعهیافتهترین کشور عربی است و بههیچوجه مایل نیست تحت سلطه یک کشور تازه بهدورانرسیده عربی با سطح فرهنگی نازل قرار گیرد. روابط مصر و ایران با ریشههای عمیق فرهنگی میتواند برای هر دو کشور بسیار سودمند و در تأثیرگذاری بر بقیه کشورهای منطقه سازنده باشد. رعایت منافع ملی مستلزم تجدیدنظر در رفتارهایی است که لزوما نیازی به انجام آنها نیست.
پرونده سوریه و عراق به سمت پایان حرکت میکند و به نظر میرسد صرفنظر از عراق که دارای حمایت بینالمللی است، سهگانه ایران، روسیه و ترکیه هم در شکلگیری مناطق امن موفق بودهاند. با این روند میتوان به بهبود شرایط منطقهای ایران هم امیدوار بود؟
بهبود شرایط ایران در منطقه بستگی به این دارد که ایران بتواند در سوریه میان معارضان مخالف اسد، اعتمادسازی کند. همچنین با همکاری روسیه و ترکیه و حتی آمریکا بتوانند حفظ وحدت ملی سوریه را با همکاری همه طرفها ازجمله کردها برقرار و تضمین کنند که همسایگان هیچگونه نظر سودجویانه و سلطهطلبانه ندارند و گروههای ذینفع کنونی از نوعی خودمختاری غیر مسلح در حوزههای اختصاصی خود برخوردار باشند. تا حدی مانند شرایط لبنان. دراینباره شاید تفاهمی درباره استرداد بلندیهای جولان غیر مسلح کارساز باشد.
کشوری مانند روسیه، از انتخاب دوباره روحانی باید شادمان باشد؟
آری، روسیه هم باید شادمان باشد؛ زیرا روسیه قدرتی در حال برخاستن است و قدرت در سایه صنعت و اقتصاد حاصل میشود. شاهراه دریای خزر ابزاری بیمانند است که ارزانترین راه ارتباطی و تجاری میان ایران تا قلب روسیه را در دسترس میگذارد که برخلاف قرون گذشته به اهمیت آن برای تجارت میان پنج کشور ثروتمند این حوزه واقف نیستند. استقرار دولتی اعتدالی و صلحطلب و فاقد تمایلات ماجراجویانه در ایران که دولت روحانی واجد چنین شرایطی است، میتواند بهرهمندی سودآور و بهینه از این راه ارتباطی ارزان یعنی دریای خزر را تضمین کند.
بهعنوان یک تحلیلگر به دولت روحانی پیشنهاد میدهید بیشتر در چهار سال دوم روی چه حوزههایی برنامهریزی کند؟
بهعنوان تحلیلگری سیاسی معتقدم که رفع مشکل سیاسی میتواند مانع اصلی توسعه روابط سیاسی و اقتصادی ایران را بردارد و حتی موجب شود فشار جدی و بیشتری بر عاملان بیعدالتی وارد آید. ازاینرو رعایت اصول حقوق بینالملل، خصوصا احترام به موجودیت همه کشورهای عضو سازمان ملل متحد و متقابلا از جانب آنها، جبران خسارات ناشی از رفتارها، غصبها و کشتارها، خلع سلاح هستهای اسرائیل و شناسایی حق ملت فلسطین به داشتن کشوری مستقل و ممنوعیت ساختوساز در اراضی اشغالی آنان بهعنوان درجه اول اهمیت برای ایران قابل پیگیری است و در این صورت ایران میتواند با استقلال کامل در عرصه بینالمللی خواهان احترام به حقوق خود و دیگران شود و درهای توسعه به رویش گشوده خواهد شد. گذشته از این موضوع اصلی، ادامه توسعه بهداشتی که بسیار موفق بوده است، توسعه علمی و کمک به دانشگاهها، بهرهبرداری از خطوط ریلی که هنوز وضعی بسیار ابتدایی دارد، ایجاد خطوط ریلی در باراندازها و حملهای طولانی با ریل و حملهای مقصد از سوی شرکتهای حملونقل واسط، ایجاد فرصت عرضه از سوی حملونقل ریلی با برنامه سریع میان تهران و مراکز استانها، میتواند ایجاد تقاضای جدید برای توسعه ایران محسوب شود. برنامههای توسعه تولیدات مصرفی و بستهبندی میتواند به اشتغال واقعی کمک کند. مسئله پیرشدن جمعیت حقیقت ندارد، بلکه سلامت بیشتر و بهتر بر طول و کارایی زندگی افزوده است و آن را جبران میکند. دولت میلیونها کارمند اضافه بر نیاز دارد که باید انتقال به بخش خصوصی برایشان جذابتر شود. چنین برنامههایی مستلزم بقای طولانیتر دولتی برنامهمحور است. روند آرا در هربار انتخابات ایران نشان از دورشدن تدریجی عناصر قدیمی متکی به نیروهای عامیگراست. بهاینترتیب احتمالا در آینده رقابت میان دو گروه جدید راست و چپ، مدلی مانند لیبرال و سوسیالدموکرات در کشورهای دیگر در رقابت اصلی حضور خواهند داشت که هر یک باید بکوشد با اجرای برنامههایش موفقیت دور بعدی را در نظر بگیرد و حضور رقیب را نیز با توجه به وزنش رعایت کند.
به نظر شما حل مشکل رژیم حقوقی دریای خزر، بهبود رابطه با اعراب و البته اروپا، میتواند همزمان با هم دنبال شود و چه رویکردهایی میخواهد؟
بدون تمایل به شعارهای زیادهطلبانه ناسیونالیستی از آغاز معتقد بودم که حقوق ایران در دریای خزر که در سال ١٩٢١ از میزان «هیچ» در قرارداد ترکمانچای به حق قایقرانی ساحلی افزایش یافت و سپس در سال ١٩٤١ با اختصاص ١٠ میل آب ساحلی برای استفاده اختصاصی و ماهیگیری تابع شرایطی مانند سایر دریاهای بینالمللی شد، تابع تحولات آن قوانین است. به نظر صریح اینجانب، ذکر حقوق مساوی کشتیرانی در قراردادی تابع این امر فقط ناظر بر کشتیرانی است و تقسیم ٥٠-٥٠ توهمی بیش نیست. اگر کسانی نمیخواهند مورد شماتت ایرانیان وطنپرست قرار گیرند و به خوشنامی تاریخی آنان لطمه نخورد، میتوانند این مرزبندی را به داوری بینالمللی در لاهه یا دادگاه لاهه واگذار کنند که نتیجه آن نیز معلوم است. زیان ایران از طولانیکردن بینتیجه مذاکرات که ٤٠ سال ادامه داشته، جز زیان تجاری و حملونقل و بهرهبرداری و زیستمحیطی هیچ فایدهای نخواهد داشت! این مطلب را در نخستین سال انتشار روزنامه همشهری و در جاهای دیگر نیز نوشتهام. روابط با کشورهای حوزه دریای خزر، حوزه خلیجفارس و اروپا برای ایران اولویت دارد و منوط به موفقیت برنامه اصلی دولت در تشنجزدایی ایرانی است.
شما از جمله چهرههایی بودید که از انتخاب نخستوزیر جدید کانادا و البته پارلمان جدید این کشور استقبال کردید، اما ارتباط ایران با آنها همچنان قطع است. به نظر شما بهبود رابطه با کانادا نمیتواند علاوه بر بهبود وضعیت ایرانیان، برگ برنده دیگری برای روحانی باشد؟
بله روابط ایران و کانادا بسیار مهم است. چیزی نزدیک به دو درصد جمعیت کانادا ایرانیتبار هستند. آنان در شمار موفقترین شهروندان آن کشور هستند. دلیل آن برخورداری تقریبا عمومی ایرانیتباران از آموزش عالی است. اینان تدریجا دارند به توسعه نفوذ و تأثیرگذاری در جامعه کانادا دست مییابند. میان ایران و دولت کنونی کانادا مسئله ایدئولوژیک مهمی وجود ندارد. اگر داستان خانم کاظمی مسئله است، بههرحال این اتفاق رخ داده و ایشان نیز تابعیت دوگانه داشته است. منافع ملی و رابطه با کشوری مهم که فقط برقراری رابطه هوایی با آن کشور سالانه میلیونها دلار سود بههمراه خواهد داشت در درجه اول اهمیت است. جامعه ایرانیتبار مرفه کانادا نیز تضمینی بر توسعه روابط تجاری با آن کشور خواهد بود.
این ارتباطات میتواند به بهبود وضعیت سرمایهگذاری مستقیم خارجی و تسهیل ارتباطات بینبانکی و ورود گردشگر خارجی منجر شود؟ یعنی در شرایطی که ما نیاز به پول و خلق فرصتهای شغلی جدید داریم، چقدر تداوم بهبود دیپلماسی به بهترشدن شرایط اقتصاد و معیشت مردم کمک میکند؟
توفیق در همه زمینههای فوق منوط به تداوم بهبود روابط دیپلماتیک و بهرهمندی از استقلال بیشتر در توانایی مذاکره با همه کشورها برای تأمین حداکثر منافع ملی و دستیابی به جایگاهی در حد و شأن کشور ایران است که باید در شمار ٢٠ یا حتی ١٥ کشور بزرگ و مرفه جهان باشد. فقط در چارچوب احترام به حقوق و روابط بینالملل و احترام به قطعنامههای شورای امنیت است که میتوانیم با تشنجزدایی و استقلال هرچهبیشتر به این خواستهها از جمله ورود سرمایههای خارجی و توسعه صنعتی و اشتغال و گردشگری در سرزمینی که از بالاترین جذابیتها برخوردار است دست یابیم. تولید آب در امتداد دوهزارکیلومتری خلیجفارس و دریای عمان با بهرهمندی تلفیقی از انرژی پاک خورشیدی و تبخیر آب شور و تقطیر و کشت علمی گلخانهای در دهها هزار هکتار زمینهای تا عمق حدود صدکیلومتری ساحل بسیار اثرگذار است. تولید برق در پنلهای نصبشده، کنترل گرمای گلخانهها و تولید تلفیقی برق بادی و خورشیدی در هامون و کشت بزرگ گلخانهای مصون از تبخیر در حوزه هیرمند در سیستان، سبزکردن دشت خوزستان به شیوههای علمی با تصفیه و تولید آب و آبیاری علمی و توسعه آن برنامه با همکاری عراق بهمنظور دفاع در برابر ریزگردها، همه امکانپذیر و شدنی است و فقط در گرو صلح و اعتدال و آرامش، نهفقط برای ما، بلکه برای همسایگان است. در آن شرایط ما برای اشتغال به نیروی کار کشورهای همسایه با حقوق و شرایط انسانی برابر نیاز خواهیم داشت. توفیق دولت روحانی در انجام وعده رفع تحریمهای دوجانبه میتواند این تصویر را واقعیت بخشد.