به گزارش اقتصادآنلاین ، شهروند نوشت : سنگها را به ترتیب اندازه کنار هم چیده. روی حولهای نمناک. بعد آنها را بقچه میکند، مثل بقچه مادربزرگها و در دیگ را میبندد. دیگچه کوچک با در و بدنه فلزی یک درجه مدور دارد. سنگها را داغ میکند، سنگهای آتشفشانی را.
«با هر سنگی که نمیشه، سنگهای آتشفشانی، خاصیتهای درمانی دارن، حرارت را زمان طولانی حفظ میکنن. برای هر قسمت از بدن بخشی از این سنگها استفاده میشه، اینا که کشیدهتر هستن برای کتف و شونهها و اونهایی که ریز و سکهای هستن برای صورت. بعضی سنگهای ما سنگهای آتشفشانی دماوند است». مرضیه اینها را میگوید و یکی از سنگها را از بقچه بیرون میکشد. سنگین است و گرمایش هنوز دست را میسوزاند. میگذارد کف دستت و میگوید: «نترس بابا نمیسوزی...»
مرضیه، چند سالی است که کار و دنیای هر روزهاش در سروکلهزدن با همین سنگها خلاصه شده. لباسش یک دست سفید و موهایش گیس بلندی است بافته تا کمر. در یکی از مراکز مدرن و البته لوکس ماساژ تهران کار میکند، هر جلسه ٣٥٠هزار تومان. ٧٠درصد برای سالنی که در آنجا کار میکند و ٣٠ تا ٤٠درصد برای خودش: «ماسور بودن سخت است. انرژی زیادی میبرد. میگن عمر کار ما کوتاهه، ممکن دست درد بگیریم یا کمر درد. یادتان باشد بنویسید ماسور؛ خیلیها به ما میگویند ماساژور ولی درستش ماسور هست، ما که دستگاه نیستیم!» خنده ریزی میکند و روی گونه راستش چالهای میافتد. چالهای ظریف به ظرافت دستها و قد و قوارهاش.
خیلیها ماسورها را افراد قویهیکلی تصور میکنند با دستهای پهن و زور و بازوی مثالزدنی اما در مرکزی که مرضیه در آن کار میکند بیشتر ماسورها مثل او دختران و زنان جوانی هستند با دستهای ظریف: «ماساژ درست بیشتر اجرای تکنیکش مهمه نه زور و بازو. البته آنهایی که قد بلندتر هستند، راحتتر کار میکنند اما الزاما اینطور نیست که هرکسی دستهای پهن و هیکل قویتری داشته باشه، بهتر کار کنه.»
برای مرضیه و دوستانش کار در این مرکزی که صبحها به زنان و شبها به مردان خدمات ماساژ و اسپا ارایه میدهد از چهارسال پیش شروع شد، حالا آنها حرفهایهای این کار هستند و مشتریهای خاص خودشان را دارند: «نه اینکه همیشه مشتری ثابت داشته باشیم، اما بعضیها هستند که ثابت میآیند، بعضیها هم نه یک بار میآیند و دوباره نمیبینیمشان.»
برای زنانی که در این مرکز کار میکنند، ماساژ تکنیکی است، وارداتی که گاهی با شمع داغ انجام میشود و گاهی با سنگ داغ و گاهی با شکلات داغ و دنیایی از تنوع در مواد و تکنیکها. بعضی از مراکز برای اینکه تمایزی با دیگران داشته باشند از مشتریهایشان با انواع خوراکیها و نوشیدنیهای تایلندی پذیرایی میکنند و به آنها کیمونوهای ژاپنی میدهند تا تفاوتشان را در ارایه خدمات متفاوت اما گرانقیمت با دیگران حفظ کنند.
خدمات ماساژ در این مرکز یا مراکز مشابه، قیمتهای کم و بیش یکسانی دارد از ١٠٠هزار تومان که سادهترین خدمات آنهاست، شروع میشود و بسته به مواد و تکنیکهای مورد استفاده تا ٤٠٠هزارتومان و حتی کمی هم بیشتر میرسد. برای زنان باردار و حتی کودکان هم ماساژ تخصصی پیشبینی شده و این خدمات لوکس بخش کمتر تجربهشده برای اکثریت ساکنان این شهر است، اما چراغ این مراکز همیشه روشن است و وقت گرفتن از آنها بهویژه در روزهای آخر هفته، کار آسانی نیست.
خدمات ماساژ در تهران و برخی دیگر از شهرهای کشور عمدتا، شهرهای توریستی حالا چند سالی است که از سایه به آفتاب آمده است. تا همین یک دهه قبل ماساژ جزو بخشهای بدون متولی و خط قرمزهای ناگفته در ایران بود. رشتهای که پیش از این اگر در باشگاهها و استخرها خدمات آن ارایه میشد، اغلب اتاقی در پستو داشت و دور از چشم بازرسان اجرا میشد، اما حالا چند متولی پیدا کرده است: از فدراسیون پزشکی و ورزشی وزارت فرهنگ و جوانان گرفته تا اتحادیهگرمابهداران، سونا و ماساژ تهران. در کنار این دو مرکز که دورهها و مجوزهای مربوطه را صادر میکنند، دانشگاه علمی و کاربردی هم رشته ماساژ ورزشی و کایروپرکتیک را راهاندازی کرده. شاید بپرسید که مگر چند نفر در ایران هستند که علاقهمند به گذراندن دورههای آموزشی ماساژ هستند؟
اگر سری به این مراکز آموزشی بزنید میبینید که تعدادشان خیلی بیشتر از آماری است که احتمالا در ذهن دارید. از زمانی که صدور مجوزهای رسمی برای مراکز ماساژ و اسپا در ایران افزایش یافته، هر ساله تعداد بیشتری از جویندگان کار در این زمینه آموزش میبینند؛ برخی با انگیزه اینکه بتوانند وارد بازار کار داخلی شوند و برخی هم با امید به اینکه مدارک بینالمللی این حرفهآموزی برای مهاجرت و دریافت ویزای کار شاید راهگشا باشد.
«مینا» یکی از آنهاست، دختر ٢٢ سالهای که درحال اتمام دوره آموزشیاش در یکی از مراکز آموزش تهران است: «مدرکی که به من میدهند برای کار خارج از ایران به کارم میآید. من برنامه مهاجرت دارم و هر چه بتوانم مهارتآموزی بیشتری داشته باشم ممکن است آنجا موقعیتهای کاری بهتری در آینده در انتظارم باشد.»
او از دهه هفتادیهایی است که اعتقادی به دانشگاه نداشته، با این استدلال که حرفهآموزی بهتر است: «شما اگر حرفهای کاری باشید، بیکار نمیمانید، اما مدرک یک رشته بهدردنخور به چه کار من میآید، این همه دانشجوی بیکار. ممکن است بعدها اگر علاقه داشته باشم همین رشته را در دانشگاه ادامه بدهم، اما الان کار برایم مهمتر است...» شهریهای که مینا برای یک دوره آموزشی ماساژ پرداخت میکند، درازای دریافت یک مدرک داخلی و یک گواهینامه خارجی حدود ٢میلیون تومان است، البته هستند مراکزی که با شهریههای کمتری این دورهها را برگزار میکنند، اما مراکز شناختهشدهتر همین تعرفهها را برای برگزاری دورههای آموزشی اعلام میکنند، گواهی آموزشی برخی مراکز بنام خارجی بیشتر از اینها هم در تهران معامله میشود، بهویژه کشورهای اروپایی.
در میان کسانی که این روزها در آموزشگاهها و مراکز ماساژ در تهران آموزش میبینند، کم نیستند کسانی که خودشان از هواداران ماساژ هستند و بعد به فکرشان زده که بیایند و دورهای تخصصی بگذرانند یا افراد دیگری که بیماری در خانه دارند و بدون انگیزه و برنامه کاری و صرفا برای استفاده شخصی از این مهارت آمدهاند تا در این زمینه آموزش ببینند. در کنار آنها افراد دیگری مثل «مژگان» که حالا پا گذاشته در ٥٠سالگی و آمده است تا پس از پایان این دورهها یک مرکز ماساژ و اسپا راهاندازی کند؛ لابد سرگرمی برای دوران بازنشستگی.
امیدی برای گرمابهها
تا همین چند دهه و درواقع باید گفت چندسال پیش ماساژ یکی از خط قرمزها بود. انتخابی لوکس و تجملاتی که برای کشوری که انقلابی پشت سر گذاشته و با آرمانهای سادهزیستی و زندگی اسلامی سبک و سیاق متفاوتی را برای زندگی تبلیغ میکرد، پذیرفتنی نبود. اگر مراکزی برای فعالیت ماساژ در ایران وجود داشت، همه بینام و نشان بودند و در فضای اجتماعی آن روزها، ذهنهای قضاوتگر، مشتریان این خدمات را در گروه مرفهان بیدردی قرار میدادند که ساز زندگیشان کوک است و از حال و احوال پاییندستیها بیخبر. تنها شاید در فدراسیونها و تیمهای ورزشی، مربیانی بودند که از ماساژ برای آمادهسازی ورزشکاران در مسابقات استفاده میکردند؛ آن هم با تکنیکهای خاص ماساژ ورزشی و عمدتا برگرفته از آموزههای مکتب ماساژ سوئدی.
پای ایرانیها که به کشورهای خاور دور باز شد از چین و ژاپن گرفته تا تایلند و سنگاپور و آشناییشان با خدمات پیشرفته اسپا سوغات ماساژ را به ایران آورد. نه یکباره و ناگهانی، رفتهرفته و تدریجی. در میانه دهه ٨٠ افتتاح نخستین مرکز رسمی ماساژ در ایران از تغییراتی در سیاستگذاریها و کمرنگشدن خطقرمزها در این حوزه خبر میداد و خیلیها پیشبینی میکردند عمر این مراکز با وجود مخالفتها و انتقادهایی که در بخشی از بدنه جامعه نسبت به این فعالیتها وجود داشت، دیری نمیپاید و درهایشان را تخته میکنند، حالا اما با گذشت حدود ١٠سال از آن زمان مراکز ماساژ و اسپا نهتنها در تهران که در بسیاری از شهرها با سرعت قابلتوجهی درحال افزایشند. تبلیغات ماساژ دیگر ممنوع نیست و روی تراکتها، پشت جلد مجلهها و هرجایی که فرصتی برای بهتر دیدهشدن هست، رد و نشانی از آنها به چشم میخورد. از تبلیغات شخصی ماسورهایی که با تخت پورتابل در خانه مشتریان ظاهر میشوند گرفته تا مراکزی که به صورت تخصصی در این زمینه فعالیت میکنند.
آنچه درحال حاضر در بازار خدمات ماساژ در ایران عرضه میشود، ترکیبی چندگانه از سبکهای مختلف ماساژ است. طرفداران ماساژهای ورزشی و غربی بیشتر هوادار سبک سوئدیاند و طبیعتدوستان و علاقهمندان به طب سنتی سبک تایلندی و البته ایرانی را بیشتر میپسندند و البته طرفداران گروه سوم کمترند. واقعیت این است که درحال حاضر مراکز ماساژ هرچه خدماتشان وارداتیتر باشد برای مشتریان جذابترند و کیمونوها و همینطور حضور ماسورهای غیرایرانی در این مراکز میتواند قیمت یک ساعت ماساژ را تا ٣٥٠ یا حتی ٤٠٠هزار تومان هم برساند. به همین دلیل هم هست که پای تایلندیها برای کار به ایران باز شده است و تعدادشان در مراکز ماساژ فعال در تهران کم نیست و درواقع مهمترین برگ برنده برای کسانی هستند که سعی در جذب بیشتر مشتریان از میان طبقهای دارند که برایشان تشریفات کار و دریافت خدماتی لوکس و متفاوت با همه جا مهم تلقی میشود.
آنطور که «پانته ضمیران»، مدرس و محقق ماساژهای شرقی، میگوید با وجود اینکه در ایران ماساژ قدمت طولانیتری نسبت به کشورهای خاور دور دارد، اما عمدتا نگاه فعالان این حوره به خارج از ایران است و ماساژ ایرانی که ریشهاش به گرمابهداری سالهای دور میرسد، آنقدرها که باید مورد توجه نیست: «ماساژ در ایران قدمت خیلی طولانی دارد. در گذشته به آن «دلک» گفته میشد و اصطلاح دلاک هم از همین ریشه میآید، الان هم در بین دستاندرکاران ماساژ نسبت به این واژه واکنش و موضعگیری وجود دارد و از این اصطلاح خوششان نمیآید. در گذشته تاریخی، ماساژ به سبک ایرانی در حمامها و گرمابهها به صورت کاملا تخصصی انجام میشده و الان که ما تکنیکهای دلاکان قدیم را بررسی میکنیم، با بهترین تکنیکهای روز ماساژ در دنیا برابری میکند.
آن زمان دلاکها بسیار متخصص و در این زمینه مسلط بودند و دانش تجربی آنها نسلبهنسل منتقل میشد و یکنفر که استادکار بود به بقیه آموزش میداد.»
زندگی مدرن شهری و راهیافتن حمامهای شخصی به خانههای ایرانی، گرمابهها را به حاشیه برد. مشتریهای قدیم در خانههای جدید حمامهای عمومی را، آن هوای نمناک و حوضچههای آب گرم را از خاطر بردند و خندههای دستهجمعی و قرارومدارهای روزهای حمام خاطره نسلی شد که بچههایشان دیگر هیچ درکی از گرمابه و خزینه و حمام نمره ندارند. حالا خیلیها امیدوارند راهی وجود داشته باشد برای اینکه با اجرای برنامههای ساماندهی و نوسازی، گرمابهها به شکل دیگری احیا شوند. راهاندازی مراکز ماساژ و اسپا در گرمابهها و همچنین احیای حمام سنتی ایرانی شاید تیری با دو نشان باشد که هم میتواند سایه تخریب را از بالای سر گرمابههای قدیمی بردارد و هم بازار کار جدیدی ایجاد کند و شاید حالا با همین امید هم هست که بالای سر رئیس اتحادیه گرمابهداران، سونا و ماساژ در تهران کاغذی نصب کردهاند که روی آن نوشته: «بنا بر مصوبات شهرداری تهران مجوز تخریب گرمابهها صادر نمیشود.»
سیدمهدی سجادی، رئیس این اتحادیه میگوید: از ١٣٠٠گرمابه در تهران حالا تنها یکصد گرمابه باقی مانده که فعال هستند و باقی آنها یا تعطیل یا به املاک اداری و تجاری تبدیل شدهاند. این درحالی است که حمامهای سنتی در بسیاری از کشورها ازجمله ترکیه به یکی از جاذبههای اصلی برای جذب گردشگران تبدیل شدهاند، اما در ایران عملا رو به نابودی گذاشتهاند، نه فقط در تهران که در بسیاری از شهرها. در ترکیه اما این ظرفیت بهعنوان یک جاذبه منحصربهفرد برای گردشگری مورد توجه قرار گرفته و در تمام بستههای تبلیغاتی و برندی که این کشور برای گردشگریاش ساخته و تبلیغ میکند، حمامهای ترکی معرفی و گنجانده شده است.
اضافهشدن بخش ماساژ به فعالیتهای اتحادیه گرمابهداران و سونا از پنجسال پیش تاکنون اتفاقی است که امیدهایی را برای احیای حمام سنتی ایرانی زنده کرده است، البته اگر مراکز ماساژ فعال در تهران همه خودشان را ملزم به دریافت پروانه بدانند. به گفته سجادی، درحالحاضر مهمترین مسأله این اتحادیه ساماندهی افرادی است که در زمینه ماساژ فعالیت میکنند: « متاسفانه برخی سختگیریها و بروکراسیهای اداری زائد سبب شده امروز ما فقط حدود ۹ واحد دارای مجوز در تهران داشته باشیم و بقیه واحدها همه بهصورت شبکهای و زیرزمینی فعالیت میکنند که با توجه به گستردگی آنها به سختی میتوان، جلوی همه را گرفت.»
برای اینکه ماساژ در ایران قانونمند شود، خیلی راهها رفته شده و خیلی هم سخت گذشته، اما هنوز زمان میخواهد که این رشته در جایگاه خودش قرار بگیرد: «اوایل هیچ سازمان و ارگانی حاضر نبودند متولی این کار شود. شغل جدید تعریفنشدهای بود. ماساژ را عمدتا خدمات لوکسی میدانستند یا بهعنوان شغلی کاذب به آن نگاه میکردند، حتی در تربیتبدنی و وزارت بهداشت هم حامیانی برای آن وجود نداشت.»
بهگفته «ضمیران» مهمترین جهتگیری در این زمینه تلاش برای احیای ماساژ به سبک ایرانی است: «زمانی که ما آموزش ماساژ را شروع کردیم، دورههای آموزشی این رشته در ایران وجود نداشت. نخستین بار ما با همکاری اداره سلامت شهرداری، دورههایی را در این زمینه برای کارآفرینی برگزار کردیم. این پروسه بعدها از نظر آموزش موفق شد، اما آن طرح اداره سلامت دیگر ادامه پیدا نکرد. در آن زمان چون آموزش ماساژ بهصورت رسمی وجود نداشت، اگر افرادی علاقهمند بودند، عمدتا خارج از ایران دوره میدیدند و آنچه آموزش داده میشد به صورت تجربی عمدتا بر پایه سبکهای غربی بود. درحال حاضر همچون نگاه سرمایهگذاری و توجه به بازار در اولویت است و عمدتا تلاشها برای واردات سبکهای ماساژ ژاپنی و... به ایران است و به ظرفیتی که در همین زمینه داخل کشور وجود دارد و میتواند حمام و ماساژ ایرانی را به دنیا معرفی کند، توجهی نمیشود. درحالیکه ما باید در این زمینه بازسازی فرهنگی داشته باشیم و اسپای ما از نوع ایرانی باشد و حمام ایرانی و گرمابه در آن دیده شود، به همین دلیل هم اتحادیه گرمابهداران متولی این رشته شد. یکی از اقدامات مهمی که ما انجام دادیم این بود که دنبال نشان گردشگری حلال رفتیم، نشان حلال برای اسپای ایرانی تنها به معنای این نیست که خدمات زنان و مردان جدا باشد، بلکه همه مواد مصرفی هم در این فرآیند حلال است و توجه به این جزییات میتواند در ارایه نسخه ایرانی و اصیل این رشته موثر باشد.»
خطراتی که کمتر گفته میشود
هواداران ماساژ عمدتا از جوانب مثبت و فایدههای آن میگویند، اینکه چقدر میتواند بهعنوان یک طب سنتی مکمل به سلامت افراد کمک کند، اما میان فعالیت پراکنده و در عینحال نسبتا گسترده ماسورهای خانگی یا کسانی که بدون آموزشهای تخصصی دقیق در برخی مراکز فعالیت میکنند، روی دیگری هم دارد و آن خطراتی است که ماساژ غیرحرفهای میتواند برای سلامت افراد داشته باشد.
«فرشاد فرجوند»، مدرس ماساژ بر این نکته تاکید میکند که در ارایه خدمات ماساژ به افراد ملاحظاتی وجود دارد و گروهی از افراد یا مبتلایان به بیماری یا نمیتوانند این خدمات را دریافت کنند یا صرفا افراد متخصص باید به آنها خدمات بدهند: «افرادی که فشارخون دارند یا حتی پوکیاستخوان و برخی از مبتلایان به بیماریهای خاص در دریافت خدمات ماساژ شرایط ویژهای دارند. یکی از کارآموزان ما با وجود دریافت آموزشها یک بار در دوران تمرین، به دلیل اجرای ماساژ پرفشار روی یکی از نزدیکانش که به فشارخون مبتلا بود، او را راهی بیمارستان کرد. به همین دلیل است که ما همواره توصیه میکنیم برای استفاده از این خدمات حتما به افراد متخصص و آموزشدیده مراجعه شود.»
یکی از دلایل افزایش فراوانی خدمات ماساژ در ایران که اینروزها تبلیغات آن در شبکههای اجتماعی هم بهکرات دیده میشود، تغییراتی است که در سالهای اخیر در صدور مجوز برای آموزشگاههای این رشته هم رخ داده است. به گفته ضمیران، از زمانی که فنیوحرفهای وارد آموزش این رشته شده، برخلاف آنچه انتظار میرفت، بر مشکلات افزوده شده است:
« از ابتدا قرار بر این بود کسانی این رشته را آموزش بدهند که دستکم ٥سال در این زمینه کار کرده باشند، چون مربی تا زمانی که ماساژ نداده باشد، نمیتواند مربی شود اما برخلاف همه این رویهها مجوزهایی برای افراد تازهوارد صادر شد و سطح آموزش را پایین آورد. حتی قرار بر این بود که بازرسان نظارت داشته باشند بر آزمونهای این رشته تا افراد آموزشدیده باشند، درحالیکه ممتحان در این زمینه تخصص کافی را ندارند و مجموع این شرایط به بحث آموزش آسیب زده است.»
با وجود اینکه ماساژ و اسپا در ایران رو به افزایش است، اما هنوز نظام آموزشی مدون و رویه و رویکرد هماهنگی در این زمینه وجود ندارد. به گفته «فرجوند»، مدرس ماساژ، هر موسسه و مرکز آموزشی با متد و روش خاص خودش در این زمینه دورههایی را برگزار میکند، برخی دورهها بیشتر با تاکید بر تکنیکهایی است که مورد استفاده ورزشکاران قرار میگیرد و عمدتا تحتنظر فدراسیون ورزشی- پزشکی برگزار میشود و برخی دیگر دورههایی است که تکنیکهای ماساژ غربی یا شرقی را در آن آموزش میدهند یا بهصورت ترکیبی برگزار میشوند.
ماساژ و اسپا در ایران هنوز که هنوز است بهعنوان خدماتی لوکس ارایه میشود و تاثیرات درمانی آن بهعنوان طب مکمل و سنتی که در بیشتر کشورها مورد توجه هواداران این رشته است، برای مردم ایران شناخته شده نیست. بالابودن تعرفه این خدمات هم در جای خود عملا شرایطی را فراهم کرده که اکثریت متقاضیان آن از طبقات مرفه و بالاتر جامعه باشند، اما ظرفیتی که این رشته میتواند برای درآمدزایی و جذب گردشگران ایفا کند، حالا آنقدر شناخته شده هست که تعداد بیشتری از سرمایهگذاران و حتی هتلها نسبت به راهاندازی مراکز تخصصی در این زمینه اقدام و خواسته یا ناخواسته فرصتی برای توسعه بیشتر آن در ایران ایجاد کنند.
در صنعت گردشگری در جهان حالا بعد از هتلها این اسپاها هستند که توانستهاند بهعنوان یک جاذبه گردشگری مهم، بهطور میانگین گردشگران را یک تا ۳هفته برای اقامت جذب خود کنند و همین چشماندازی است که مسیر توسعه این رشته را در آینده روشن میکند، بهویژه در کشوری مانند ایران که اینروزها بیش از گذشته در پی بهرهبرداری از ظرفیتهای گردشگری آن هم از نوع گردشگری حلال است.