بیشک هیچکس توقع ندارد که ایران، جزیرهای امن در میان آشوبهای خاورمیانه باشد و شاید تا به این جای کار نیز نیروهای امنیتی ایران به تحقیق، بهترین عملکرد را در رویارویی با تروریستهای حاضر در خاورمیانه داشتهاند. بههرروی کشتار دیروز پایتخت، نهفقط معضلی برای ایران که زخمی دیرین بر پیکر صلح جهانی است. آشوبی که باید با اتحاد عظیم بینالمللی، راهحلی برایش جست و اگر بر سیاق سابق کشورهای غربی و نیز کشوری چون عربستان و متحدانش بر آتشافروزیهای بینالمللی دامن زده، بزرگترین متضرر همان کشورها خواهند بود زیرا دامنه آتش چنانچه که در چندوقت اخیر مشاهده کردیم، به سایر کشورها من جمله کشورهای غربی هم سرایت میکند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون ، برای بررسی نقش سازمانهای بینالمللی در مهار گروه افسارگسخته داعش با دکتر «عباس کوچنژاد»، حقوقدان بینالمللی و استاد دانشگاه به گفتوگو نشستیم.
در ابتدا بفرمایید که تحلیل کلی شما از عملیات تروریستی دیروزِ تهران چیست؟
عملیات تروریستی روز چهارشنبه، نشانگر این نکته است که برخلاف آنچه دولتهای غربی سعی در اشاعهاش داشتهاند، دشمن اصلی داعش، ایران است. بهنظر میرسد در طول سالهای متمادی، توان نیروهای امنیتی ما در برخورد با گروههای تروریستی باعث جلوگیری از هر گزند احتمالی شده است. در برهههای زمانی مختلف شاهد آن بودیم که در چنین فعالیتهایی، تروریستها پیش از اجرای عملیات، شناسایی و متوقف شده بودند اما در هرحال به سبب گستره نیروی انسانی گروههای تروریستی و نیز میزان افراطیگری اعضای آنها، نمیتوان توقع داشت که امنیت بهطور کامل برقرار شود.
با پدیدآمدن گروه تروریستی داعش، بحث دفاع مشروع کشورها در مقابل گروههای تروریستی بیش از گذشته موضوعیت دارد. در شرایطی که مرکزیت این گروه مشخص است، آیا کشورهای آسیبدیده برای دفاع از امنیت خود میتوانند به کشور محل استقرار آنها، ورود نظامی کنند؟
کشورها در شرایطی خاص میتوانند تحت عنوان دفاع مشروع به کشور مورد نظر حمله کنند اما اینقاعده، بیحدوحصر نیست و احتیاج به اذن یا اجازه دولت مرکزی دارد. همانطور که اشاره کردید مرکزیت گروه داعش در سوریه و تا حدی در عراق است. بر این اساس دولتهای این دو کشور باید برای حمله نظامی، به کشورهای دیگر اجازه دهند مگر آن که دولت توان لازم برای مقابله با تروریستها را نداشته باشد یا آنکه خود با آنها همکاری کند.
آیا ناتوانی در مقابله، بر دولت سوریه بار نمیشود؟
خیر، زیرا همان دولتهایی که به اصل دفاع مشروع استناد میکنند، درصدد تضعیف دولت اسد هستند. آنها تنها با داعش مبارزه نمیکنند بلکه بخشی از حملاتشان علیه دولت مرکزی سوریه است. مفهوم دفاع مشروع در هیچیک از قواعد بینالمللی مورد پذیرش قرار نگرفته و تنها در دکترین حقوقی آمریکا و اسراییل آمده است. از اینرو این مفهوم در بسیاری از موارد زمینههای سوءاستفاده کشورها را فراهم میکند. بهطور مثال حملات کشورهای آمریکا و فرانسه به سوریه، خلاف قواعد بینالمللی بود. نکته دیگر اینکه در حملات کشورهای غربی به سوریه در موارد متعددی بهجای مقابله با تروریستها با دولت مرکزی جنگ صورت میگرفت. یعنی گاهی هدف اصلی مبارزات، تضعیف دولت مرکزی و نه رویارویی با داعش بوده است. عراق و سوریه همواره از همکاری دیگر کشورها برای مقابله با داعش استقبال کردهاند. اما متاسفانه دخالت بعضی از کشورها نهتنها موجب تضعیف داعش نمیشود، بلکه دولت مرکزی را از قدرت میاندازد. کشورهای غربی درگیر نوعی پارادوکس یا تناقض بزرگ هستند. از یک سو میخواهند با فعالیتهای تروریستی مقابله کنند و از سوی دیگر دولت سوریه را برنمیتابند. البته بسیاری از احزاب، گروهها و روشنفکران غربی به این نتیجه رسیدهاند که عدم حمایت از دولت «بشار اسد» کار صحیحی نبود.
شاید علت این موضوع آن است که اساسا برخی از کشورهای غربی، بهوجودآورنده چنین گروههایی بودند. به یاد داریم که چندسال پیش خانم «هیلاری کلینتون»، پذیرفت که آمریکا برای مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان، گروه طالبان را بهوجود آورد. میدانیم که گروه داعش انشعابی از گروه طالبان بود. نظر شما در این خصوص چیست؟
همینطور است؛ داعش زاییده آمریکا و عربستان است. بسیاری از نیروهای نظامی داعش در اردن و با پولهای عربستان آموزش دیدهاند و سرویسهای اطلاعاتی غربی بهخصوص فرانسه در حیطه امنیتی به آنها تدابیر لازم را آموختند. البته آنزمان این گروه با نامهای دیگری فعالیت میکرد.
در صورت اثبات همکاری کشوری با گروههای تروریستی، چه مسئولیتهای بینالمللی بر آن کشور تحمیل میشود؟
اگر ثابت شود که کشورهایی از گروههای تروریستی حمایت کردهاند، مسئولیت بینالمللی برای آن کشورها برقرار است. بهطور مثال اسناد متعددی مبنی بر حمایت ترکیه، قطر و عربستان و حتی فرانسه و آمریکا از گروههای افراطی سلفی منتشر شد که اگر قرار به اجرای دقیق قواعد بیناللملی بود، باید آنها پاسخ متناسبی به جامعه بینالمللی میدادند. البته فشار افکار عمومی و شخصیتهای روشنفکر غربی تا حدی سیاستهای حمایتی را کم کرده است؛ بهنحوی که شاهد هستیم که ترکیه در مواجهه با تروریستها، سیاستهای نوینی در پیش گرفته است.
وظیفه نهادهای دیپلماسی ایران در این برهه حساس چیست؟
باید با خویستنداری سعی کنند تا ارتباط ایران با کشورهای منطقهای افزایش یابد. اگر چنین شود، میتوان انتظار داشت که اتحادی با محوریت ایران علیه تروریسم منطقهای شکل بگیرد. عربستان و اسراییل بهشدت خواستار تضعیف روابط ایران باکشورهای غربی هستند. برای مقابله با چنین حالتی، دستگاه دیپلماسی ما باید نظر غربیها را جلب کند و بر این موضوع تاکید داشته باشد که مبارزه با داعش، با محوریت ایران و نه عربستان امکانپذیر است.
جامعه بینالمللی برای بیرونرفتن از بحران فعلی، چه فعالیتهایی میتواند انجام دهد؟
بهنظر میرسد وضعیت بحرانی به این زودیها حل نخواهد شد. حتی بعضی از تحلیلگران میگویند که جهان تا40الی50سال آینده، درگیر تروریسم خواهد بود اما بههرحال باید اتحاد منطقهای شکل بگیرد و شورای امنیت نیز ضمانت اجرای دقیقی برای مقابله با کشورهایی که با گروههای تروریستی همکاری میکنند، پیشبینی کند.
البته از وضعیت امروز جهان بهخصوص با سیاستهای افراطی دونالد ترامپ، چشمانداز روشنی در عرصه بینالمللی دیده نمیشود.
بله، همینطور است. سیاست ترامپ، سیاستی ضدسازمان ملل متحد و نهادهای بینالمللی است. او بهنوعی ایزولاسیون بینالمللی و انزواگرایی اعتقاد دارد و محوریت فعالیتهایش، موضوعات تجارتی است. در شرایط کنونی نباید به سیاستهای کشوری مثل آمریکا یا اسراییل امید داشت و در حدامکان با فعالیتهای فرهنگی، باید مانع ترویج اندیشههای وهابی و سلفی شد.