به گزارش اقتصادنیوز، خبرگزاری رویترز اعلام کرد که مدیران بنادر عربستان به مسوولان شرکتهای کشتیرانی و بنادر در این کشور گفتهاند از پذیرش کشتیهایی که حامل پرچم قطر هستند، خودداری کنند. این دستورالعمل شامل کشتیهایی که مالکان آنها شرکتها یا اشخاص قطری هستند هم میشود. این گزارش میافزاید مصر هم حریم هوایی خود را به روی هواپیماهایی که از قطر به پرواز درآمدهاند، میبندد. چند بانک مصری نیز همکاری با بانکهای قطری را متوقف کردند. نجیب انسی ساویرس، کارآفرین و میلیاردر بزرگ مصری از تجار کشورش خواسته سرمایههای خود را از قطر بیرون بکشند و سرمایهگذاری در این کشور را متوقف کنند. رویترز همچنین به نقل از چند مدیر عالیرتبه بانکی در امارات گفته که نقل و انتقال پول به دستور مدیریت این بانکها به حالت تعلیق درآمده است. بر همین اساس بعضی بانکهای اماراتی در ابتدا از دریافت ریال قطر هم خودداری کرده بودند. مقامهای امارات متحده عربی همچنین اعلام کردند که تمامی کشتیهایی که پرچم قطر را حمل میکنند و از این کشور عازم بنادر امارات هستند حق ورود به بندر فجیره در شمال شرقی این کشور را ندارند.
شکاف در ائتلاف عربی- آمریکایی
«باربارا استار» در گزارش خود در سیانان معتقد است که تحریم تمام عیار قطر از سوی برادران عرب این کشور تیر خلاص را به قلب ائتلاف عربی- آمریکایی شلیک کرد. اگر تا پیش از سفر ترامپ، اعراب میکوشیدند اتحاد خود را نشان دهند اما اکنون این اتحاد دچار چالش یا استحاله شده است. ائتلاف عربی- آمریکایی بنا داشت در برابر ایران یک صف شوند اما ساز مخالف قطر عملا این ائتلاف را با علامت سوال بزرگی مواجه کرده است. اما این قطع رابطه تبعات دیگری هم دارد. گزارشگر سیانان مینویسد اگر این چند کشور عربی همکاری با قطر را متوقف کنند ممکن است در جبهه مبارزه با داعش هم وقفهای پیش بیاید. «حسین ابریش»، محقق در موسسه مطالعات عربی، به سیانان میگوید این چالش ائتلاف در برابر ایران و داعش را خدشه دار کرده است. این اقدام میتواند در میان مدت فضایی برای مانور ایران در میان اعراب بگشاید. بروس ریدل، کارشناس خاورمیانه در موسسه بروکینگز که به 4 دولت متوالی آمریکا مشاوره میداد، معتقد است که «وقتی پای مقابله با ایران به میان میآید» شکاف اعراب «ضعفی بزرگ را در میان متحدان عربی و خاورمیانهای آمریکا برجسته میکند.» او معتقد است: «کشورهای حاشیه خلیجفارس متحد نیستند و جهان اسلام هم متحد نیست.»
ریدل معتقد است در میان اعراب یک شکاف وجود دارد دال بر اینکه «جهاد اعراب سنی علیه ایران شیعه یک اشتباه است.» او میگوید ایران توانسته ائتلافی تشکیل دهد و مبارزه با داعش را به پیش ببرد اما اعراب در میان خود به شدت دچار تفرقهاند. ابریش بر این باور است که چراغ سبز آمریکا در اجلاس 20 و 21 مه به اعراب باعث حمله به قطر شد تا این کشور کوچک منطقه دست از بلندپروازیهای خود بردارد. با این حال، بروس ریدل معتقد است: «ربع قرن است که عربستان به دیگر کشورهای خلیجفارس میگوید چه بکنند و چه نکنند اما قطر ساز خود را میزد و حاضر نبود زیر یوغ عربستان قرار بگیرد.» او معتقد است که عربستان میخواهد «باد قطر را خالی کند و به این کشور حالی کند که به اندازه گلیم خود حق دارد پا دراز کند.» اعراب برای از سرگیری رابطه با قطر هم شرط گذاشتهاند و هم امتیاز میخواهند: قطع رابطه با ایران، اخراج اعضای حماس و اخوانالمسلمین و تعطیلی الجزیره. «استار» معتقد است قطر سیاست «بینابین» را برگزیده است. این کشور ناچار به تعامل با ایران است. «تد رجنسیا»، در تحلیلی برای الجزیره مینویسد: میان ایران و قطر یک منطقه گازی 9700کیلومتری وجود دارد که 43تریلیون مترمکعب گاز در خود دارد. قطر به پشتوانه این منبع بزرگ سیاستی مستقل از کشورهای شورای همکاری در پیش میگرفت. رجنسیا معتقد است که قطر چارهای ندارد جز اینکه ارتباط با ایران را حفظ کند. او معتقد است در صورت تداوم سیاست خارجی مستقل قطر (مستقل از عربستان و شورای همکاری) احتمال «بحرینیزه شدن» این کشور وجود دارد. یعنی قطر نیز به سرنوشت بحرین دچار شود و همان گونه که بحرین در عمل گوش به فرمان ریاض عمل میکند قطر نیز چنین شود.
آیا آمریکا بهدنبال بر هم زدن توازن قدرت در منطقه است؟
قطع ارتباط کشورهای عربی با قطر و محاصره این کشور کوچک اما ثروتمند این سوال را مطرح کرده که هدف عربستان از این اقدام چیست؟ آیا به راستی با چراغ سبز کاخ سفید به یکه تازی میپردازد یا دلایل دیگری وجود دارد؟ تردیدی نیست که آمریکا اکنون قدرت برتر (هژمون) نظام بینالملل است. چارلز کیندلبرگر در سال 1973 با طرح نظریه «ثبات هژمونیک» اعلام کرد که نظام بینالملل به رهبر نیاز دارد؛ این رهبر با ایجاد مقررات، هنجارها و بهرهگیری از آنها در جهت منافع خویش نهتنها به دیگران زیان میرساند بلکه از سایر اعضا میخواهد تحت هژمونی او قرار گیرند. رابرت گیلپین، استاد سیاست و امور بینالملل در دانشکده امور عمومی و بینالمللی وودرو ویلسون دانشگاه پرینستون هم معتقد است که دولتهای ضعیفتر حکم «هژمون» را به دلایلی چون پرستیژ و موقعیت آن قدرت در نظام بینالملل و نیز نفع اقتصادی خود میپذیرند. دولت فعلی آمریکا به رهبری دونالد ترامپ براساس دکترین وی بهدنبال «تفویض اختیار» به «دولتهای دوست» است تا به این وسیله هم از بار هزینههای خود بکاهد و هم با علم به افول تدریجی برتری آمریکا، به مدیریت دولتها یا قدرتهای نوظهور در مناطق مختلف جهان بپردازد. [اگرچه قدرتهای هژمون یا برتر در نظام بینالملل در تمام طول تاریخ هرگز بهدنبال تفویض قدرت به دیگران نبودند اما این عبارت مسامحتا بهکار میرود].
مبنای این نظر این است که قدرت برتر حاضر به تمرد یا سرپیچی دیگران از هنجارهای تعیین شده خود نیست. بنابراین میکوشد اقتدار خود را یا بهطور مستقیم یا از طریق نیروهای نیابتی خود به اجرا در آورد. بر این اساس، دولتهای ضعیفتر حُکم و فرامین «هژمون» را به دلایلی چون موقعیت آن قدرت در نظام بینالملل و نیز نفع اقتصادی خود با گوش جان میپذیرند زیرا قدرت خود را مدیون قدرت او هستند و به عبارت دیگر، تابع قدرت برتر نظام بینالملل هستند. بر این اساس، عربستان بهعنوان «نایب» آمریکا در خلیجفارس عمل میکند و سایر کشورهای این منطقه باید تابعی از عربستان باشند همان طور که عربستان تابعی است از آمریکا. دیدگاه دیگر از آنِ «هدلی بال» است. او میان چند نوع توازن قدرت تفکیک مینهد. یک نوع آن «توازن قدرت محلی» است و نوع دیگر «برتری قدرت محلی.» اولی در خاورمیانه و شبهقاره هند و آسیای شرقی مصداق دارد و دومی بیشتر در نواحی کارائیب و اروپای شرقی. «بال» معتقد است توازن محلی قدرت به حفظ استقلال دولتهای واقع در برخی مناطق خاص در مقابل جذب شدن یا زیر سلطه فلان قدرت رفتن کمک میکند. در واقع، کارویژه این توازن به گفته «بال» حفظ صلح نیست بلکه حفظ و سر پا نگهداشتن نظام دولتها است. البته این دیدگاه مخالفانی دارد. مخالفان بر این باورند که آمریکا نه بهدنبال بر هم زدن «توازن قدرت محلی» است و نه بهدنبال برتری دادن به قدرت محلی بلکه با قرار گرفتن در کنار عربستان «سیاست نگهداری توازن» را در پیش گرفته است؛ توازنی که کفه آن به نفع عربستان و به ضرر دیگر بازیگران منطقهای است.
با این حال، برآیندها چنین نشان میدهند که الگوی توازن محلی قدرت در خاورمیانه در دوران ترامپ در حال تغییرات بنیادی است. اگر اوباما سیاست «بی توجهی فعال» را در پیش میگرفت و به این وسیله بهدنبال مدیریت نیروهای درون منطقه بود و در راستای «توازن قدرت محلی» میکوشید اما ترامپ درصدد چرخشی تمام عیار از این سیاست و حرکت به سوی «برتری قدرت محلی» است. براساس این رویکرد، عربستان بهعنوان قدرت برتر در خلیجفارس جا زده میشود و کشورهای دیگری مانند قطر و بحرین یا باید جذب قدرت عربستان شده و تمرد را کنار بگذارند یا اگر جذب قدرت این کشور نمیشوند لااقل زیر سلطه او قرار بگیرند. اگرچه عربستان دارای برتری فنی- تکنولوژیکی نیست اما فقط بهدلیل برتری مالی و ارتباط قدرتمند با کاخ سفید و لابیهای قدرتمند در کنگره آمریکا توانسته خود را بهعنوان «قدرتی ذیل قدرت آمریکا» مطرح کند. اگر خاورمیانه را همچون دایره در نظر بگیریم، قلب و محور آن خلیجفارس است. بنابراین در این منطقه براساس دکترین ترامپ، عربستان باید قدرت برتر باشد؛ در شمال ایران و هم مرز با اروپا این ترکیه است که باید بار قدرت برتر را به دوش بکشد؛ در شمال آفریقا مصر باید قدرت برتر باشد اما در سطح کل خاورمیانه این اسرائیل است که باید «هژمون» و قدرت برتر باشد و کسی را یارای این نباشد که اقتدار او را زیر سوال ببرد.
پیامدهای محاصره قطر
اکنون قطر (و به تبع آن خلیجفارس) با بزرگترین بحران سیاسی مواجه است؛ بحرانی که چه بسا آینده قدرت در این منطقه را تعیین خواهد کرد. «کتی هانت» در سیانان مینویسد از جمعیت 4/ 2میلیونی قطر که عمدتا کارگران خارجی هستند فقط 300 هزار نفر بومی قطر هستند. بنابراین، این کشور «ذرهای» در ذات خود پتانسیل بحران را مستتر دارد. او معتقد است عربستان، قطر را حوزه نفوذ و حیاط خلوت خود میپندارد و بنابراین، حاضر نیست این کشور را از دست بدهد یا به دست رقیب بسپارد. با این حال، قطر دارای یک صندوق ذخیره ملی با بودجهای 300 میلیارد دلاری است که در کنار آن سرمایهگذاریهای کلانی هم در کشورها و شرکتهای بزرگ دنیا انجام داده است.
اعراب اکنون به تقلا افتادهاند تا نگذارند «اختلافات خانوادگی»شان بیش از این گسترده شود. دیروز سهشنبه صباح الاحمد الصباح امیر کویت راهی جده شد تا با سران ریاض به گفتوگو بنشیند و این بحران به صورت آبرومندانه رفع شود. به گزارش الجزیره، محمد عبدالرحمان آلثانی، وزیر خارجه قطر به الجزیره گفت: «سخنرانی شیخ تمیم بن حمد آلثانی، امیر قطر به منظور دادن فرصت به تلاشهایش در جهت میانجیگری به تعویق افتاده است.» امیر کویت تماس تلفنی هم با امیر قطر برقرار کرده بود، امیر کویت در جریان این تماس تلفنی ابراز امیدواری کرد تلاشهایش بتواند بحران و تنش ایجاد شده را از بین ببرد و فرصتی برای تلاشهای هدفمند در جهت تحقق آن باشد. از سوی دیگر گفته شده خالد بن فیصل بن عبدالعزیز آلسعود امیر منطقه مکه و مشاور ملک سلمان، پادشاه عربستان عصر دوشنبه به کویت رفت. اکنون کویت به نقطه ثقل تحولات منطقه تبدیل شده و نقش میانجی میان کشورهای شورای همکاری در پیش گرفته است. به گزارش الجزیره، این شاهزاده سعودی حامل ابتکار عملی برای حل تنش بوده است. خبرگزاری رسمی کویت نیز گزارش داد، خالد بن فیصل حامل پیام شفاهی از پادشاه عربستان با مضمون روابط برادرانه ویژه بین دو کشور و دو ملت قطر و عربستان بود. کویت پیشتر در سال ۲۰۱۴ نیز بین قطر و اعضای شورای همکاری خلیجفارس میانجیگری کرد. نمایندگان پارلمان کویت روز دوشنبه از دولت خواستند وساطت خود را برای حل بحران قطر و همسایگانش آغاز کند. گزارشها حاکی است که اگر روابط میان قطر و سایر کشورهای عربی بهبود هم بیابد اما بعید است به «روابط گرم گذشته» ارتقا یابد و قطر هیچگاه خشونت برادران عرب خود را فراموش نخواهد کرد و این اقدامات در سیاستهای آینده این کشور در قبال آنها لحاظ خواهد شد.