به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، سه سال پیش والدین دختر هشتساله به نام حدیثه به مأموران خبر دادند این دختربچه گم شده است و خبری از او نیست. با توجه به اعلام مفقودی، مأموران تحقیقات خود را آغاز و چند روز بعد جسد این دختر بچه را در بیابانی پیدا کردند. جسد در حالی پیدا شد که سوخته بود و مشخص بود این کودک را اول به قتل رساندهاند و بعد جسدش را به آتش کشیدهاند.
تحقیقات زیادی از سوی مأموران انجام شد و آنها افراد زیادی را مورد بازجویی قرار دادند اما به نتیجهای نرسیدند تا اینکه ظن مأموران به جوان ۲۳سالهای به نام یوسف برانگیخته شد. این ظن زمانی تشدید شد که مردی به مأموران خبر داد در زمان گمشدن دختربچه که حدیثه نام دارد، یوسف پیراهنی خونی را همراه داشته است و سعی کرده آن را دور از چشم دیگران بسوزاند.
در همین حین معلم حدیثه به مأموران گفت یکی از شاگردانش گفته است روز آخری که حدیثه به مدرسه آمده است، او را دیده که همراه مرد پرایدسواری رفته است. این در حالی بود که مأموران متوجه شدند یوسف یک خودروی پراید سفیدرنگ با همان مشخصاتی که دختربچه گفته است، دارد. به این ترتیب یوسف دستگیر شد.
او در هیچکدام از مراحل بازجویی به قتل حدیثه اعتراف نکرد اما با توجه به شکایت اولیای دم، نظریه پزشکی قانونی و گفتههای شهود، کیفرخواست علیه متهم صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.
در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و سپس نوبت به اولیای دم رسید؛ پدر حدیثه گفت: من از همان ابتدا به رامین شک داشتم چون ما نسبت فامیلی با هم داریم و رامین از اقوام من است. ما به خاطر اختلافی که بر سر مالکیت یک زمین داشتیم، مدتی بود که با هم مشکل داشتیم اما نمیدانم رامین دخترم را کشته است یا یوسف. هرکدام که این کار را کرده باشند، من شکایت و درخواست رسیدگی دارم.
سپس نوبت به رامین رسید؛ او گفت: من اتهام را قبول ندارم و این حرفها دروغ است. البته قبول دارم با پدر حدیثه بر سر زمین اختلاف داشتم، اما انگیزهای برای کشتن دختربچه او نداشتم. من ظهر نهم اسفند (روز قتل) یکی از بستگان پدر حدیثه به نام یوسف را دیدم که پوتینهای خونی دستش بود.
گمان میکنم این پسر در قتل دختر دانشآموز دست داشته باشد. وقتی نوبت به یوسف رسید، او اتهام را رد کرد و گفت: من انگیزهای برای این قتل نداشتم و موضوع هیچ ارتباطی به من ندارد. اختلاف بین رامین و پدر حدیثه بود و من هیچ ربطی به این موضوع ندارم. اینکه رامین میگوید من را دیده است که کفش خونی داشتهام هم دروغ میگوید.
وقتی قضات از متهم پرسیدند به چه دلیلی باید رامین دروغ بگوید، ضمن اینکه پدر دوست حدیثه هم ماشین تو را حین سوارکردن حدیثه دیده است، گفت: من هیچکدام از این گفتهها را قبول ندارم اما برایتان میگویم چرا رامین به من حسادت میکند. او به تیپ من حسادت میکند چون من مورد توجه دختران محله خودمان هستم؛ رامین ناراحت میشود و همین حسادت باعث شده که این کار را با من بکند.
هیئت قضات وارد شور شدند و متهمان را از اتهام قتل عمدی به دلیل کافینبودن مدارک تبرئه کردند. این رأی مورد اعتراض اولیای دم قرار گرفت. دیوان عالی کشور حکم برائت یوسف را نقض کرد چراکه اولا او را با پوتین خونی دیده بودند و دوم اینکه پلیس پارچهای را در انباری خانه پدری یوسف پیدا کرده بود که پلیس احتمال میداد حدیثه با آن کشته شده باشد. به این ترتیب پرونده به شعبه همعرض فرستاده شد. هیئت قضات شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران نیز برای برطرفشدن ابهامات پرونده آن را به دادسرای فشافویه بازگرداندند و در نهایت بعد از تکمیل تحقیقات یک بار دیگر پرونده به جریان افتاد.
روز گذشته یوسف یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت؛ او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من قبلا هم گفتم در این قتل نقشی نداشتم و اصلا این قتل فایدهای هم برای من ندارد. چون اهالی محل به من حسادت میکنند و جوانها از توجه دختران به من ناراحت هستند؛ این حرفها را درباره من میزنند. این در حالی بود که پدر و مادر محدثه برای او درخواست قصاص کردند.
با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای تصمیمگیری درخصوص این پرونده وارد شور شدند.