بهگزارش باشگاه در و پنجره و نما بهنقل از آلومینیوم شیشه تهران، هدف دانش مهندسی نما دست یافتن به نما و پوستهای برای فضای قابل سکونت است بهگونهای که بتوان از طریق آن، عملکرد ملموس را به یک ظاهر و کالبد ناملموس اضافه نمود. این هدف بهطور کلی با به خدمت گرفتن ترکیبی از مواد و مصالح گوناگون و طراحی و توسعه جزئیات محقق میشود؛ عواملی که معماران و صاحبان بنا میتوانند با کمک آنها علاوه بر پیادهسازی دیدگاهها و نقطه نظرات خود، اثری ماندگار بر جای بگذارند و در عین حال، یکپارچگی فیزیکی ساختمان را نیز به مخاطره نیندازند.
پیدایش مهندسی نما
تا اواخر قرن بیست میلادی نماهای با عملکرد بسیار بالا آن چنان پیچیده شده بودند که رفته رفته مهندسی نما بهعنوان یک دانش تخصصی ظهور پیدا نمود (Ledbetter, 2001). باید گفت که عملکرد و ساخت نماهای ساختمانی به ندرت توسط معماران مدرن به درستی درک شده است. طراحی قاب باربر در اواسط قرن نوزدهم منجر به جداسازی حیطه عملکردی نیروهای متخصص و به وجود آمدن مهندسی سازه بهعنوان یک حرفه جداگانه شد. به این ترتیب بود که نما، به قلمرویی برای معماران تبدیل گردید. رها کردن نماهای ساختمانی از قید بارهای سازهای، دست معماران را باز گذاشت تا بتوانند بدون هیچ محدودیتی، به نما بر اساس عملکرد آن فرم دهند.
پیوند دشوار فرم جدید با عملکرد قدیم
امروزه دیکانستراکتیویسم، و معمارانی که با ایده «توجه به تزئینات و ظاهر بنا به عنوان دکوراسیون یا یک موضوع درجه دوم» مخالف هستند و آرزوی طراحی ساختمانهای برجسته و شاخص بی رقیب را در سر می پرورانند، بازار جهانی را تحت سلطه خود درآورده است. هر چند دستیابی به این نوع از طراحی، با فاصله گرفتن بسیار زیاد از فرمهایی که بهطور سنتی در پاسخ به نیروهای مخالف غالب محیط پیرامونی شکل گرفته و از دیدگاه عملکرد فیزیکی معمولا به عنوان بهینه ترین فرم شناخته می شدند، امکان پذیر شده است. جالب آنکه فرمهای آزاد دیکانستراکتیو که با پیشرفتهای صورت گرفته در تکنولوژیهای کامپیوتری قابل دستیابی شدهاند، هدف اصلی دانش تولید تجهیزات پیش ساخته را که توسط همان پیشرفتها و تجهیزات امکانپذیر شده است به چالش میکشند. در نتیجه میتوان گفت توسعهها و پیشرفتهای جدید اغلب باعث قربانی شدن عامل کیفیتی میشود که با یکپارچگی و ترکیب اجزا در ارتباط است. این پیشرفتها ریسک پایین آمدن کارایی عملکرد را با خود به همراه آورده و در مقابل، طراحان را با چالشهای بیشتری مواجه میکنند که در نتیجه دو عامل است: فرمی که پاسخگوی عوامل تاثیرگذار نیست، و تولید منحصر به فرد و انفرادی. بهدنبال حذف تدریجی تکنولوژی و دانش از برنامههای آموزشی معماری (Woudhuysen and Abley2004) شکافی در بازار ساخت و ساز ایجاد شد؛ این خلاء درحالی به وجود آمد که دانش و سواد علمی در میان معماران کاهش پیدا کرده و انتظارات عمومی از عملکرد و کارایی ساختمان رو به افزایش بود.
پیشرفت و توسعه مصالح و سیستم های ساخت و ساز
تمامی این افولها علی رغم توسعه رو به رشد سیستم های ساخت و ساز، مواد و مصالح، وضع الزامات کیفی سخت گیرانه و قوانین و دستورالعمل های تازه به وجود می آید. باید گفت که به طور متناقضی، فقدان منابع اطلاعاتی قابل اعتماد و توسعه نسبتا سریع دستورالعمل ها و قوانین، سیستم های ساخت و ساز و مصالح جدید، همگی به سردرگمی و پیچیدگی شرایط موجود می افزاید و منجر به استفاده از روش ها و سیستم های بسیار قدیمی و کهنه ای میشود که در زمانه کنونی، حتی برای نماهای ساختمانی قدیمی نیز کاربردی ندارند. این عدم هماهنگی، در تغییرات ایجاد شده در تکنولوژیهای الحاقی نما و اضافه کردن یک لایه ضخیم عایق حرارتی به آن به منظور جبران مشکلات به وجود آمده ناشی از بحران انرژی در دهه هفتاد میلادی بهخوبی قابل مشاهده است. سه دهه بعد، هنوز هم کتاب های درسی در حال آموزش چنین تکنولوژی های منسوخ شده ای هستند و فناوری جدید هنوز برای بسیاری از افراد به صورت یک معما باقی مانده است. لزوم سازگاری بین پوستههای مختلف (membranes)، مواد چسبنده (adhesives) و بستر آنها نمونه خوبی از دانشی است که حتی به یک جریان اصلی و رایج نیز تبدیل نشده است. عملکردهایی که توسط اجزای مختلف سیستمهای پوششی قابل دستیابی هستند نیز میتواند مثال تعجب آور دیگری در این زمینه باشد.
منابع اطلاعات
اگر چه ممکن است خود به ندرت این واقعیت را تایید کنند، اما معماران اغلب بر اطلاعاتی تکیه میکنند که از تولیدکنندگان، و نیز کسانی که در فرایند نصب اجزا و اجرای ساختمان مشارکت دارند به دست آورده اند؛ گروه هایی که لزوما افراد بی طرفی هم نیستند و با این وجود، اطلاعاتی را ارائه میکنند که بر پایه درک شخصی آنها از فیزیک ساختمان، دستورالعمل ها، قوانین، و امکان ساخت و تولید محصولات حاصل شده است؛ البته بدون در نظر گرفتن مواردی که منافع تضمین شده ای را برای آنها تامین خواهد کرد. این استراتژی (که حتی ممکن است تنها با تاکید بر در دسترس بودن مصالح و خدمات به جای میزان کیفیت آنها، در فرایند توسعه های نسبتا کوچک دستاوردهای بزرگی هم به همراه داشته باشد) به هیچ وجه نباید در پیشرفت ها و توسعه های بزرگ که از صرفه جویی های ناشی از افزایش سطح تولید بهره مند هستند به کار گرفته شود.
بازار نمای ساختمان
مشاوران ساختمانی که در حوزه مهندسی نما کار کرده و در زمینه های مهارتی و تخصصی خود خدمات مشاوره ای ارائه میکنند نیز گروه دیگری از افراد هستند که به طراحان مراجعه میکنند. بازاری که در آن طراحی با حداقل میزان ریسک ممکن صورت میگیرد از ویژگی های خاص امریکایی ها به شمار می آید؛ در چنین بازاری، مشاوران به طور عمده در جستجوی تجربه های واکنشی (منفعل) هستند نه ابتکار عمل هایی که ممکن است ریسک زیادی را با خود به همراه داشته باشند. چنین رویکردی در فرایند طراحی معمارانه کارایی چندانی ندارد، چرا که معمولا طراحان در تلاش هستند دست به ابتکار عمل زده و به جای آن که تنها به دنبال اجتناب کردن از خطاهای احتمالی معماری تکراری رایج باشند، کیفیت های جدیدی را به وجود بیاورند.
در کشور امریکا برای دانش مهندسی نما نه سیستم آموزشی مناسبی وجود دارد و نه معیار سنجش و سیستم صدور مجوز برای افراد حرفه ای و متخصص در زمینه نما و پوسته ساختمان. هر کدام از این گزینه ها میتواند تضمین مناسبی برای معماری محسوب شود که در تیم طراحی خود از این دست افراد متخصص بهره گرفته و خود نیز مسئولیت غیرمستقیم خطاها و سهل انگاری های آنها را بر عهده میگیرد. به طور کلی نیاز به یک رویکرد منظم و سازمان یافته در حوزه مهندسی نما محسوس است. اولین گام برای تحقق این فرایند میتواند فراهم آوردن آموزش های لازم در این زمینه باشد، که البته هدف این ارائه نیز به شمار می رود.